هر #شب
می جویم تو را
در لا به لای واژه ها
در بطنِ شعرم
جستجو می کنم تو را
در سکوت خیالم
در پس اشک های احساسم
"انتظاری تلخ"
پرستوی بال شکسته ی نگاهم
عزم تو دارد
قرار ما هر #شب
به وقت #دلتنگی
روی نیمکت خیالت
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می جویم تو را
در لا به لای واژه ها
در بطنِ شعرم
جستجو می کنم تو را
در سکوت خیالم
در پس اشک های احساسم
"انتظاری تلخ"
پرستوی بال شکسته ی نگاهم
عزم تو دارد
قرار ما هر #شب
به وقت #دلتنگی
روی نیمکت خیالت
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که می توانم
بعد از سالها
و تمام
با یک
بگذریم ، ...
حال خودت چگونه است .
فراموش کنم ...
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دوستت_دارم
این #دوست داشتن انقدر دلچسب است که
طعم گس تمام دلتنگیِ #غروبِ روزهای نبودنت را
با شیرینی یادِ لبخند #چشمانت دلنشین می کند
هر چند که حاصل این #عشق و #دلدادگی
تکرار و تکرارِ هر روزه ی #تنهایی باشد
که نبض #قلب خسته ام را نا منظم می کند؛؛
دستان #عاشقم دیگر
امیدی به گرفتن دستان #عشق #تو #ندارند
و ابرهای #دلتنگی ام در #حسرت شانه ای امن
برای #باریدن در خود خواهند غُرید
و می دانم در سرمای انجمادِ
دوری و اندوه نبودن هایت خواهند شکست
و برهوت #تنهایی ام #سیراب از حضور #تو نمی شود ..
اما من کم نمی آورم
در #دشت #ارغوانی #قلبم امیدوارانه
جوانه های بودنت را می کارم
از پای نمی افتم در مسیر #عشق اهورایی تو
و دست از رویای شیرین با #تو بودن نخواهم کشید..!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این #دوست داشتن انقدر دلچسب است که
طعم گس تمام دلتنگیِ #غروبِ روزهای نبودنت را
با شیرینی یادِ لبخند #چشمانت دلنشین می کند
هر چند که حاصل این #عشق و #دلدادگی
تکرار و تکرارِ هر روزه ی #تنهایی باشد
که نبض #قلب خسته ام را نا منظم می کند؛؛
دستان #عاشقم دیگر
امیدی به گرفتن دستان #عشق #تو #ندارند
و ابرهای #دلتنگی ام در #حسرت شانه ای امن
برای #باریدن در خود خواهند غُرید
و می دانم در سرمای انجمادِ
دوری و اندوه نبودن هایت خواهند شکست
و برهوت #تنهایی ام #سیراب از حضور #تو نمی شود ..
اما من کم نمی آورم
در #دشت #ارغوانی #قلبم امیدوارانه
جوانه های بودنت را می کارم
از پای نمی افتم در مسیر #عشق اهورایی تو
و دست از رویای شیرین با #تو بودن نخواهم کشید..!!
#باران_مقدم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خیال و رویایی خیس
#دلتنگی انتظاریست تلخ
#دلتنگ در پستوی تنهایی
بر روی دیوار #قلبم
چوب خط روزهای دوری ات را
میکشم!
سکوتم
در انحصار غربت
به #یادت اشک می ریزد
نکند
پشت این بغض سنگین
کسی چشم به راهم نیست!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلتنگی انتظاریست تلخ
#دلتنگ در پستوی تنهایی
بر روی دیوار #قلبم
چوب خط روزهای دوری ات را
میکشم!
سکوتم
در انحصار غربت
به #یادت اشک می ریزد
نکند
پشت این بغض سنگین
کسی چشم به راهم نیست!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصر و ریختن شعرم
حوالی کوچه ی خیالِ پاییزی
تو
فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم
شعرم را به جان #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم
#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم
#بیا
تا طرحی بهاری به جان
پاییز بیندازیم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
#عصرتون_بکام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حوالی کوچه ی خیالِ پاییزی
تو
فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم
شعرم را به جان #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم
#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم
#بیا
تا طرحی بهاری به جان
پاییز بیندازیم
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
#عصرتون_بکام
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#جمعه که می شود
سپاه شعرم
در میدان صبحگاهی
صبح خیالت
خبر دار می ایستد
واژه ها روی دوش شعر
پرچم دوست داشتنت
برافراشته می شود
احساسم سرود دلدادگی
سر می دهد
و امّا .....
#دلتنگی بیداد می کند
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سپاه شعرم
در میدان صبحگاهی
صبح خیالت
خبر دار می ایستد
واژه ها روی دوش شعر
پرچم دوست داشتنت
برافراشته می شود
احساسم سرود دلدادگی
سر می دهد
و امّا .....
#دلتنگی بیداد می کند
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوان تر ز آنکه بیرونید از سینه
راویان قصه های رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی
برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار می خواهیم شد
زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم:
آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرین کار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
#اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوان تر ز آنکه بیرونید از سینه
راویان قصه های رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی
برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار می خواهیم شد
زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غار،
چشم میمالیم و میگوییم:
آنک، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرین کار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای، وای، افسوس
#اخوان_ثالث
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلم در نجوایی رسا
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای #خاطرات را
به پهنای #دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
بر چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای #خاطرات را
به پهنای #دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
بر چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب
میگفت آدمها
گنجشکهای حیاط پشتی خانهتان نیستند
که برایشان دانه بپاشی،
به هر روز آمدنت عادتشان بدهی،
گاه و بیگاه روی پلهها بنشینی
برایشان درد دل کنی
یا چشمهایت را ببندی
و در خلسه ی مالیخولیایی خودت
به جیک جیکشان گوش کنی...
و بعد یکروز حوصلهات سر برود،
خسته از شلوغی،
خسته از بودنشان، راهت را بکشی بروی...
آدمها مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند،
میروند اما با دلی شکسته ...
#نیکی_فیروزکوهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میگفت آدمها
گنجشکهای حیاط پشتی خانهتان نیستند
که برایشان دانه بپاشی،
به هر روز آمدنت عادتشان بدهی،
گاه و بیگاه روی پلهها بنشینی
برایشان درد دل کنی
یا چشمهایت را ببندی
و در خلسه ی مالیخولیایی خودت
به جیک جیکشان گوش کنی...
و بعد یکروز حوصلهات سر برود،
خسته از شلوغی،
خسته از بودنشان، راهت را بکشی بروی...
آدمها مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند،
میروند اما با دلی شکسته ...
#نیکی_فیروزکوهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب
اسباب دلتنگی همواره مهیاست!
شب و
خیال او ...
و بی بودنهاى نفسگیر ...
اما....
گاهی باید رفت.
از وسعت ابدیت نداشتنها...
و کوله بار خستگیهای باران را
رها کرد....
بر رود روان روزگار...
گاهی باید سکوت کرد
در بغضهای نهان شمع
و خطی نوشت از دلتنگی اشک
بر گونههای بیقرار باران...
و راهی شد، بی چتر و بی نگاه
بر وداع آخرین غزلوارههای باران...
و اینچنین هجرت کرد
بر فصلهای بیامان اشک...
تا دیگر خطی از سلام آشناییها
بیدار نکند روح تشنه از دیدار...
#سمیه_خلج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اسباب دلتنگی همواره مهیاست!
شب و
خیال او ...
و بی بودنهاى نفسگیر ...
اما....
گاهی باید رفت.
از وسعت ابدیت نداشتنها...
و کوله بار خستگیهای باران را
رها کرد....
بر رود روان روزگار...
گاهی باید سکوت کرد
در بغضهای نهان شمع
و خطی نوشت از دلتنگی اشک
بر گونههای بیقرار باران...
و راهی شد، بی چتر و بی نگاه
بر وداع آخرین غزلوارههای باران...
و اینچنین هجرت کرد
بر فصلهای بیامان اشک...
تا دیگر خطی از سلام آشناییها
بیدار نکند روح تشنه از دیدار...
#سمیه_خلج
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلم در نجوایی رسا
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای #خاطرات را
به پهنای #دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
در چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای #خاطرات را
به پهنای #دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
در چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀