💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram

دردیست درد عشق ڪه هیچش طبیب نیست

گر #دردمند_عشق بنالد #غریب_نیست👌🍃

#حضرت_سعدی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
غریب مُردم و از من نکرد یاد کسی
به بی‌کسیّ و غریبی چو من مباد کسی

خوشم به غربت از اندوهِ بی‌کسی مردن
که نه غمین شود از مردنم، نه شاد کسی

چو باد بوی تو آورد، جان برافشاندم
چو من نداد به بوی تو جان به یاد کسی

#غریب_سبزواری

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
.
غریب مُردم و از من نکرد یاد کسی
به بی‌کسیّ و غریبی چو من مباد کسی

خوشم به غربت از اندوهِ بی‌کسی مردن
که نه غمین شود از مردنم، نه شاد کسی

چو باد بوی تو آورد، جان برافشاندم
چو من نداد به بوی تو جان به یاد کسی...

#غریب_سبزواری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
غریب مُردم و از من نکرد یاد کسی
به بی‌کسیّ و غریبی چو من مباد کسی

خوشم به غربت از اندوهِ بی‌کسی مردن
که نه غمین شود از مردنم، نه شاد کسی

چو باد بوی تو آورد، جان برافشاندم
چو من نداد به بوی تو جان به یاد کسی

#غریب_سبزواری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
.
غریب مُردم و از من نکرد یاد کسی
به بی‌کسیّ و غریبی چو من مباد کسی

خوشم به غربت از اندوهِ بی‌کسی مردن
که نه غمین شود از مردنم، نه شاد کسی

چو باد بوی تو آورد، جان برافشاندم
چو من نداد به بوی تو جان به یاد کسی...

#غریب_سبزواری


# غ
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بعضی از #آدمها ابدی اند ..‌.
#ماندگارند
#خواستنی_اند
#آرامش_روح و دلخوشی زندگی اند ...‌
جنس نگاه و #عطر_نفس هایشان فرق میکند
#کلام  و #گفتارشان جور دیگریست ...
آدم های #ابدی...‌
#دور و #نزدیک بودنشان
#آشنا و #غریب بودنشان
حتی #مجازی یا #حقیقی بودنشان  فرقی ندارد
مهم نیست سال و ماهی در #کنارت باشند
یا  ساعت و ثانیه ای....
این آدم ها
#بودنشان حتی به #کوتاهی_نگاهی هم که باشد
یاد و #خاطرشان را چنان در دل حک میکنند
که تا آخرین تپش
#خیالشان می شود  #دل_خوشی  تمام #روزگار .....




#آذین_قانع

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این #روزها در ازدحام دنیا
میان واژگان آشنا
اما
#غریب،
میان خواستنها و داشتنهای تهی
از
#هیچ
گم شده ام !
زمان پر شده از هیاهویِ کر کنندهٔ
تنهاییِ‌ِ به جا مانده از
هجرتِ قلبهای مهربانی که‌ تمامِ
سرمایه شان چشم‌هایی‌ است
در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو.
خدایا مرا ببین
دست خسته ام تمام شب نوشته است
اشک از نوک انگشتانم فواره میزند
کاغذ چروک شده از گریه های من
در حصار جمله دست و پا میزند،
عشق
سطر به سطر آشفته تر میشود
و دلها پر آشوب تر !
کنار هر پنجره ای
در این شهر
کمی نگاه نشسته است!
من‌آن نگاه منتظرم!
کاش من و تو
#عشق_را_آنگونه_که_باید_می_آموختیم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این #روزها در ازدحام دنیا
میان واژگان آشنا
اما #غریب،
میان خواستنها و داشتنهای
تهی از #هیچ
گم شده ام !
زمان پر شده از هیاهویِ کر کنندهٔ
تنهاییِ‌ِ به جا مانده از
هجرتِ قلبهای مهربانی که‌ تمامِ
سرمایه شان چشم‌هایی‌ است
در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو.
خدایا مرا ببین
دست خسته ام
تمام ثانیه ها رانوشته است
اشک
از نوک انگشتانم فواره میزند
کاغذ چروک شده از گریه های من
در حصار جمله دست و پا می زند
عشق
سطر به سطر آشفته تر میشود
و دلها پر آشوب تر !
کنار هر پنجره ای
در این شهر
کمی نگاه نشسته است!
من‌آن نگاه منتظرم!
کاش من و تو
#عشق_را_آنگونه_که_باید_می_آموختیم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این #روزها
میان واژگانِ آشنا
اما #غریب،
هوا در مِنهای تو
یخ‌بندان استُ
اشک در منفیِ نگاهت
به انجماد رسیده است!
من میان خواستنها
و داشتنهای تهی
از #هیچ
گم شده ام !
زمان پر شده از
هیاهویِ کر کنندهٔ
تنهاییِ‌ِ به جا مانده از
هجرتِ قلبهای مهربانی که‌
تمامِ
سرمایه شان چشم‌هایی‌ است
در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو!
خدایا
مرا ببین دست خسته ام
روز و شب نوشته است
اشک
از نوک انگشتانم فواره میزند،
کاغذِ چروک شده
از گریه های من در حصار جمله
دست و پا میزند،
عشق
سطر به سطر آشفته تر میشود
و دلها پر آشوب تر !
کنار هر پنجره ای
در این شهر
کمی نگاه نشسته است!
من‌آن نگاه منتظرم!
کاش من و تو
#عشق_را_آنگونه_که_باید_می_آموختیم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و امّا "فروغ "
بانوی شعر سرزمینم...
تو را می ستایم به شعری سپید ،
در پس پیچک "ساکت آیینه ها "

تو را می جویم لا به لای شعر های ،
یاسیت.

آنجا که میگویی:
میروم در انزوای ،
خلوتم پنهان می شوم...

ای بانوی شرقی...
تو پیدای پنهانی میان ،
دلبری های شعر....

"تو تنها نیستی"

پنجره ی بودنت ،
تا به ابد باز است ،
به باغ شعر میهنم.

"شعر تو تصنیف چشمان توست
چشمان تو دنیای شعر من است"

در آخر....
شعر تو شعر نیست...
"احساس لطیف یک زن است"

#سیامڪ_جعفرے‌‌‌‌(#غریب_شیرازی)

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب ها....
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر می‌شود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.

میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !


"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"

من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.

#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀