💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دفتر شعر احساسی پنهانم
شبی در شور عشق تپید
خورشید طلوع کرد
افکار زیبا رشد نمود
جوهر قلم عاشق گونه
سرریز احساسی زیبا شد
من ،دلشاد از
رنگینی احساس
خوانده شده از شعر
خودم را
به باغ گل رساندم
گلها در ترنم
زیبای دوست داشتن
جهان را گل به گل معطر ساخت
عشق
دوست داشتن
نفرت
ماندن
درک کردن
کدام واژه به قلبم نشست
خودم را به باران احساس می سپارم
در میان قطرات باران
بر روی گلبرگهای ارغوان
می نویسم
عشق زیباست
اگر لبانمان را جز به دوست داشتن
به روی هیچ کلمه ای باز نکنیم...


#ثریا_شجاعی_اصل
#عصرتون_بخیر

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در زیباترین نقطه قلبم
مکانت داده ام
می نویسم
عشق تو معجزه است
عشق تو فریاد است
عشق تو شکوفه ی بهار نارنج است
من دلداده به تو
فانوس را تبدیل
به خورشیدی نورانی می کنم
می تابم
تا عاشق ترین دنیا را
تبدیل به باغ بهشت کنم
رنگها را در هم آمیزم
جمهوری احساس را بنا کنم
تمام اشتیاقم را
به پاییز نگاهت حبس کنم
شعر چشمانم را
به حیاط قلبت بریزم
قلبت پر شود از برگ درخت
قلبت پر شود از شعر پرتقال...

#ثریا_شجاعی_اصل
#عصرتون_بخیر

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پاییز است
من زاده ی پاییز
متولد شده از جوانه ی درد
لبهایم خشک است
انگشتانم به صبر می نویسد
قلبم از درد ناعلاجی رنج می برد
گاهی خودم را
در سرزمینی می نشانم

دستانم را به وحشت
به سوی آسمان می گیرم
از رگ دستانم
شاخه شاخه گناه
به هذیان تب
به سوی آسمان
خیز برمی دارد

زندگی ام در پرده تن ابر
آغاز می شود
می گذرم...
از مسیر ماه و خورشید

لمس می کنم
هوای گرفته شده
در آسمان را

نوازش بارانه
از اعماق وجودم
پروانه ای پر می گیرد
صدایم روی لب هایم
طنین انداز می شود
من ملاقات می شوم با نور

با هر بار دیدن
قلبم چون اهو می لرزد
در اطرافم ابرها
به پچ پچ می افتند
نور ، گونه هایم را
نوازش می دهد
دوباره متولد می شوم
در پاییز
با گیسوانی باز
و چشمانی سبز
شمع خاموش....


#ثریا_شجاعی_اصل
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم مي‌خواست كسي در حوالي احوالِ من نبود
دلم براي خواندنِ همان آواز قديمي تنگ است

من از پلكِ گشوده‌ي اين پنجره‌ها ميترسم
بايد بروم جايي دور
بايد جايي دور بروم
ديگر نه مولوي را دوست مي‌دارم و نه حوصله‌ي حافظ را...
تنها به كوچه مي‌نگرم
عده‌اي مغموم از كوچه‌ي مشرف به پسين ميگذرند
رخت‌هاشان تاريك
چشم‌هاشان خيس
اما من دلشان را از اين پيش‌تر
جایی دور دیده بوده‌ام

#سید_علی_صالحی

#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بوسه ای شیرین و طولانی  لبانم را فشرد
تپش های کوبنده ی قلبت لحظه ای آرام شد
هنگامه ی جدایی ما از راه رسید
وهمه چیز تمام شد.
با حرکت ناگاه  قطار
جهان یکباره تاریک گشت


گرچه خورشید همچنان می درخشید
واپسین نگاه  مبهم  من با چشمان گریان  اندوهناک–
و عزیمت تو.

#ورا_بریتین

#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فصل ها را
یکی یکی کنار می زنم
می رسم به پاییز
در سکوتی خاموش
نیمکت سرد آبان را در
کوچه خیال ذهن خاموش ام
برای از من گفتن
به نفس معجزه می رسانم
ای من جاری شده
برای نفس کشیدن
ای من ناجی
در طلوع آفتاب و مهتاب
رویاهایم را در میلاد نور
لابه لای برگهای ریخته شده
بر روی زمین می سرایم
شوره زار احساسم را
با بذر مهر و عاطفه می کارم
ای جاری شده در نگاه من
ای شبنم سپیده دم
ای شوق پرواز قلبم
ای نزدیک و دور از من
مانوس تر از بودنها
در دور دستهای انتظار
با تو از خودم سخن می گویم
تا طنبن دنیا را در زیر قطرات باران
با رویای ارغوانی در ترانه و آهنگ
به نبض حیات زمین برسانم..

#ثریا_شجاعی_اصل
#عصرتون_بخیر

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می خواهم
مهربانی را #شعر کنم
به لهجهٔ باران
صدای چکه چکه اش رامی شنوی؟
زیباترین سنفونی دنیاست
که بر من و‌ تو درکافه هایی
با یک‌ فنجان شعر داغ و تازه
با طعمِ عشق ومهربانی
می بارد.

می خواهم
از واژه‌هایم در نیزارِ خاطرات
سنجاقکی بسازم
آنگاه آن را به دست دلخوشیِ باد بسپارم
تا بر سینهٔ خیال مهر بنشیند و
دوست داشتن را
به گوشهٔ #قلღبت
سنجاق
کند
من اینجا دلخوش نشسته‌ام
منتظرم که شاید گذر کنی
لعنت به شاید!!

#فریبا_قربان_کریمی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو عاشقانه تر از
هر شعری بر دل وجانم نشسته ای
تو در تک تکِ سلولهایم
ریشه دوانده ای
و چه خوب....که دوباره
از تو بنویسم
بر کدام کتیبه ی این دنیای متمدن
نوشته اند که عدالت
با خودخواهانه ترین امیال
رنگ نخواهد باخت
در قانونِ کدام کیش و آیینی
محرومیت با سخن سرایی
از بین می رود

عزیزِ دلم
با آنکه بر زمینی خشک
پای نهاده ای
با آنکه دستهای من خالی ست
از داس....از گندمزار
اما...
چه زیبا باز هم
به معصومیت نگاهت
و بی گناهی ی چشمهایت
می توان
قسم خورد.


#مهناز_حسینی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
منم و خیال
که با من
و بی من سرگردانند
وقتی تمام رویاهای زیبا
در حوالی دل نازک من اتفاق می افتد،
گاهی که باد درموج گیسوانم می وزد
و نسیم نوازش بر صورتم ترانه می بخشد
مثل.... چند سال پیش
مثل...... چند ماه پیش
مثل... چندساعت پیش

خدا که دور نیست؟
منی که دراین شعر زندگی می کند
هنوز که هنوزه به معجزه اعتقاد دارد
نگو که حق رویاپردازی ندارم
راه نمیروم
حرف که میزنم
بغض که میڪنم
قلم که بدست می گیرم
وقتی که میبنم
احساس را که حس می کنم
وقتی که پاهایم به راه افتند
چه گلی را میان قلبم بکارم
که عطرش را به تمام تنم بپاشم
و زییاترین سخنم را
به نقش نگاه چه کسی بنگارم
تا هیچ وقت از دوست داشتن
من در امان نباشد
خیال
رویا
اوهام
راه نمیروم
با خیالم ..خیال که میبافم.


#ثریا_شجاعی_اصل
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

...پاییز.... 🍂
ڪـه از راه
می رسد همه چیز
فرق می‌ڪـند..!
باید بدانی ڪه جایت خالیست....
باید بدانی ڪـه باید باشی ڪنار
میزهاے
دو نفره‌ے ڪافه...
ڪـنار موسیقی سیب‌هاے قرمز......
ڪنار رقصِ برڪَـهاے ؏ـاشق....!
...پاییز....
باید فصل
رسیدن باشد.......
باید بغض ها به پایان برسند...
دست ها و آغوشت به من برسند.......
اصلا پاییز بهانه است...
باید زودتر از رسیدن برسی..!
جاے فصلی به نام رسیدن
میان آغوش دنیا خالیست...!!

#صفا_سلدوزی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀