چون پرتو خویش، مهرِ تابان
برگیرد از این سرای غمناک،
جز ظلمت و تیرگی چه مانَد
در خانهی باد و تودهی خاک؟
ای ذات تو خارج از تصوّر
ای معرفت تو فوق ادراک
ای ماه و خورت دو بنده بر در
وی درگه تو فراز افلاک
من از تواَم و تو گر نبودی
«آزاد» نبود و نیست، لَولاک...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون پرتو خویش، مهرِ تابان
برگیرد از این سرای غمناک،
جز ظلمت و تیرگی چه مانَد
در خانهی باد و تودهی خاک؟
ای ذات تو خارج از تصوّر
ای معرفت تو فوق ادراک
ای ماه و خورت دو بنده بر در
وی درگه تو فراز افلاک
من از تواَم و تو گر نبودی
«آزاد» نبود و نیست، لَولاک...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمد ز در، بهپای ستاد و سلام کرد
ننْشسته، کار مجلسیان را تمام کرد
آشوب و فتنه اینهمه اَندر زمانه چیست،
در عهد ما اگر نه قیامت قیام کرد؟
پوشید روی دلبری خویشتن ز من
نادان در این گمان که به من احترام کرد!
بر لب رسید جان من از رنج انتظار
تا مِیفروش، باده ز ساغر به جام کرد
آنکس که کرد تیغ تو بر عاشقان حلال
بر غیر دوست، دیدن رویت حرام کرد
خرّم کسی که با تو شبی آورد به روز
خوشدل کسی که با تو یکی روز، شام کرد
لعلت دمید جان نویی در تنِ جهان
چشمت نگر، به غمزهگری قتل عام کرد!
نقّاشِ دهر، صورتی از حُسن و دلبری
ابداع کرد و دلبر «آزاد» نام کرد...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ننْشسته، کار مجلسیان را تمام کرد
آشوب و فتنه اینهمه اَندر زمانه چیست،
در عهد ما اگر نه قیامت قیام کرد؟
پوشید روی دلبری خویشتن ز من
نادان در این گمان که به من احترام کرد!
بر لب رسید جان من از رنج انتظار
تا مِیفروش، باده ز ساغر به جام کرد
آنکس که کرد تیغ تو بر عاشقان حلال
بر غیر دوست، دیدن رویت حرام کرد
خرّم کسی که با تو شبی آورد به روز
خوشدل کسی که با تو یکی روز، شام کرد
لعلت دمید جان نویی در تنِ جهان
چشمت نگر، به غمزهگری قتل عام کرد!
نقّاشِ دهر، صورتی از حُسن و دلبری
ابداع کرد و دلبر «آزاد» نام کرد...
#آزاد_همدانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀