ایمان من به تو
ایمان من به خاک است
ایمان من به رجعت هر شوکتیست
که در تخریب بنای پوسیدهی
اقتدار دیگران نهفته است
تو چون دستهای من؛
چون اندیشههای سوگوار این روزهای تلخ
و چون تمام یادها
از من جدا نخواهی شد
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ایمان من به خاک است
ایمان من به رجعت هر شوکتیست
که در تخریب بنای پوسیدهی
اقتدار دیگران نهفته است
تو چون دستهای من؛
چون اندیشههای سوگوار این روزهای تلخ
و چون تمام یادها
از من جدا نخواهی شد
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قهر، زبان استیصال است. قهر، پرتاب کدورت هاست به ورطه ی سکوت موقت؛ و این کاری ست که به کدورت ، ضخامتی آزارنده می دهد.
قهر، دو قفله کردن دری ست که به اجبار، زمانی بعد، باید گشوده شود، و هرچه تعدادِ قفل ها بیشتر باشد و چفت و بست ها محکمتر، در، ناگریز، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهد شد
"چهل نامه کوتاه به همسرم"
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قهر، دو قفله کردن دری ست که به اجبار، زمانی بعد، باید گشوده شود، و هرچه تعدادِ قفل ها بیشتر باشد و چفت و بست ها محکمتر، در، ناگریز، با خشونتِ بیشتر گشوده خواهد شد
"چهل نامه کوتاه به همسرم"
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمی شود که تو باشی من عاشق تو نباشم؛
نمی شود که تو باشی، درست همینطور که هستی و من هزار بار بهتر از این باشم و باز هزار بار عاشق تو نباشم.
نمی شود، می دانم؛
نمی شود که بهار از تو سرسبزتر باشد.
همسفر! در این راه طولانی که ما از آن بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهامان باهم باقی بماند؛ خواهش میکنم!
مخواه که یکی شویم، مطلقا.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را، مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویاهامان یکی...
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است …
#نادر_ابراهیمی
از کتاب: چهل نامه ی کوتاه به همسرم
#نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵ – ۱۶ خرداد ۱۳۸۷) داستاننویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمی شود که تو باشی، درست همینطور که هستی و من هزار بار بهتر از این باشم و باز هزار بار عاشق تو نباشم.
نمی شود، می دانم؛
نمی شود که بهار از تو سرسبزتر باشد.
همسفر! در این راه طولانی که ما از آن بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهامان باهم باقی بماند؛ خواهش میکنم!
مخواه که یکی شویم، مطلقا.
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را، مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویاهامان یکی...
همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است …
#نادر_ابراهیمی
از کتاب: چهل نامه ی کوتاه به همسرم
#نادر ابراهیمی (۱۴ فروردین ۱۳۱۵ – ۱۶ خرداد ۱۳۸۷) داستاننویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه، و روزنامهنگاری نیز فعالیت کردهاست. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود سخنوران ایرانی بهشمار میرود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بودهاند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از عشق سخن باید گفت
همیشه از عشق سخن باید گفت.
میگوید: عشق، ترجیع بندیـست که هیچ رَجعتی در آن نیست.
میگوید: تکرارِ نامکرّر است.
بی عشق، خانه حقیر است، محلّه خاموش است، شهر افسرده است، فضا تنگ است، دنیا تاریک. بی عشق، در هیچ سنگری سربازی نیست، در هیچ نبردی، فتحی.
دوست داشتن خوب است، عشق، امّا، عالیست.
دوست داشتن آرامش است، عشق غوغاست.
دوست داشتن دریاست،
عشق، آتشفشانِ همیشه زنده یِ روح.
بی عشق، جهان قبرستانیست همه قبرهایش خالیِ خالی؛ باغی بوتههایش، درختهایش همه خشکیده و پژمرده.
بی عشق، چشمه بی آب است.
قلب، بدونِ راز...
کتاب: آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
همیشه از عشق سخن باید گفت.
میگوید: عشق، ترجیع بندیـست که هیچ رَجعتی در آن نیست.
میگوید: تکرارِ نامکرّر است.
بی عشق، خانه حقیر است، محلّه خاموش است، شهر افسرده است، فضا تنگ است، دنیا تاریک. بی عشق، در هیچ سنگری سربازی نیست، در هیچ نبردی، فتحی.
دوست داشتن خوب است، عشق، امّا، عالیست.
دوست داشتن آرامش است، عشق غوغاست.
دوست داشتن دریاست،
عشق، آتشفشانِ همیشه زنده یِ روح.
بی عشق، جهان قبرستانیست همه قبرهایش خالیِ خالی؛ باغی بوتههایش، درختهایش همه خشکیده و پژمرده.
بی عشق، چشمه بی آب است.
قلب، بدونِ راز...
کتاب: آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبها آنقدر بههم شبیهَند ...
که آدم میتواند یکشنبه را با چهارشنبه اشتباه کند.
هیجان و ماجرا از زندگیِ همهی ما رانده شده
و در وسائل ارتباط جمعی اجتماع کرده.
جنگ، آنجاست،
ماجرا، آنجا،
عشق، آنجا،
و رنج نیز آنجا
در تصویر،
در صوت
و در حروفِ ریز و درشت.
زندگی، جریانِ سادهی مکرّری دارد.
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شبها آنقدر بههم شبیهَند ...
که آدم میتواند یکشنبه را با چهارشنبه اشتباه کند.
هیجان و ماجرا از زندگیِ همهی ما رانده شده
و در وسائل ارتباط جمعی اجتماع کرده.
جنگ، آنجاست،
ماجرا، آنجا،
عشق، آنجا،
و رنج نیز آنجا
در تصویر،
در صوت
و در حروفِ ریز و درشت.
زندگی، جریانِ سادهی مکرّری دارد.
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قبولم کن
قبولم کن به گونه ی عاشقی که
بجز عشق
هیچ چیز ندارد...
و باورم کن
همچون گیاهی از عشق
روییدنی از عشق
بودنی از عشق
و پناهم بده ای محبوب ...
امروز در خیابان خلوتی می رفتم
که بوی پیچیده ی بِه را بوئیدم
و به یاد درختان معطر هزار سال پیش افتادم !
که در باغ های جنوب باغ تو
چون بیشه ای از رنگ زرد بود ...
و عطر تو ،
عطر تنِ خاکیِ تو به خاطرم آمد
و بعد از هزار و چهارصد سال فریاد زدم
من هنوز ،
هنوز ،
هنوز
عاشق تو هستم ...
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قبولم کن
قبولم کن به گونه ی عاشقی که
بجز عشق
هیچ چیز ندارد...
و باورم کن
همچون گیاهی از عشق
روییدنی از عشق
بودنی از عشق
و پناهم بده ای محبوب ...
امروز در خیابان خلوتی می رفتم
که بوی پیچیده ی بِه را بوئیدم
و به یاد درختان معطر هزار سال پیش افتادم !
که در باغ های جنوب باغ تو
چون بیشه ای از رنگ زرد بود ...
و عطر تو ،
عطر تنِ خاکیِ تو به خاطرم آمد
و بعد از هزار و چهارصد سال فریاد زدم
من هنوز ،
هنوز ،
هنوز
عاشق تو هستم ...
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
تو
وقتی
میبینی ڪه
من افسردهام ،
نباید بڪَـذرے ،
سکوت ڪـنی،
یا فقط همدردے ڪـنی...
بنا ڪـنندهے شادےهاےِ من باش...
مڪَر چقدر وقت داریم...؟)
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو
وقتی
میبینی ڪه
من افسردهام ،
نباید بڪَـذرے ،
سکوت ڪـنی،
یا فقط همدردے ڪـنی...
بنا ڪـنندهے شادےهاےِ من باش...
مڪَر چقدر وقت داریم...؟)
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
زندگي قبل از هر چيز زندگيست...
گل ميخواهد
موسيقي ميخواهد
زيبايي ميخواهد.
زندگيحتي اگر يكسره جنگيدن هم باشد
خستگي در كردن ميخواهد
عطر شمعدانيها را بوييدن میخواهد...
خشونت هست
قبول...
اما خشونت اصل كه نيست
زايده است
انگل است
مرض است.
ما بايد به اصلمان برگرديم...
زخم را -كه مظهر خشونت است- با زخم نمی بندند.
با نوار نرم و پنبه پاك ميبندند، با محبت
با عشق...
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگي قبل از هر چيز زندگيست...
گل ميخواهد
موسيقي ميخواهد
زيبايي ميخواهد.
زندگيحتي اگر يكسره جنگيدن هم باشد
خستگي در كردن ميخواهد
عطر شمعدانيها را بوييدن میخواهد...
خشونت هست
قبول...
اما خشونت اصل كه نيست
زايده است
انگل است
مرض است.
ما بايد به اصلمان برگرديم...
زخم را -كه مظهر خشونت است- با زخم نمی بندند.
با نوار نرم و پنبه پاك ميبندند، با محبت
با عشق...
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عزیزِ خوب من!
تو هرگز دیر مکن!
حوادث اما اگر دیر کردند، چارهای نیست...
صبور باش!
یارا ... نمیشود عمری نشست و حسرت خورد
که: «ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود،
و آن حادثه، قدری پیش از آن،
و آن یار كه میطلبیدم،
زودتر به دیدارم میآمد
و این مال،
که حال به من تعلق گرفته است،
پارسال میگرفت.»
نمیشود یارا ...
اینها که حسرت خوردنیست ابلهانه و باطل،
حق آدمیان کمعقل است.
باید دوید، رسید،
حادثهای دیر را در آغوش کشید و گفت:
دیر آمدی ای نگار سرمست،
زودت ندهیم دامن از دست..
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو هرگز دیر مکن!
حوادث اما اگر دیر کردند، چارهای نیست...
صبور باش!
یارا ... نمیشود عمری نشست و حسرت خورد
که: «ای کاش این واقعه زودتر اتفاق افتاده بود،
و آن حادثه، قدری پیش از آن،
و آن یار كه میطلبیدم،
زودتر به دیدارم میآمد
و این مال،
که حال به من تعلق گرفته است،
پارسال میگرفت.»
نمیشود یارا ...
اینها که حسرت خوردنیست ابلهانه و باطل،
حق آدمیان کمعقل است.
باید دوید، رسید،
حادثهای دیر را در آغوش کشید و گفت:
دیر آمدی ای نگار سرمست،
زودت ندهیم دامن از دست..
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.باز روزی نو در راه است
و تو بايد كه مسلح باشی -
با عشق، انديشه، ايمان، شادی.
چارهیی نيست عزيز من!
سهم ما از ميلياردها سال حيات و حركت، ذرهی بسيار ناچيزیست؛ اين سهم را چه كسی به تو حق داد كه با خستگی و پيری روح با بلاتكليفی، با كسالت، دودلی به تباهی بكشی؟
باور كن! ... زندگی را پر بايد كرد.
اما نه با باطل و بیهوده، نه با دلقکی و مسخرگی، نه با هر چیز کِدِر و کثیف و نه با هرچیزی که انسان شریف از آن شرمش میآید.
زندگی را پر باید کرد:
لبریز .. و دایمن سرریزکنان: باور کن!
از هر حفره که در گوشه کنار زندگیمان
پدید آید. رنگ دلمردگی و پوچی میریزد –زشت
بر جمیع حرکات من و تو
بر راه رفتن
نگاه کردن
بحث ... منطق
و حتی خندیدنمان .
#نادر_ابراهیمی
📕 یک عاشقانه ی آرام
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و تو بايد كه مسلح باشی -
با عشق، انديشه، ايمان، شادی.
چارهیی نيست عزيز من!
سهم ما از ميلياردها سال حيات و حركت، ذرهی بسيار ناچيزیست؛ اين سهم را چه كسی به تو حق داد كه با خستگی و پيری روح با بلاتكليفی، با كسالت، دودلی به تباهی بكشی؟
باور كن! ... زندگی را پر بايد كرد.
اما نه با باطل و بیهوده، نه با دلقکی و مسخرگی، نه با هر چیز کِدِر و کثیف و نه با هرچیزی که انسان شریف از آن شرمش میآید.
زندگی را پر باید کرد:
لبریز .. و دایمن سرریزکنان: باور کن!
از هر حفره که در گوشه کنار زندگیمان
پدید آید. رنگ دلمردگی و پوچی میریزد –زشت
بر جمیع حرکات من و تو
بر راه رفتن
نگاه کردن
بحث ... منطق
و حتی خندیدنمان .
#نادر_ابراهیمی
📕 یک عاشقانه ی آرام
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز، روزی نو در راه است
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …
چارهای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیاردها سالْ حیات و حرکت
ذرّهی بسیار ناچیزیست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد.
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز، روزی نو در راه است
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …
چارهای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیاردها سالْ حیات و حرکت
ذرّهی بسیار ناچیزیست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد.
#نادر_ابراهیمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀