رُز نمیخواهم، مرا ارکیدهای از لب ببخش
بر دلم پس لرزههایی ماندگار از تب ببخش
کل دنیا را ببخشم تا زنی پلکی به من
آسمانها زیر پایت، بر سرم کوکب ببخش
خون دلها میکشم تا با غزل رسوا شویم
من که از عشقت بگویم، شعر خود مطلب ببخش
دین و ایمانم فراری میشوند از ناز تو
کردهای تاراجم، از خود لقمهای مذهب ببخش
کافری کردی به جانم فکر خونریزی نباش
من رئالم نازنین راهی از این مکتب ببخش
راه دوری رفتهای، ای صبر بی ایوب من
جرعهای از بهترین ایوب را امشب ببخش
پشت آن دیوار آزادی سخن سنجم به بند
زیر باران خیس غم، آرکیدهای با لب ببخش
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر دلم پس لرزههایی ماندگار از تب ببخش
کل دنیا را ببخشم تا زنی پلکی به من
آسمانها زیر پایت، بر سرم کوکب ببخش
خون دلها میکشم تا با غزل رسوا شویم
من که از عشقت بگویم، شعر خود مطلب ببخش
دین و ایمانم فراری میشوند از ناز تو
کردهای تاراجم، از خود لقمهای مذهب ببخش
کافری کردی به جانم فکر خونریزی نباش
من رئالم نازنین راهی از این مکتب ببخش
راه دوری رفتهای، ای صبر بی ایوب من
جرعهای از بهترین ایوب را امشب ببخش
پشت آن دیوار آزادی سخن سنجم به بند
زیر باران خیس غم، آرکیدهای با لب ببخش
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر طلوع چشم تو خورشید می رقصد هنوز
صبح زیبایت بخیر ای بهترین تکرارها...!
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح زیبایت بخیر ای بهترین تکرارها...!
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوسه ات واجب، غمت مکروه، لبخندت مباح
ای گناه من ...، بگو قدری ثوابم می دهی ...؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای گناه من ...، بگو قدری ثوابم می دهی ...؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی
گفت حق است که با آتش ما دم سازی
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی
گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی
گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفت حق است که با آتش ما دم سازی
گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود
گفت این سادگی توست که دل می بازی
گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟
گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی
گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را
گفت پس جان بده چون کرده ای آتش بازی
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیچڪی در خانه دارم با صدایم آشناست
با غزلهای منو حال و هوایم آشناست
دوستش دارم ڪنارش مینشینم روزو شب
ریشه وبرگ وگلش حتی برایم آشناست
زلف افشانده ست از هرسو،، به بام خانه ام
با خیال نیمه ی شبها رهایم آشناست
در حیاط خانه ی همسایه ها سربرده است
بهتر از من با همه همسایه هایم آشناست
میشناسد رهگذرها را ولی بیش از همه
با دل پر آتش عقده گشایم آشناست
آن قدر نام تو را در پیش او آورده ام
با تو ای نام آشنای آشنایم آشناست
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با غزلهای منو حال و هوایم آشناست
دوستش دارم ڪنارش مینشینم روزو شب
ریشه وبرگ وگلش حتی برایم آشناست
زلف افشانده ست از هرسو،، به بام خانه ام
با خیال نیمه ی شبها رهایم آشناست
در حیاط خانه ی همسایه ها سربرده است
بهتر از من با همه همسایه هایم آشناست
میشناسد رهگذرها را ولی بیش از همه
با دل پر آتش عقده گشایم آشناست
آن قدر نام تو را در پیش او آورده ام
با تو ای نام آشنای آشنایم آشناست
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک تفنگ سر پُر از شعرم درون گنجهات
شک نکن که آخرش یکجا، به دردت میخورم
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شک نکن که آخرش یکجا، به دردت میخورم
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل اگر عاشق نباشد ساز میخواهد چه کار؟
بیتو این اشعار من آغاز میخواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا مینوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز میخواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز میخواهد چه کار؟
با سکوتت حرف ها داری تو با من میزنی
نازنینا گوش من ایجاز میخواهد چه کار؟
ای که گفتی در حضورم آسمانی میشوی
فرض کن قلبم کبوتر، باز میخواهد چه کار؟
بر کنارم آمدی تا حال من جویا شوی
شاعری را بعد مُردن ناز میخواهد چه کار!؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیتو این اشعار من آغاز میخواهد چه کار؟
با بنان خود چه زیبا مینوازی تو، ولی
شور شیرینم دگر شهناز میخواهد چه کار؟
در نگاهت با نگاهم حرف ها داری ولی
مرد عاشق در نگاهش راز میخواهد چه کار؟
با سکوتت حرف ها داری تو با من میزنی
نازنینا گوش من ایجاز میخواهد چه کار؟
ای که گفتی در حضورم آسمانی میشوی
فرض کن قلبم کبوتر، باز میخواهد چه کار؟
بر کنارم آمدی تا حال من جویا شوی
شاعری را بعد مُردن ناز میخواهد چه کار!؟
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لعنت به دو روزِ پَستِ این چرخِ کبود
لعنت به تمامِ بودهایی که نبود
لعنت به غزلها که دلم با تو سرود
لعنت به من و آنکه دل از سینه رُبود
بر سادهدلی ، سکوت ، بر غم لعنت
بر حیله ، دروغ و حسِ مبهم لعنت
لعنت به من و خُلقِ کجت با منِ زار
لعنت به نگاه و خندهات با اغیار
لعنت به من و حسرتِ یک بوس و کنار
لعنت به تو و وعدهٔیِ در فصل بهار
بر قلب شکسته ، دیدهیِ تر لعنت
بر مکرِ تو و عشقِ منِ خر لعنت
لعنت به منی که گفتهام از مویت
لعنت به درازیِ شبِ گیسویت
لعنت به دوتا چشم و دوتا ابرویت
لعنت به وقار و قامتِ دلجویت
برگرد ، بگویمت دوچندان لعنت
برگرد که ای ، بر دلِ شیطان لعنت
لعنت به تب و تابِ غزلخوانیها
لعنت به نظربازیِ پنهانیِ ما
لعنت به نگاهت ، به همان ناز و ادا
لعنت به من و غرورِ من ، سر تا پا
تا هست نفس ، کنم نثارت لعنت
ای بر تو و آن ایل و تبارت لعنت !
لعنت به غزل ، به شعر ، بر فکر و خیال
لعنت به تمامِ آرزوهایِ محال
لعنت به ستارهها ، به قهوه ، بر فال
لعنت به همان گندمِ رویت ، آن خال
بر میوهٔ ممنوعهیِ لعلت لعنت
بر شعرِ پُر از واژهٔیِ "لعنت" لعنت!
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لعنت به تمامِ بودهایی که نبود
لعنت به غزلها که دلم با تو سرود
لعنت به من و آنکه دل از سینه رُبود
بر سادهدلی ، سکوت ، بر غم لعنت
بر حیله ، دروغ و حسِ مبهم لعنت
لعنت به من و خُلقِ کجت با منِ زار
لعنت به نگاه و خندهات با اغیار
لعنت به من و حسرتِ یک بوس و کنار
لعنت به تو و وعدهٔیِ در فصل بهار
بر قلب شکسته ، دیدهیِ تر لعنت
بر مکرِ تو و عشقِ منِ خر لعنت
لعنت به منی که گفتهام از مویت
لعنت به درازیِ شبِ گیسویت
لعنت به دوتا چشم و دوتا ابرویت
لعنت به وقار و قامتِ دلجویت
برگرد ، بگویمت دوچندان لعنت
برگرد که ای ، بر دلِ شیطان لعنت
لعنت به تب و تابِ غزلخوانیها
لعنت به نظربازیِ پنهانیِ ما
لعنت به نگاهت ، به همان ناز و ادا
لعنت به من و غرورِ من ، سر تا پا
تا هست نفس ، کنم نثارت لعنت
ای بر تو و آن ایل و تبارت لعنت !
لعنت به غزل ، به شعر ، بر فکر و خیال
لعنت به تمامِ آرزوهایِ محال
لعنت به ستارهها ، به قهوه ، بر فال
لعنت به همان گندمِ رویت ، آن خال
بر میوهٔ ممنوعهیِ لعلت لعنت
بر شعرِ پُر از واژهٔیِ "لعنت" لعنت!
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی نفسی هست٬ ولی هم نفسی نیست
در هر نفست جز نفست، هیچ کسی نیست
آنقدر غریبی که در این شهر دَرندَشت
دنیای تو اندازهٔ کنج قفسی نیست
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در هر نفست جز نفست، هیچ کسی نیست
آنقدر غریبی که در این شهر دَرندَشت
دنیای تو اندازهٔ کنج قفسی نیست
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رُز نمیخواهم، مرا ارڪیدهاے از لب ببخش
بر دلم پس لرزههایے ماندگار از تب ببخش
ڪل دنیا را ببخشم تا زنے پلڪے بہ من
آسمانها زیر پایت، بر سرم ڪوڪب ببخش
خون دلها میڪشم تا با غزل رسوا شویم
من ڪہ از عشقت بگویم، شعر خود مطلب ببخش
دین و ایمانم فرارے میشوند از ناز تو
ڪردهاے تاراجم، از خود لقمهاے مذهب ببخش
ڪافرے ڪردے بہ جانم فڪر خونریزے نباش
من رئالم نازنین راهے از این مڪتب ببخش
راہ دورے رفتهاے، اے صبر بے ایوب من
جرعهاے از بهترین ایوب را امشب ببخش
پشت آن دیوار آزادے سخن سنجم بہ بند
زیر باران خیس غم، آرڪیدهاے با لب ببخش
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر دلم پس لرزههایے ماندگار از تب ببخش
ڪل دنیا را ببخشم تا زنے پلڪے بہ من
آسمانها زیر پایت، بر سرم ڪوڪب ببخش
خون دلها میڪشم تا با غزل رسوا شویم
من ڪہ از عشقت بگویم، شعر خود مطلب ببخش
دین و ایمانم فرارے میشوند از ناز تو
ڪردهاے تاراجم، از خود لقمهاے مذهب ببخش
ڪافرے ڪردے بہ جانم فڪر خونریزے نباش
من رئالم نازنین راهے از این مڪتب ببخش
راہ دورے رفتهاے، اے صبر بے ایوب من
جرعهاے از بهترین ایوب را امشب ببخش
پشت آن دیوار آزادے سخن سنجم بہ بند
زیر باران خیس غم، آرڪیدهاے با لب ببخش
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یار باشد ماه باشد آسمان مهتاب باشد
در دل شوریده من شعر بکرو ناب باشد
باد باشد آن گل یاسی که دادی باز باشد
تار باشد در کنارت قند در دل آب باشد
آن دو چشمت مست باشد مثل گلهای بهاری
عکس تو درسینه ء من عکس من در قاب باشد
کاش گاهی در بهار بی خزان زندگی
سر به زانویت گذارم قلب من بی تاب باشد
کاش یک شب مست گردم تنگ در آغوش تو
آسمان تاریک باشد هم خدا در خواب باشد..
#ارس_آرامی؛
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل شوریده من شعر بکرو ناب باشد
باد باشد آن گل یاسی که دادی باز باشد
تار باشد در کنارت قند در دل آب باشد
آن دو چشمت مست باشد مثل گلهای بهاری
عکس تو درسینه ء من عکس من در قاب باشد
کاش گاهی در بهار بی خزان زندگی
سر به زانویت گذارم قلب من بی تاب باشد
کاش یک شب مست گردم تنگ در آغوش تو
آسمان تاریک باشد هم خدا در خواب باشد..
#ارس_آرامی؛
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا تـــــو را داشــته باشــم، به خــدا رو زدهام
سرمه بر چشم سیه، شانه به گیسو زدهام
یوسف من تویی من آن زن مصری که ز شوق
لحظـــهی دیـدنت انگشت به چاقو زدهام
با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا که غـــرقم نکــنی یکــــسره پـــارو زدهام
مـومـن یـــاد تو اَم، کافـــر عشــــق دگـران
که ســر قبلـــهی تو خَــم شده زانو زدهام
تا دلت را ببـــرم رفــتهام هـــر راه که بـــود
دست بر شعبــده و جمــبل و جادو زدهام
گاه از شادی و غم، گر که سرودم شعری
تویی منـــظور، فقط حــرف دوپهــلو زدهام
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سرمه بر چشم سیه، شانه به گیسو زدهام
یوسف من تویی من آن زن مصری که ز شوق
لحظـــهی دیـدنت انگشت به چاقو زدهام
با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا که غـــرقم نکــنی یکــــسره پـــارو زدهام
مـومـن یـــاد تو اَم، کافـــر عشــــق دگـران
که ســر قبلـــهی تو خَــم شده زانو زدهام
تا دلت را ببـــرم رفــتهام هـــر راه که بـــود
دست بر شعبــده و جمــبل و جادو زدهام
گاه از شادی و غم، گر که سرودم شعری
تویی منـــظور، فقط حــرف دوپهــلو زدهام
#ارس_آرامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀