لب جام است و میگویند بد خمیازهای دارد
ولی با من شرابِ کهنه حرفِ تازهای دارد
مرا مجنون لقب دادی ولی خود نیز میدانی
که این دیوانه بین عاقلان آوازهای دارد
نشد یک بار با هم بیغرامت بگذریم از غم
خدایا، قلعهی شادی عجب دروازهای دارد!
تو از همصحبتی با سنگها عبرت نمیگیری
دل آیینهوارم، سادگی اندازهای دارد
شب مستی پر از دلشورهٔ صبح پشیمانیست
لب جام است و میدانم که بد خمیازهای دارد
#هادی_محمدحسنی
#فقط_او_بخواند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ولی با من شرابِ کهنه حرفِ تازهای دارد
مرا مجنون لقب دادی ولی خود نیز میدانی
که این دیوانه بین عاقلان آوازهای دارد
نشد یک بار با هم بیغرامت بگذریم از غم
خدایا، قلعهی شادی عجب دروازهای دارد!
تو از همصحبتی با سنگها عبرت نمیگیری
دل آیینهوارم، سادگی اندازهای دارد
شب مستی پر از دلشورهٔ صبح پشیمانیست
لب جام است و میدانم که بد خمیازهای دارد
#هادی_محمدحسنی
#فقط_او_بخواند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مشتاق صمیمانهی دیدارِ شمایم
اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم
هم سلسلهٔ مویِ تو بستهست به دستم
هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم
آمیخته با آتش و بغض است گلویم
من گریهٔ شمعم که گرفتهست صدایم
گردِ من دلسوخته پروانه زیاد است
از این همه تنها تو دلت سوخت برایم
بگذار بگریم که بگریم که بگریم
ابریست که ابریست که ابریست هوایم
#هادی_محمدحسنی
📕#فقط_او_بخواند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اما تو بفرما به چه تدبیر بیایم
هم سلسلهٔ مویِ تو بستهست به دستم
هم رشتهٔ گیسویِ تو پیچیده به پایم
آمیخته با آتش و بغض است گلویم
من گریهٔ شمعم که گرفتهست صدایم
گردِ من دلسوخته پروانه زیاد است
از این همه تنها تو دلت سوخت برایم
بگذار بگریم که بگریم که بگریم
ابریست که ابریست که ابریست هوایم
#هادی_محمدحسنی
📕#فقط_او_بخواند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به خود گفتم که او در سینه قلبی مهربان دارد
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد
مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمیداند هنوز این صید درخونخفته جان دارد
چه بایدکرد با چشمی که خونریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد
غمی دارد به قلبم مینشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد
مپرس از من چرا از خویش در آیینه میترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد
مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمیداند هنوز این صید درخونخفته جان دارد
چه بایدکرد با چشمی که خونریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد
غمی دارد به قلبم مینشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد
مپرس از من چرا از خویش در آیینه میترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاهم ساکنِ میخانه چشم تو شد، اما
نمیدانست این ساقی فقط جامِ بلا دارد
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نمیدانست این ساقی فقط جامِ بلا دارد
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاه با ما سرِ کین داری و گاهی سرِ مهر
گرگ و میش است هوایی که در اندیشه توست!
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرگ و میش است هوایی که در اندیشه توست!
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزاران آه در یک سینهی دلتنگ جا دارد
دل اندوهگینم هر چه دارد از شما دارد
نگاهم ساکن میخانهی چشم تو شد اما
نمیدانست این ساقی فقط جام بلا دارد
چرا اینقدر در آیینه حیرانم خداوندا !
چقد این چشمِ خونپالا نگاهی آشنا دارد
تماشا، آشنایی، بیوفایی بعد تنهایی
دل دیوانهی ما با تو چندین ماجرا دارد
به شوقِ یک سر سوزن وفا در شهر میگردم
متاعی را که من با جان خریدارم، کجا دارد؟
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #ماجرا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل اندوهگینم هر چه دارد از شما دارد
نگاهم ساکن میخانهی چشم تو شد اما
نمیدانست این ساقی فقط جام بلا دارد
چرا اینقدر در آیینه حیرانم خداوندا !
چقد این چشمِ خونپالا نگاهی آشنا دارد
تماشا، آشنایی، بیوفایی بعد تنهایی
دل دیوانهی ما با تو چندین ماجرا دارد
به شوقِ یک سر سوزن وفا در شهر میگردم
متاعی را که من با جان خریدارم، کجا دارد؟
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #ماجرا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از مستی ما گشت جهان پوچ و بقا هیچ
یا رب، سرِ ساقی به سلامت، سرِ ما هیچ
آه از دلِ پروانه که با نالهی خاموش
خود سوخت و شب را به سحر برد و صدا هیچ
هرچند حبابیم، ولی در دل دریا
با این همه سرمایه که داریم چرا هیچ؟
گفتند که یوسف سر بازار حراج است
ما نیز تهیدست و خریدار تو با هیچ
از موعظهی زاهد و از وحشتِ دوزخ
انگار نداریم امیدی به خدا هیچ
وقت است که از رستم و سهراب بپرسیم
اینجنگ چه جنگیست که «ما هیچ و شما هیچ»
یک قطره مِی ناب چشیدیم و خماریم
این است که من معتقدم یا همه یا هیچ
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #همه_یا_هیچ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یا رب، سرِ ساقی به سلامت، سرِ ما هیچ
آه از دلِ پروانه که با نالهی خاموش
خود سوخت و شب را به سحر برد و صدا هیچ
هرچند حبابیم، ولی در دل دریا
با این همه سرمایه که داریم چرا هیچ؟
گفتند که یوسف سر بازار حراج است
ما نیز تهیدست و خریدار تو با هیچ
از موعظهی زاهد و از وحشتِ دوزخ
انگار نداریم امیدی به خدا هیچ
وقت است که از رستم و سهراب بپرسیم
اینجنگ چه جنگیست که «ما هیچ و شما هیچ»
یک قطره مِی ناب چشیدیم و خماریم
این است که من معتقدم یا همه یا هیچ
#هادی_محمدحسنی
📕فقط او بخواند/ #همه_یا_هیچ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تمام غصّهی ما، بال و پر نداشتن است
ز رمز و رازِ پریدن خبر نداشتن است
در این قفس متولّد شدیم و میمیریم
طبیعتِ قفسِ عمر، "در" نداشتن است!
چگونه لاله دلش خون نباشد از غمِ عشق؟
كه شرطِ داغ ندیدن، جگر نداشتن است
طبیبِ حاذقِ بیمارِ زندگی، مرگ است
علاجِ دردسرِ عمر، سر نداشتن است
فقط نصیب شهیدان سرسپردهی توست
سعادتی که سزای سپر نداشتن است...
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز رمز و رازِ پریدن خبر نداشتن است
در این قفس متولّد شدیم و میمیریم
طبیعتِ قفسِ عمر، "در" نداشتن است!
چگونه لاله دلش خون نباشد از غمِ عشق؟
كه شرطِ داغ ندیدن، جگر نداشتن است
طبیبِ حاذقِ بیمارِ زندگی، مرگ است
علاجِ دردسرِ عمر، سر نداشتن است
فقط نصیب شهیدان سرسپردهی توست
سعادتی که سزای سپر نداشتن است...
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمهایت با من است، اما دلت با دیگریست
دل به این آیینهها بخشیدن از خوشباوریست
کوشش بیهوده کردم تا فراموشش کنم
کار غم در خاطر دیوانگان یادآوریست
بیخبر در کورەی محنت مذابت میکند
ْعشق جانسوز است، اما کارگاه زرگریست
ِحسرت دریا ندارم در دل مهتابیام
گرچه مردابم، ولی سرتاسرم نیلوفریست
من نه تاریکم شبیه شب، نه روشن مثل روز
چون غروبی گرگ و میشم، بخت من خاکستریست
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل به این آیینهها بخشیدن از خوشباوریست
کوشش بیهوده کردم تا فراموشش کنم
کار غم در خاطر دیوانگان یادآوریست
بیخبر در کورەی محنت مذابت میکند
ْعشق جانسوز است، اما کارگاه زرگریست
ِحسرت دریا ندارم در دل مهتابیام
گرچه مردابم، ولی سرتاسرم نیلوفریست
من نه تاریکم شبیه شب، نه روشن مثل روز
چون غروبی گرگ و میشم، بخت من خاکستریست
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه خستهایم ، شبِ خوابِ جاودانه کجاست
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست
مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست !
زِ خوشزبانی خصمانهی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست
مقیمِ مشغلهی شهر گیسوانِ توایم
پریشحال و پریشانسریم، شانه کجاست
کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزلهای عاشقانه کجاست
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یگانه راه گریز از غم زمانه کجاست
مرا که نای نفس نیست در تراکم بغض
مجال خنده کجا، فرصت ترانه کجاست !
زِ خوشزبانی خصمانهی تو بیزارم
حلاوتِ سخنِ تلخ دوستانه کجاست
مقیمِ مشغلهی شهر گیسوانِ توایم
پریشحال و پریشانسریم، شانه کجاست
کجاست سادگیِ آسمانِ چشمانت
هوای پاک غزلهای عاشقانه کجاست
#هادی_محمدحسنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀