💖کافه شعر💖
2.21K subscribers
4.23K photos
2.76K videos
11 files
907 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست
از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

از روز به هم ریختن رابطه ی ما
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس
از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
#
گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست


#امید_صباغ_نو

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#کاش میشد
با گذشت مبهمِ
این لحظه ها
#شب‌_به_شب
با
#بوسه بر #مهتاب
#عاشق می شدم!
جای هجران،
یادگاری های دیگر
می رسید!
ای که مضمونِ
#غزل_هایم شدی،
غصّه ات پایان ندارد
در میانِ
قصّه ها.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای آنکه غلام خسرو شیرینی
با عشق بساز گر حریف دینی

پیوسته حریف عشق و گرمی میباش
تا عاشق گرم از تو برد عنینی

#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۶۹۹
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

به طعنه گفت که: هُش‌دار! ساربان دزد است!
نفر، نفر، همه ی اهل کاروان دزد است!

چو بار بستم و رفتم گمان نکردم هیچ،
شریک قافله -ای وایِ من!- همان دزد است!

چه سود از این همه قرآن بدین نمط خواندن؟
فضیل توبه نکرده ست و همچنان دزد است!

دلت خوش است که بسته ست روزنِ روباه
زِ ردّ گیوه بیاندیش! باغبان دزد است!

من ازِ خیانتِ اسبابِ خانه می ترسم،
چه اعتماد به دیوار؟! نردبان دزد است!

ز عمرِ من همه کم کرد و بر خودش افزود،
گلایه با که توان کرد، چون زمان دزد است؟!

‌  زِ من مرنج، اگر بیش از این نمی گویم
زبان -زِ ترسِ سرِ سبز- در دهان دزد است!

#حسین_جنتی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ عالی ❤️🌸🌸❤️

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀



شعر من از خطه ترک دلاور دختر افسانه ها
می روم مجنون به صحرا شکل آن دیوانه ها

می سرایم شعر عشاقان به نام عشق خویش
عشق من را ساقی جان برده در میخانه ها

شاعری وارسته ام ؛ در محفل آن صوفیان
محملم را صوفی ام افشان کند در خانه ها

عطر گل را می دمم ؛ تا پر کنم آن کوی جان
واله مــی گردم به دور شمع چون دردانه ها


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


اگر می‌دانستم
این آخرین دقایقی است
که تو را می‌بینم،
به تو می‌گفتم دوستت دارم
و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی،
همیشه فردایی نیست
تا زندگی فرصتِ دیگری
برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد
کسانی را که دوست داری
همیشه کنار خود داشته باش
و بگو چقدر به آن‌ها
علاقه و نیاز داری
مراقبشان باش،


#گابریل_گارسیا_مارکز
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روح‌ گریزان من‌ قلب پریشان من
خانه ی ویران شده خسته ز طوفان من

در پس ویرانه ام سیل غمم جاری است
نیست کسی غیر اشک شاهد پنهان من

هر غزل از عمق دل قصه ی پژمردگی است
خشک شد از بیکسی شعر بهاران من 

قافیه تا قافیه هر چه صدا می زنم
نیست به جز یاد تو در دل دیوان من

پشت نگاه شبت، حبس شده‌ زندگی  
ناوک مژگان توست میله ی زندان من

بغض سکوت مرا، نغمه ی باران شکست
ابریِ عشقت شده سقف بیابان من !!!

حنجره ی خسته ام مرتعش از نام توست
تا که فرا می رسد لحظه ی عصیان من

عقربه ها ایستاد ساعت و تاریخ مُرد !
تا به ابد مانده است، سر به گریبان من


#مریم_عرفان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رویـــای دیرینـــم بیـــا دلـــــــدادگـ‍ـــی زیباست
دریای شعرم بی حضورت برکه ای تنهاست

گل واژه هــــای عاشقـــــی را زندگی کردم
در بزم  اشعارم شبی عطر قلم برخاست

یادت غــــزل را تشــــــنه ی دیــوانگی کرده
رکن و ردیفش  شاهد تعبیریک رویاست

در آسمــــــان عشــــق تو پـــروانـــــگی کردم
رنگین کمان خاطرت تصویر یک دنیاست

با بوسه ات مستانه میرقصم تماشا کن
حالا  که در شهر دلم  یاد تو پابرجاست

#فاطمه_قنواتی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
وین موج گریه سیل خروشان نداشته است

آگه ز روزگار پریشان ما نبود
هر دل که روزگار پریشان نداشته است


#رهی_معیری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یا رب ز قناعتم توانگر گردان
وز نور یقین دلم منور گردان

روزی من سوختهٔ سرگردان
بی منت مخلوق میسر گردان

#ابوسعید_ابوالخیر
- رباعی شمارهٔ ۵۰۹
#صبح_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دور از تو سحر شکفتنی نیست
فریادِ دلم شنیدنی نیست

حالی که بُود مرا ز هجران
احساس بکن، که گفتنی نیست

با رشته‌ی عشق خود، تو ما را
بستی که دگر گسستنی نیست

خاموش و سیه شده شب و روز
وصل تو مگر رسیدنی نیست؟

این شب که مرا گرفته دربر
با صبح، به‌سر رسیدنی نیست

خورشید تویی، بیا به سویم
بی‌تو، شب من گذشتنی نیست...

#فرزانه_فارانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مینویسم #خنده_ات را شعر محشر می‌شود
واژه های ناب شعرم را معطر می کنی

دف بزن چنگی بگیرونغمه ای از دل بزن
در نگاهت دیده را لبریز گوهر می کنی

پاکشیدم دل بریدم ازهمه جز روی #دوست
دفترقلب مرا ناخوانده از بر می کنی.

#فریبا_قربان_کریمی
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه‌اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه‌ای باید
بافته بس شعلهٔ زر تار ِ پودش باد
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد،
یا نمی‌خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان،
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمی‌تابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمی‌روید
باغ بی برگی که می‌گوید که زیبا نیست؟

#مهدی_اخوان‌ثالث

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


جان چشم واژه هایم
برف که بارید
دلبری هایت را
به زبان دوستت دارم
درون گوش هایم بریز
دستم را بگیر
برویم به کافه ها و خیابانها
زمان را از یاد ببریم
برف را از گرمای عشق
زیر پایمان آب کنیم
انگشتانم یخ بزند
انتقام سرما را بگیری
با بخار گرم دهانت
گرمم کنی
اصلا دستهایم درون جیبت باشد
وجودم گرم از بودنت
تاریکی را پنهان کنیم
برویم به خانه
یک میز
دو صندلی
و دو شمع روشن
نگاهت را به نگاهم بیاویزی
بی صدا در آغوشت بکشی
قهوه ای بنوشیم
در محاصره زمستان
تو را به نام بخوانم
پیراهنی بافته از گل بهار بپوشم
دوباره
صدایم کنی
بگویی
در زمستان با لباس بهاری چه زیبا شدی...


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من‌ خاطره‌ای لالم، از وحشت زندان‌ها
یک مغز که پاشیده، بر فرشِ خیابان‌ها

یک پیرهن خونی... از گریه‌ی شلّاقم
یک شاعرِ زخمی که، بسیار بداخلاقم!

من کشته‌ی شهریور، از نسل خیابانم
خونخواهِ شقایق‌ها... من کینه‌ی آبانم

من ساحلِ دریایی، زیر سُمِ "پوتین" و
دریای جنوبم با یک ساحلِ پُر "چین" و

من کولبری خسته، چشم از دو جهان بسته
این بارِ مصیبت را، غم بر کمرم بسته

یک سطلِ پُر از شرم و یک قامتِ افتاده
من یک دلِ مجروحم... یک بغضِ فرو داده

من کودکیِ ترسم! از ترکش و خمپاره
من خسته‌ام از دنیا این جنده‌ی پتیاره

من حسرتِ یک سکسم، با یک بدن بی‌حال
یک لذّتِ کوتاهم... با آلتِ زود انزال!

من فلسفه‌ی هیچم! یک نیچه‌ی افسرده
یک گربه‌ی تنها که یک موش مرا خورده!

من حضرتِ بی‌خوابی، پیغمبر غمگینم
من تشنه‌ی خوابی‌خوش، در تخت شیاطینم

شرمنده‌ی تاریخم با جوهر خودکارم
فرمانده‌ی بازنده... خاکسترِ سیگارم

من در وطنی بیمار با دلهره می‌میرم
در گورِ خودم حتی آرام نمی‌گیرم...


با شعر و شعار این‌ خاک آزاد نخواهد شد
خاک وطنم بی‌خون، آباد نخواهد شد


#مهدی_خدا_بخش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀