💖کافه شعر💖
2.21K subscribers
4.23K photos
2.76K videos
11 files
907 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.
.
یک روز تاریخ بشر تکرار خواهد شد
یعنی عصای کهنه‌ی ما مار خواهد شد

از بوی باروت شما پاهایمان لرزید
تا کی شرافت در وطن انکار خواهد شد؟

وقتی پدر را جغد شب دزدید فهمیدم
این خانه بر روی سرم آوار خواهد شد

عکس پدر را خاک کن، آخر همین فردا
تصویر من بغض دلِ دیوار خواهد شد!

شلّیک آخر را کبوتر خوب می‌فهمد
با بال خونین سوی حق احضار خواهد شد

مردی به قصد انتقام و صلح می‌آید
روزی که تاریخ بشر تکرار خواهد شد...


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در منطقِ محضِ عددها، دستِ دل بُردی

وارونه کردی با محبت ۵ ها را هم...♡

#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینجا تمام ِ حنجره ها لاف می زنند
هرگز کسی هر آنچه که می گفت،آن نبود!

#امید_صباغ_نو


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیق
درد هایى تلخ اما تازه دَم دارم رفیق

دوستان بى وفا بسیار اما در عوض
دشمنانى با وفا و هم قسم دارم رفیق

با همه نامهربانان مهربانى میكنم
چون كه در قلبم خدایى محترم دارم رفیق

من براى بهترین و بدترین بدخواه خویش
آرزو هاى عجیبى در سرم دارم رفیق

شیطنت هاى من دیوانه را جدى نگیر
پشت این لبخند ها سى سال غم دارم رفیق

لا به لاى زخم هاى كهنه زخم ات را بزن
جا براى زخم هاى تازه كم دارم رفیق...

#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شبیه شاه شطرنجم که پیش چشم من هر شب

به روی خاک می افتند سربازان گمنامم...

#امید_صباغ_نو


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!

می شود حال بدِ ثانیه ها خوب شود
شهر هم غرقِ هماغوشی باران باشد

گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!

گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یکباره پشیمان باشد

بعد شش ماه به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد

فرض کن حسرتِ پاییز، تو را درک کند
روز برگشتنِ او اولِ آبان باشد!

بگذر از این همه فرضیه، چرا که دل من 
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد

#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو هم شبیه خودم ، در دلت تَرَک داری
وچون شبیه منی ، ارزشِ محک داری!

شنیده ام که درختان کوچه می گویند
که با بهار و خزان ، حس مشترک داری

نیاز نیست که چیزی به صورتت بزنی!
به لطف حضرت حق ، تا ابد بزک داری

به عشق چشم تو آرام و رام می خوابم
دو چشم قهوه ای تلخ و با نمک داری

همیشه گلّه به دنبال توست شک دارم!
درون حنجره ی خویش نی لبک داری؟

تمام مسئله حل است ، پس چرا دیگر
به من، به سبزیِ چشمم به عشق شک داری؟

#امید_صباغ_نو           

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گرچه هر شب استکان بر استکانت می‌زنند
هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت می‌زنند

تا بریزی دردهایت را درونِ دایره
جای همدردی فقط زخمِ‌زبانت می‌زنند

عدّه‌ای که از شرف بویی نبردند و فقط
نیش‌هاشان را به مغزِ استخوانت می‌زنند

زندگی را خشک _ مثلِ زنده‌رودَت _ می‌کنند
با تبر بر ریشه‌ی نصف‌ِجهانت می‌زنند

چون براشان جایِ استکبار را پُر کرده‌ای 
با تمسخر مُشتِ محکم بر دهانت می‌زنند

پیش‌ترها مخفیانه بر زمینت می‌زدند
تازگی‌ها آشکارا آسمانت می‌زنند

آه...! قدری فرق دارد زخمِ خنجرهایشان
دوستانت پا‌به‌پایِ دشمنانت می‌زنند...


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست
از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

از روز به هم ریختن رابطه ی ما
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس
از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
#
گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا
بریده غصّه‌ی دل‌کندنت امان مرا

قبول کن که مخاطب‌پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا

گذشتی از من و شب‌های خالی از غزلم
گرفته حسرت دستان تو جهان مرا

سریع پیر شدم آن‌چنان‌که آینه نیز
شکسته در دل خود صورت جوان مرا

به فکر معجزه‌ای تازه بودم و ناگاه
خدا گرفت به دست تو امتحان مرا

نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
بگیر خنجر و در دَم بگیر جان مرا

تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
بیا و تلخ‌تر از این مکن دهان مرا

چه روزگار غریبی است بعد رفتن تو
بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا

تو نیم دیگر من نیستی؛ تمام منی
تمام کن غم و اندوه سالیان مرا


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیوانگی‌ها گر چه دائم دردسر دارند
دیوانه‌ها از حال هم امّا خبر دارند

آیینه بانو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند

تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمام قرص‌ها جز تو ضرر دارند

آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمه‌های معتبر دارند

«مردی» به این که عشق ده زن بوده باشی نیست
مردانِ قدرتمند، تنها «یک نفر» دارند!

ترجیح دادم لحن پُرسوزم بفهماند
کبریت‌های بی‌خطر خیلی خطر دارند!

بهتــر! فرشته نیستم، انسانِ بی‌بالم
چون ساده ترکت می‌کنند آنان که پَر دارند

می‌خواهمت دیوانه جان! می‌خواهمت، ای کاش
نادوستانم از سرِ تو دست بردارند...


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀