💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
928 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.

تمام ذوقم این است
شب بشود
شهر خوابیده باشد
من
به هوای صدای قدم های خاطراتت
بیدار نشسته باشم
همه ذوقم این است
بدانم جایی، در آغوش گرم شب
به خواب رفته ای
و نفس های عمیق می کشی
همه ذوقم این است
که شب بشود
و من بی دغدعه
به تو فکر کنم

#مسعود_نادری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ذوق آغاز محبت بین، که در راه طلب
صرف شد عمر و به شوق اولین گامم هنوز

زانکه بودی مجلس افروزم، شد ایامی و هست
صبح صادق خوشه‌چین از خرمن شامم هنوز


#قدسی_مشهدی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حضورت تفسیر خورشید ست
تابیده بر رَگه های تُرد یاسی احساسم
تراوش نوریست رخشان
باریده بر پنجره ایی از عشق ،،
عشقی که تبلور حیات من است؛
طیفی هزار رنگ
در سایه سار پرده ایی که عریان می کند
خیال خاطره بازی های با تو بودن را
دلتنگی که سُر می خورد بر روی شیبِ گونه هایم
و ردّی از زلالی عشق بر جا می گذارد .....
طعم سکوت را چاشنی فنجان زندگی می کند
که هنگام نوشیدنش
تلفیقی از بوی عطر تو و بوی نم باران غربت
مرا تا حوالی جان دادن و دلشوره می برد...
غبار سرد تنهایی را می نشاند بر چشمانم
و نبودن هیچ کسی
اینچنین شرجی نمی کند هوای چشمانم را.....


#باران_مقدم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
دلش دریاست اما حس ساحل را نمی فهمد
نگاهش فرق بین حق و باطل را نمی فهمد

نشسته روی سجاده مداوم شعر می خواند
دل پیری که ادراکات عاقل را نمی فهمد

کنار جوی غرق شور و خوشحالیست سروستان
دلیل آفت این باغ سائل را نمی فهمد

شب زلفم شبیه عقده ی آغا محمد خان
سوالی دارد اما درد حاصل را نمی فهمد

منم آن برنوی پیری که لای گنجه پوسیدم
کسی درد و دل قابیل قاتل را نمی فهمد

#سپیده_پرکسب_کار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشقانه💕

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ .
میخواستم که در تو شکوفا شوم نشد
در باغ عشق همدم گلها شوم نشد

میخواستم چو واژه به قاموس عاشقی
با یک نگاه مهر تو معنا شوم نشد

میخواستم به سان نسیم سحرگهی
در کوچه باغ زلف تو پیدا شوم نشد

میخواستم به ساحل آرام یاد تو
همپای موج غرق تماشا شوم نشد

میخواستم چو قامت خورشید صبح گاه
گرم از فروغ آن رخ زیبا شوم نشد

میخواستم زحال تو ای نوبهار عشق
در کوچه سار خاطره جویا شوم نشد

میخواستم به مسجد چشمان ناز تو
صائم شوم زلال تمنا شوم نشد

#صائم_کاشانی
 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از سکوتم، صولتِ فریاد می ریزد به هم
وز حدیثم، قصه ی فرهاد می ریزد به هم

از سؤال بی جوابم ، وز هراسِ مبهمم
داد ویران می شود بیداد می ریزد به هم

خستگی هایم اگر جاری شود در ذهنِ سال
مهر می گرید مرا، خرداد می ریزد به هم

شعله پرپر می شود از هرمِ آه زخمی ام
آن چنان که برگِ گل در باد می ریزد به هم

می روم بر بالِ یاد اما در این تقدیرِ کور
در سراب بی نصیبی یاد می ریزد به هم

می نشینم در نگاهِ آفتاب اما دریغ
روزِ روشن در شبِ میعاد می ریزد به هم

من که سهلم در تبِ توفنده ی بارانِ یأس
کوه می پیچد به خود،پولاد می ریزد به هم

وای اینک در سیاهِ سینه ی فصلِ فریب
پیلتن با خدعه ی شغاد می ریزد به هم
 
#کامران_شاه_علی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من زنم
با ابرها می گریم
نم نم که ببارد
همان می شود
زیرلفظی ام
تا به بغضی پنهان بگویم بله ...

دلتنگ که بشوم
می روم گوشه آسمان ِ تنهایی ام
بی امان می بارم و می بارم ...
ناگاه زمین پر از گل های رنگارنگی می شود که مادر بزرگ برای بازکردن بخت بسته ی دختران آبادی دسته می کند گوشه ی چارقدش ...
و به سمت چشمه می رود تا اشک های مرا از روی گل ها بشوید.

#فریده_یوسفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
غزل ؛ مرکب عشق

درد وغم هم عاقبت روزی به پایان میرسد
تاج شاهی آخرش بر دست سلطان میرسد

گردش پرگار گردون؛چرخش مسحورعشق
در فراق عشق مجنون ؛ گریه آسان میرسد

غصه ها گرچه؛ ملامت میکنند ما عاشقان
هر چقدر در را ببندی عشق زانسان میرسد

چند و چون راز عاشق را  نفهمد سنگ دل
آسمان در خود بغرد؛خشم طوفان میرسد

در فراسوی خودت ؛ دنبال عشقی و ولی
عشق با یک صاعقه؛ ازجام سبحان میرسد

مرکب عشق تا قیامت برضمیر ذین ماست
آن سوار خوش خبر از سوی یاران میرسد


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بَر تختہ‌سنگ تڪیہ مےدَهَم،
بہ تپّہ‌ماهورهاے دوردست وُ
در هم تنیده چشم مےدوزم،
تُو از ڪُجا مےآیے؟!

بہ ترنّم آ،
در نبضم بتاز
وَ خُنبِ خالےِ لحظہ‌ها را
بہ شرابِ شایگانِ حضورت پُر ڪُن!

آه! اِےْ ماهِ شنونده!
مَسیرِ مُیَسَّرِ دیدارِ ما ڪُجاست؟

تصدُّقِ صِدقِ صدات شَوَم!
بہ ڪُجا مےبَرے دلم؟!؟

زیرِ سایہ‌ے صنوبرے صبور،
شانہ‌هاے شعر را سفت گرفتہ‌اَم
امّا؛ چیزے نمانده بےقرار بمیرم...!

#آرش_شاهری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در شبِ چشمان نازت ماه هم گم میشود
پیش لبخند تو غنچه بی تبسم  میشود

تا که گیسو را به دستان نسیمی میدهی
کوچه های شهر مست از بوی گندم میشود


#کمال_جعفری_امامزاده

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم
تازه‌تر از نرگس و گل وقت صباها

گویم ای داده دوا هر دو جهان را
نیست مرا جز لب تو جان دواها

میوه هر شاخ و شجر هست گوایش
روی چو زر و اشک مرا هست گواها


#مـولانـا
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می شود خورشید را در چشم هایت ناز کرد
می شود با تو به اوج آسمان پرواز کرد

می توان در شعرها از عشق از شور تو گفت
می توان هر لحظه با تو زندگی آغاز کرد

می توان باور شد و در مزرع قلبت نشست
می توان با نبض تو آواز بودن ساز کرد

می توان اندوه دل را با نگاه تو زدود
می توان با چشم تو تبریز را شیراز کرد

می توان ساکت شد و در تو سخن ها را شنید
می توان شاعر شد و با نام تو ایجاز کرد

می توان یک شهر را در معرض چشمت گذاشت
گنگ مادرزاد را با آن سخن پرداز کرد

می توان با لمس دستان تو جانی تازه یافت
می توان هر روز با دستان تو اعجاز کرد


#شیدا_التیام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپی زیبا از سامان جلیلی عزیز 😍👌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

با فراقت چند سازم؟ برگ تنهاییم نیست
دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ترس تنهایی‌ست، ورنه بیم رسواییم نیست

مرد گستاخی نی‌ام تا جان در آغوشت کشم
بوسه بر پایت دهم چون دست بالاییم نیست

بر گلت آشفته‌ام بگذار تا در باغ وصل
زاغ‌بانگی می‌کنم چون بلبل‌آواییم نیست

تا مصوّر گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم، روی خودراییم نیست

درد دوری می‌کشم گرچه خراب افتاده‌ام
بار جورت می‌برم گرچه تواناییم نیست

طبع تو سیر آمد از من جای دیگر دل نهاد
من که را جویم؟ که چون تو طبع هرجاییم نیست

سعدی آتش‌زبانم در غمت سوزان چو شمع
با همه آتش‌زبانی در تو گیراییم نیست


#سعدی    

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.


عصر که می شود
تنهایی ، همچون کُولیِ دوره گردی
پشت پنجره ی احساسم
بساط دلتنگی اش را پهن می کند
جار می زند بغض تنهایی ام را
در رساترین صدا
پر از واژه های سکوت،
حراج می کند
واگویه هایم را
در رویای زیبای داشتنت
حسرت نبودنت
دلشوره های عاشقانه ام
قرارِ رفته ی دل بیقرارم
عطر آغوش نداشته ات ؛
اماااا
اماا
افسوس که تو
رهگذرِ نگاهت
به این گذار نمی افتد .....!!



#باران_مقدم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنان که با لطافت عشق آشنا شدند
در این جهان ز خوی بهیمی رها شدند

جانمایه تحول عالم شدند چون
در کوره های سوزش جان کیمیا شدند

در بی نشانی خود و دور از ریا و ننگ
ذوب لهیب بوته مهر و وفا شدند

هستند گر چه خون به جگر خنده بر لب اند
با صبر خود به درد خلایق دوا شدند

از غل و غش گذشته و در قله خلوص
الهام بخش مردم اهل صفا شدند

در کار عاشقان جهان قید و شرط نیست
از جان و دل به راه محبت فدا شدند

مهدی بخواه همت از آنان که روح را
سوی بهشت پاکی دل رهنما شدند

این جمع دلنشین پریشان که در زمین
آیینه ظهور صفات خدا شدند

#مهدی_رستگاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀