💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
پیش از این
عاشقان
از عشقشان که می‌گفتند
می‌خندیدم !
اما
به مهمانخانه که بازگشتم
قهوه‌ام را در تنهایی که نوشیدم
دانستم که چگونه
خنجری از تبار عشق
پهلو می‌شکافد و
بیرون نمی‌رود

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوست دارم گهگاه گم شوم
مثل پرنده های پاییز

می خواهم میهنی تازه بیابم
غیر قابلِ دسترس

و خداوندی
که مرا تعقیب نکند

و سرزمینی که دشمنم نباشد!

می خواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطرِ مزرعه ها
سیال شوم!

می خواهم از سایه ام فرار کنم
و از عنوان هایم

می خواهم از مارها و خرافه ها بگریزم،
از دستِ خلفا
و حاکمان و وزیران!

می خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم

ای شرق ِ دشنه ها و چوبه های دار!
می خواهم
مثل پرنده گانِ پاییز
عشق بورزم.


#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوست دارم گهگاه گم شوم
مثل پرنده های پاییز

می خواهم میهنی تازه بیابم
غیر قابلِ دسترس

و خداوندی
که مرا تعقیب نکند

و سرزمینی که دشمنم نباشد!

می خواهم از پوستم بیرون بزنم
از صدایم
و از زبانم
و مثل عطرِ مزرعه ها
سیال شوم!

می خواهم از سایه ام فرار کنم
و از عنوان هایم

می خواهم از مارها و خرافه ها بگریزم،
از دستِ خلفا
و حاکمان و وزیران!

می خواهم مثل پرندگان، دوست داشته باشم

ای شرق ِ دشنه ها و چوبه های دار!
می خواهم
مثل پرنده گانِ پاییز
عشق بورزم.


#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
امروز نمی‌گویم دوست‌ات دارم چه بسا فردا هم نگویم! تا زمین شکوفه‌ای به‌ بار آورد نه‌ ماه طول می‌کشد و شب چه عذاب‌ها خواهد چشید تا ستاره‌ای را به‌دنیا بیاورد و انسان هزاران سال منتظر می‌ماند تا پیامبری ظهور کند...
پس تو چرا کمی صبر نمی‌کنی تا معشوقه‌ی من شوی؟

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فكّرتُ أمس...
بحبّي لكِ
وأحببتُ التفكيرَ بتفكيري
تذكّرتُ فجأةً
قَطَراتِ العَسَل على شفتيكِ
فلحستُ السُكَّرَ عن جدران ذاكرتي

دیروز بود
که در فکر عمق عشقم به تو بودم
فکر کردن،
فکرکردن به تو دل می‌برد ز من
در خاطرم
از عسل لبان تو خاطره‌ای بدرخشید
ناگهان از نوش شهد خاطره‌ات
مست گشته‌ام

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
دوستت دارم
نمی‌خواهم تو را به خاطرات دور پیوند دهم
به حافظه قطارهای مسافری
تو آخرین قطاری هستی که شبانه‌روز
بر رگ‌های دستانم سفر می‌کند
تو آخرین قطار من
من آخرین ایستگاه تو

دوستت دارم
نمی‌خواهم تو را به آب پیوند دهم
یا به باد
به تاریخ‌های هجری و میلادی
به جذر و مد دریا
ساعات کسوف و خسوف
و مهم نیست ایستگاه‌های هواشناسی
یا خطوط فنجان‌های قهوه چه می‌گویند
چشمان تو به تنهایی پیامبرگونه من‌اند
مسئول شادی جهان !


#نزار_قبانی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


اگر تو نبودی،
نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم
هر جلوه زیبا ناخوداگاه
مرا به یاد تو می‌اندازد
و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد
سرنگون میسازد
میخنداند و میگریاند
ایکاش لااقل دستم را میگرفتی
تا حرارتِ عشقم را درک کنی
گرچه میدانم هرگز نمیفهمی
چقدر دوستت داشتم
و مشکل من اینروزها
همین است.

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

نه برف مرا می‌ترساند، نه سرما

ولى در این حجم سنگین تنهایی‌ام
براى گرم شدن، بهانه‌اى ندارم
جز اینکه
دوسـتت داشـته باشـم...


#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
             ‏نفس بكش
             ‏عميق، آرام، شادمان!
             ‏بگو غم رد شود
             ‏كه قلبت
             ‏آرامگاه اندوه نيست

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هم می‌ترسم دوستت داشته باشم ،
آن‌وقت بروی و درد بکشم.
هم می‌ترسم دوستت نداشته باشم ، که فرصت «عاشقِ تو بودن» از دستم میرود و پشیمان می‌شوم .

حالا تو بگو ؛

«کیف احبک بلا الم، و کیف لااحبک بلا ندم».
چطور عاشقت باشم و درد نکشم ،
و چطور عاشقت نباشم و پشیمان نشوم ؟

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آیا شک داری،
که بخشی از وجود منی؟

من از چشمان تو آتش را دزدیدم
و مهم‌ترین انقلاب‌ها را رقم زدم،

تو ماهی هستی که
در آب حیات من شنا می‌کنی
تو ماهی هستی که
هرشب از پنجره کلمات من طلوع می‌کنی،

تو بزرگ‌ترین
فتح در میان فتوحات منی،

تو آخرین وطنی که در آن زاده شدم،
و در آن دفن خواهم شد...!

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نزار قبانی رو ببین:

میگه بانو جان!
من تمام‌وقت مشغول «عاشق تو بودن»ام.
نه عیدی،
نه مرخصی‌ای
هیچی.

بعد دلیلشو میگه؛
«فانت جمیلة جدا، والوقت ضیق جدا»،
تو بسیار زیبایی،
و وقت بسیار تنگ است...



#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شهروندانی بی‌وطن‌ایم
مانندِ گنجشکان بر نقشه‌ی زمان تعقیب می‌شویم
مسافرانِ بی‌شناس‌نامه، مرده‌گانِ بی‌کفن
ما روسپیانِ زمان‌ایم
هر حاکمی ما را می‌فروشد و بهای‌مان را می‌ستاند
ما کنیزکانِ قصریم
می‌فرستند ما را از اتاقی به اتاقی
از دستی به دستی
از قاتلی به مالکی
از بتی به بتی
هر شب مانندِ سگ‌ها می‌دویم
از عدن به طنجه
از طنجه به عدن
به دنبالِ قبیله‌یی که ما را بپذیرد
و خانواده‌یی که حامیِ ما باشد
و خیمه‌یی که ما را در برگیرد
و به دنبالِ خانه‌یی
و فرزندان‌مان کنارِ ما
کمرشان خم شده و پیر شدند
بس که در لغت‌نامه‌های قدیمی گشتند
به دنبالِ بهشتِ برين
به دنبالِ دروغی بزرگ، خیلی بزرگ
به نامِ وطن...


#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستم داشته‌باش
وحشیانه...
بسان تاتاران...
سوزان،..
همچون بیشه زاران
برنده،
چو باران
متوقف مشو
رها مکن
و هرگز متمدن مشو
چرا که ویران می‌شود بر لبانت،
تمام تمدن‌ها...

#نزار_قبانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀