💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
خیالت
چون با من همراه است
گرد آرامش
به روی دیدگانم می نشیند
از عشق سرشارم
و چون پیش رویم تصویر می شوی
و تو را می بینم
گویی عشق را در آغوش می فشارم
تویی عشق مانا و ماندگارم
‌و من مرگ در اقیانوس
بیکران چشمانت را آرزو دارم
غرقم کن در تماشایت
بگذار سر بر شانه احساست بگذارم
‌و به لطف لمس تماشای تصویر نگاهت
همه غم هایم را به بوته فراموشی بسپارم

#امیر_عباس_خالق_وردی

#عصر_خوش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برای دوست داشتنت
هیچ بهانه ای ندارم
جز انکه در ان غروب زیبا
وقتی با انبوه گیسوانت
از جلوی دیدگانم رژه می رفتی
مهرت به دل نشست
عشقت همراهم شد
و دوست داشتنت در من جای گرفت
و حالا من دور از توووو
به خورشید نگاهت انچنان دلباخته ام
که ضمیرم صبح ها از تو روشن
و چشم هایم شب ها از تو تاریک است
ثانیه ها با رقصشان
مرا به اغوشت ترغیب می کنند
و بهار پیش از همه
تو را ارزانیم می دارد
تو محبوب منی و من سر تا پایم
پر شده از حریر ابریشمین نگاهت
بی دریغ دووووستت دارم

#امیر_عباس_خالق_وردی
#عصر_خوش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زیبا ترین بوسه ی جهان را
از لبان تو چیدم
در بارش ِ شکوفه های گیلاس
پشت ِ پرچین ِ پیرار
که سایه ات
کوتاه تر از چینه ی باغ بود !
...و نیز انگشتانت
ظریف تراز مدادهای تراشیده در دستانم
که می رفت ؛
- گیسوانت را
به نقش وُ نوازش بگیرد ،
بر بومِ بی آبرنگ......
زیباترین بوسه ی جهان را
از لبان تو چیدم
در بارش ِ لاجوردئ #عصر
پشت ِ حیای برآمده
که راز ِ پنهان عشق را
بالغ آمد....
زیباترین بوسه ی جهان را
از لبان تَرَک خورده ی تو چیدم
در بارش ِ سکوت وُ آه
پشت ِ مدّ ِ سراب
در صحارئ خیالی
که خیمه سوز ِ عطش ِ قیس ِ جدا مانده
- از نیمه ی دیگر خود بود..‌..
زیباترین بوسه ی جهان را
بگذر....
می خواهم
لب بستن ِ شاعرم را
مصرعی نوبرانه از نگاه ِ تو بچینم.
- آوازم بده.....

#گویا_فیروزکوهی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #عصر و بوے یاس
خیال تو
مست شدن احساسم بر
پیچڪ تنهائے من
در بے ڪران شراب چشمان
تو
شُرشُر دلتنگے بر بام شعر
من
رقص واژہ ها و دلبرے قاصدڪ
نگاہ تو
#عصرے پاییزے و بے نهایت خزان
در امتداد حریر رد پاے تو
بر چشمان من



#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کوچه ی «از جاده لبریز» م شده
بــا بـلـنـدایـش دلاویزم شده

آخ! بنازم.، رنگِ مویش را ببین!
#عصرِ زردِ شعرِ #پاییزم شده


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر
ضیافت شعری ست
با دم‌نوشی از
#مهر‌_نگاهت
در فنجانی به رنگِ #عشق
از جنس واژه های عاشقانه!
روبه
#غروب_خورشید
دست خیالت را می گیرم
تا اوج قله
به بلندترین نقطه ی این شهر
به پاک ترین نفس،
تمام
عصر و غروب هایم
را با تو قدم میزنم
تا رنگیـن کمـانی از عشــق
در نگاه آبی آسمان
نقـش بند
د.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هوا ابریّ و بارانیّ و خوابی
به آغوشم ، بیایی با شرابی

نگاهِ نیمه باز و ، بوسه و #عصر
به این گفتند؛ #پاییز حسابی🍁


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#دختر_پاییز
می خواهد‌ امروز #عصر
از دستهای مهربانِ
دو پیچک ظریف،
که عاشقانه وار
بر تنهٔ قامت اشعارش بپیچند
شعری دَم کند
و در تمامِ پس کوچه هایِ شهر
تعارف کند
بفرمایید #شعری_قند_پهلو.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می‌نشینم لبِ این پنجره‌ی تنهایی
#عصر یک روز شلوغ
چای در دست،
به تصویر شتابانِ زمان می‌نگرم
من در این ثانیه‌ها
با تو در دشتِ پُر از خاطره‌ها در سفَرم
تو بگو یارِ سفر کرده‌ی من
از پسِ پنجره‌ها،
به چه می‌اندیشی
به کجا می‌نگری؟
ابرها می‌گذرند
بادها در سفرند
تو در این پهنه‌ی خاکی
به کجا رهگذری؟


#رضا_رجبی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتم بیا...
تا #جمعه را با هم تقسیم کنیم..
آمد...
و بر سرمیزِ #عصرانه نشست...
برایش چای ریختم ...
با همان کیکِ دارچینی مورد
علاقه اش..
چهره اش آرام بود ...
و با لذت چای مینوشید ..
به او گفتم...
چطور طعم تلخ چای ..‌..
هوای دل گرفته ی جمعه ...
و سکوت لحظه ها را حس نمیکنی ...
من تمام جمعه های تلخ بی تورا لمس
کرده ام .‌.
و او گفت ...
چون در کنارت بودم ...
همه چیز برایم شیرین بود ...
و رفت .‌.

قدرِ لحظه ها را بدانید . ...


#شیوامیثاقی
#عصر_آدینه_بمهر_درگیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀