گر شمع تو بیزحمتِ پروانه بماند
خورشید، چو سایه ز تو در خانه بماند
از بادهی لبهای تو گر دل بشود مست
در سلسلهی زلف تو دیوانه بماند
خونگشته دلی از خود آویخته دارد
هر تار که از فرق تو در شانه بماند!
ای گنجِ روان! در دلِ ویران کنمت جای
تا بو که مگر گنج به ویرانه بماند
افسانهی عشق تو شدم، آه و دریغا!
ترسم که نمانم من و افسانه بماند...
#سید_حسن_غزنوی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
خورشید، چو سایه ز تو در خانه بماند
از بادهی لبهای تو گر دل بشود مست
در سلسلهی زلف تو دیوانه بماند
خونگشته دلی از خود آویخته دارد
هر تار که از فرق تو در شانه بماند!
ای گنجِ روان! در دلِ ویران کنمت جای
تا بو که مگر گنج به ویرانه بماند
افسانهی عشق تو شدم، آه و دریغا!
ترسم که نمانم من و افسانه بماند...
#سید_حسن_غزنوی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
گر شمع تو بیزحمتِ پروانه بماند
خورشید، چو سایه ز تو در خانه بماند
از بادهی لبهای تو گر دل بشود مست
در سلسلهی زلف تو دیوانه بماند
خونگشته دلی از خود آویخته دارد
هر تار که از فرق تو در شانه بماند!
ای گنجِ روان! در دلِ ویران کنمت جای
تا بو که مگر گنج به ویرانه بماند
افسانهی عشق تو شدم، آه و دریغا!
ترسم که نمانم من و افسانه بماند...
#سید_حسن_غزنوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید، چو سایه ز تو در خانه بماند
از بادهی لبهای تو گر دل بشود مست
در سلسلهی زلف تو دیوانه بماند
خونگشته دلی از خود آویخته دارد
هر تار که از فرق تو در شانه بماند!
ای گنجِ روان! در دلِ ویران کنمت جای
تا بو که مگر گنج به ویرانه بماند
افسانهی عشق تو شدم، آه و دریغا!
ترسم که نمانم من و افسانه بماند...
#سید_حسن_غزنوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هین در دهید باده که هنگام بی غمی است
زان باده که مشرق خورشید خرمی است
تا روی چون دو پیکر در روی او کشم
زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است
#سید_حسن_غزنوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زان باده که مشرق خورشید خرمی است
تا روی چون دو پیکر در روی او کشم
زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است
#سید_حسن_غزنوی
#صبـح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀