شور لیلی کو که باز آرایش سودا کند
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند
میدهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچوتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند
در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند
آن سویِ ظلمت، بهغیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند
بردهام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند
گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند
میدهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچوتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند
در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند
آن سویِ ظلمت، بهغیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند
بردهام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند
گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شور لیلی کو که باز آرایش سودا کند
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند
میدهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچوتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند
در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند
آن سویِ ظلمت، بهغیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند
بردهام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند
گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاک مجنون را غبارِ خاطرِ صحرا کند
میدهد طومارِ صد مجنون به بادِ پیچوتاب
گردبادی که گرز آهم جلوه در صحرا کند
در گلستانی که رنگِ جلوه ریزد قامتت
تا قیامت، سرو ممکن نیست سر بالا کند
آن سویِ ظلمت، بهغیر از نور، نتوان یافتن
روی در مولی است هرکس پشت بر دنیا کند
بردهام پیش دو عالم دعویِ واماندگی
آسمان مشکل که امروزِ مرا فردا کند
گفتگو از معنیِ تحقیق دارد غافلت
اندکی خاموش تا دل زبان پیدا کند
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جام قسمت بر تلاش جستجو موقوف نیست
از نصیب خضر جز حسرت به اسکندر چه حظ
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از نصیب خضر جز حسرت به اسکندر چه حظ
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب
خط مشکینت شکست آرد به حرف آفتاب
دیده در ادراک آغوش خیالت عاجز است
ذره کی یابد کنار بحر ژرف آفتاب
ظلمت ما را فروغ نور وحدت جاذب است
سایه آخر میرود از خود به طرف آفتاب
هرکجا با مهر رخسارتو لاف حسن زد
هم ز پرتو بر زمین افتاد حرف آفتاب..
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خط مشکینت شکست آرد به حرف آفتاب
دیده در ادراک آغوش خیالت عاجز است
ذره کی یابد کنار بحر ژرف آفتاب
ظلمت ما را فروغ نور وحدت جاذب است
سایه آخر میرود از خود به طرف آفتاب
هرکجا با مهر رخسارتو لاف حسن زد
هم ز پرتو بر زمین افتاد حرف آفتاب..
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما
نه رنگی از طربداریم و نی ازخرمن بویی
چمنگمکردهایم آیینهٔ ما را به ما بنما
شفیعجرم مهجورانبهجز حیرتچه میباشد
به حق دیدهٔ بیدلکه ما را آن لقا بنما
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما
نه رنگی از طربداریم و نی ازخرمن بویی
چمنگمکردهایم آیینهٔ ما را به ما بنما
شفیعجرم مهجورانبهجز حیرتچه میباشد
به حق دیدهٔ بیدلکه ما را آن لقا بنما
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوش است از دور، نذرِ محفلِ همصحبتان، بوسی!
جهان، جز کُنجِ تنهایی، ندارد جای مأنوسی
نپنداری بوَد عشق از دلِ افسردگانْ غافل
شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشمِ جاسوسی!
ز وحشتْ شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد
به استقبال بالم میرسد پروازِ معکوسی!
به صد چاکِ جگر آهی نجَست از سینهٔ تنگم
درِ زندان شکست اما نشد آزاد، محبوسی
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جهان، جز کُنجِ تنهایی، ندارد جای مأنوسی
نپنداری بوَد عشق از دلِ افسردگانْ غافل
شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشمِ جاسوسی!
ز وحشتْ شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد
به استقبال بالم میرسد پروازِ معکوسی!
به صد چاکِ جگر آهی نجَست از سینهٔ تنگم
درِ زندان شکست اما نشد آزاد، محبوسی
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر خوانِ هوس گرسنه مردیم، دریغ
دندان به تمیزی نفشردیم، دریغ
اينجا یکسر نصیبِ ما حسرت بود
خوردیم افسوس چند و بردیم دریغ
#بیدل_دهلوی
.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دندان به تمیزی نفشردیم، دریغ
اينجا یکسر نصیبِ ما حسرت بود
خوردیم افسوس چند و بردیم دریغ
#بیدل_دهلوی
.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسی چه شکرکند دولت تمنا را
به عالمیکه تویی ناله میکشد ما را
ندرد انجمن یأس ما شراب دگر
هم از شکست مگرپرکنیم مینا را
به عالمیکه حلاوت نشانهٔ ننگ است
دو نیم چون نشود دل ز غصه خرما را
هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است
گوهر به دامن راحت چسانکشد پا را
درشتخو چه خیال است نرمگو باشد؟
شرارخیزی محض است طبع خارا را
سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست
شکستهاند به صد موج رنگ دریا را
صفای دل بهکدورت مده ز فکر دویی
که عکس، تنگ برآیینه کند جا را
برون لفظ محال است جلوهٔ معنی
همان زکسوتاسما طلب مسما را
رسیدهایم ز اسما به فهم معنی خویش
گرفتهایم ز عنقا سراغ عنقا را
هزار معنی پیچیده در تغافل تست
به ابروی تو چه نسبتزبانگویا را
سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند
که چون نفس نرساندند برزمین پا را
همیشه تشنه لب خون ما بود بیدل
چوشیشه هرکه به دست آورد دل ما را
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به عالمیکه تویی ناله میکشد ما را
ندرد انجمن یأس ما شراب دگر
هم از شکست مگرپرکنیم مینا را
به عالمیکه حلاوت نشانهٔ ننگ است
دو نیم چون نشود دل ز غصه خرما را
هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است
گوهر به دامن راحت چسانکشد پا را
درشتخو چه خیال است نرمگو باشد؟
شرارخیزی محض است طبع خارا را
سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست
شکستهاند به صد موج رنگ دریا را
صفای دل بهکدورت مده ز فکر دویی
که عکس، تنگ برآیینه کند جا را
برون لفظ محال است جلوهٔ معنی
همان زکسوتاسما طلب مسما را
رسیدهایم ز اسما به فهم معنی خویش
گرفتهایم ز عنقا سراغ عنقا را
هزار معنی پیچیده در تغافل تست
به ابروی تو چه نسبتزبانگویا را
سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند
که چون نفس نرساندند برزمین پا را
همیشه تشنه لب خون ما بود بیدل
چوشیشه هرکه به دست آورد دل ما را
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما را نتـوان پخت کـه ما سوخته ايم
آتـش نتـوان زد کـه بـر افروخته ايم
ما را نتوان شکست آسان اى دوست
هر جا که دلى شکست ما دوخته ايم
دست ولب وجان بدونِ دل مارا هيچ
جز دل همه را بـه مفت بفروخته ايم
چـون مهـرِ کسى خـرجِ دلِ ما بشود
در قلـکِ دل سکـه ى انـدوختـه ايم
ما خسرو و شيرين نشناسيم به عشق
از عشـق نکـاتِ ديگـر آمـوختـه ايم
از عشق هميـن نکتـه کفـايت مـا را
وجدان و شرف بـه عهد نفروخته ایم
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آتـش نتـوان زد کـه بـر افروخته ايم
ما را نتوان شکست آسان اى دوست
هر جا که دلى شکست ما دوخته ايم
دست ولب وجان بدونِ دل مارا هيچ
جز دل همه را بـه مفت بفروخته ايم
چـون مهـرِ کسى خـرجِ دلِ ما بشود
در قلـکِ دل سکـه ى انـدوختـه ايم
ما خسرو و شيرين نشناسيم به عشق
از عشـق نکـاتِ ديگـر آمـوختـه ايم
از عشق هميـن نکتـه کفـايت مـا را
وجدان و شرف بـه عهد نفروخته ایم
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنچه آغازش فنا باشد ز انجامش مپرس
میتوان طومار امکان خواند از عنوان صبح
چند باید بود در عبرتسرای روزگار
تهمتآلود نفس چون پیکر بیجان صبح
#بیدل_دهلوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میتوان طومار امکان خواند از عنوان صبح
چند باید بود در عبرتسرای روزگار
تهمتآلود نفس چون پیکر بیجان صبح
#بیدل_دهلوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیری رسید مغفرت آماده شو که نیست
غیر از کف دعا ورقی در کتاب صبح
از وحشت نفس نتوان جز غبار چید
رنگ شکستهٔ تو بس است انتخاب صبح
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غیر از کف دعا ورقی در کتاب صبح
از وحشت نفس نتوان جز غبار چید
رنگ شکستهٔ تو بس است انتخاب صبح
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فتح باب فیض در رفع توهّم خفته است
از شکست رنگ شب وامیشود مژگان صبح
در جنون وضع گریبانم تماشا کردنیست
همچو زخم دل نمک دارد لب خندان صبح
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شکست رنگ شب وامیشود مژگان صبح
در جنون وضع گریبانم تماشا کردنیست
همچو زخم دل نمک دارد لب خندان صبح
#بیدل_دهلوی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دی خُفت، که!؟ ناقه، در کجا خُفت؟ به گِل
کردم چه؟ فغان، از که؟ ز یادِ منزل
داد از که؟ ز خود، از چه؟ ز سعی باطل
کافتاد چه؟ باد، از که؟ ز سر ، بر که؟ به دل
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کردم چه؟ فغان، از که؟ ز یادِ منزل
داد از که؟ ز خود، از چه؟ ز سعی باطل
کافتاد چه؟ باد، از که؟ ز سر ، بر که؟ به دل
#بیدل_دهلوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز وصلت انبساط دل هوس کردم ندانستم
که گردد این گره از باز گشتن چشم حیرانی
چو صبح از وحشت هستی ندارم آنقدر فرصت
که گرد اضطراب من زند دستی به دامانی
#بیدل_دهلوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که گردد این گره از باز گشتن چشم حیرانی
چو صبح از وحشت هستی ندارم آنقدر فرصت
که گرد اضطراب من زند دستی به دامانی
#بیدل_دهلوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀