دلربایی در شکرخواب سحر صبحت بخیر
می گشایی دیده بر صبحی دگر صبحت بخیر
از حرارت همچو تابستانی و با شور عشق
نوبهاران گشته در تو جلوه گر صبحت بخیر
شد شکوفه توامان با میوه در باغ تنت
ای شکوفایی اعجاز ثمر صبحت بخیر
#مهدی_رستگاری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
می گشایی دیده بر صبحی دگر صبحت بخیر
از حرارت همچو تابستانی و با شور عشق
نوبهاران گشته در تو جلوه گر صبحت بخیر
شد شکوفه توامان با میوه در باغ تنت
ای شکوفایی اعجاز ثمر صبحت بخیر
#مهدی_رستگاری
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
این ناز پیشگان که در این حلقه محرمند
گویی خلاصه همه خوبی در عالمند
چون غنچه های پاک به باغم شکفته است
گل های روی شان که چو آیینه هم اند
حوا نموده در رخ آنان تجلی و
در کار عشق فتنه اولاد آدم اند
از شدت ملاحت و زیبایی و سرور
گویی نجات بخش دل از غصه و غم اند
با چشمهای بسته خود چون فرشته اند
در خوابشان لطیفتر از اشک شبنم اند
مهدی ببوس چهره ایشان به خواب ناز
کاین بوسه ها به سوزش قلب تو مرهم اند
از آفریدگار طلب کن سلامتِ
این دلبران که جلوه فیض دمادمند
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گویی خلاصه همه خوبی در عالمند
چون غنچه های پاک به باغم شکفته است
گل های روی شان که چو آیینه هم اند
حوا نموده در رخ آنان تجلی و
در کار عشق فتنه اولاد آدم اند
از شدت ملاحت و زیبایی و سرور
گویی نجات بخش دل از غصه و غم اند
با چشمهای بسته خود چون فرشته اند
در خوابشان لطیفتر از اشک شبنم اند
مهدی ببوس چهره ایشان به خواب ناز
کاین بوسه ها به سوزش قلب تو مرهم اند
از آفریدگار طلب کن سلامتِ
این دلبران که جلوه فیض دمادمند
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امروز ولی نعمت ما از نفس افتاد
فریاد بسی کردم و فریادرس افتاد
رفت و به وضو شست سروصورت و دستش
برگشت وکمی رفت و ز پایش سپس افتاد
آن دست که عمری همه جا حامی مان بود
شد سرد به یک لحظه و از دسترس افتاد
بی هیچ درنگی ز تنش روح جدا شد
آن لحظه که از شاخه عمر آن قفس افتاد
شد شعله ور آن گاه دل و آتش حرمان
در زندگی از نایره آن قبس افتاد
آن گاه که می رفت سبکبال غریوی
در هستی فریادکنانِ جرس افتاد
مهدی به غم و حسرت و اندوه به یاد آر
امروز ولی نعمت ما از نفس افتاد...
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فریاد بسی کردم و فریادرس افتاد
رفت و به وضو شست سروصورت و دستش
برگشت وکمی رفت و ز پایش سپس افتاد
آن دست که عمری همه جا حامی مان بود
شد سرد به یک لحظه و از دسترس افتاد
بی هیچ درنگی ز تنش روح جدا شد
آن لحظه که از شاخه عمر آن قفس افتاد
شد شعله ور آن گاه دل و آتش حرمان
در زندگی از نایره آن قبس افتاد
آن گاه که می رفت سبکبال غریوی
در هستی فریادکنانِ جرس افتاد
مهدی به غم و حسرت و اندوه به یاد آر
امروز ولی نعمت ما از نفس افتاد...
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در آن لحظه که عشق آشوب می آراست در چشمت
به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت
مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی
همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت
هر آن گاهی که می پرسم عزیزم دوستم داری
جواب پرسش دشوار من پیدا است در چشمت
برای من که ناشاد از غم امروز و دیروزم
نگاهت پرفروغ از گوهر فردا است در چشمت
جهان معنای دیگر دارد انگاری کنار تو
که اکسیر مس بی ارزش دنیا است در چشمت
گمانم غرق خواهم شد به امواج نگاه تو
که گویی عمق بی اندازه دریا است در چشمت
برید از هر چه هست اکنون به شیدایی دل مهدی
که گرم خواهشی بسیار روح افزا است در چشمت
تو را بوسیدم و دیدم که سرگردان وجودم در
شعاع روشنایی معجزه آسا است در چشمت
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به خود گفتم چه آتش بازی ای بر پا است در چشمت
مرا می خواهی از ژرفای دل بی حاجت حرفی
همیشه منعکس این حالت زیبا است در چشمت
هر آن گاهی که می پرسم عزیزم دوستم داری
جواب پرسش دشوار من پیدا است در چشمت
برای من که ناشاد از غم امروز و دیروزم
نگاهت پرفروغ از گوهر فردا است در چشمت
جهان معنای دیگر دارد انگاری کنار تو
که اکسیر مس بی ارزش دنیا است در چشمت
گمانم غرق خواهم شد به امواج نگاه تو
که گویی عمق بی اندازه دریا است در چشمت
برید از هر چه هست اکنون به شیدایی دل مهدی
که گرم خواهشی بسیار روح افزا است در چشمت
تو را بوسیدم و دیدم که سرگردان وجودم در
شعاع روشنایی معجزه آسا است در چشمت
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز آمدی که کل جهان عاشقت شود
با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود
گشته نگاه من ز پی دیدنت روان
تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود
روحم به روح تو گرویده است عشق من
تا فارغ از زمان و مکان عاشقت شود
گر بگذری به باغ ز عطر و شمیم تو
گل با سیاق جامه دران عاشقت شود
مهدی چو شمع سوخت در این شب به شعر خود
تا ذهن و قلب شعله وران عاشقت شود
بنگر به چشم مست به من عشق من که دل
بی حاجتی به حرف و بیان عاشقت شود
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با جلوه ای زمین و زمان عاشقت شود
گشته نگاه من ز پی دیدنت روان
تا چشم خیره ام نگران عاشقت شود
روحم به روح تو گرویده است عشق من
تا فارغ از زمان و مکان عاشقت شود
گر بگذری به باغ ز عطر و شمیم تو
گل با سیاق جامه دران عاشقت شود
مهدی چو شمع سوخت در این شب به شعر خود
تا ذهن و قلب شعله وران عاشقت شود
بنگر به چشم مست به من عشق من که دل
بی حاجتی به حرف و بیان عاشقت شود
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بندی از سلسله عشق به پایم کردی
بعد از آن با دل بیمار رهایم کردی
پر کشیدم سویت آن گاه که با یک نظرت
در گذرگاه خود از دور صدایم کردی
لحظه ای روی تو را دیدم و مدهوش شدم
روح وار از قفس جسم جدایم کردی
آمدم تا سر خود را بنهم بر قدمت
ولی از سرزنش انگشت نمایم کردی
بیشتر گفتی و مهرت به دلم بیش نشست
هر چه مجروح تر از تیر جفایم کردی
گفتی این دست محال است به دستت برسد
پس چرا این همه محتاج شفایم کردی
در شب تیره حرمان به خیال لب خود
مست از آن نوش خوش هوشربایم کردی
تا مگر از تو رسد بوی خوشی وقت سحر
صبحها هم نفس باد صبایم کردی
عمر من نقش بر آب است در این عشق و تو نیز
خوب در حسرت این کار فنایم کردی
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد از آن با دل بیمار رهایم کردی
پر کشیدم سویت آن گاه که با یک نظرت
در گذرگاه خود از دور صدایم کردی
لحظه ای روی تو را دیدم و مدهوش شدم
روح وار از قفس جسم جدایم کردی
آمدم تا سر خود را بنهم بر قدمت
ولی از سرزنش انگشت نمایم کردی
بیشتر گفتی و مهرت به دلم بیش نشست
هر چه مجروح تر از تیر جفایم کردی
گفتی این دست محال است به دستت برسد
پس چرا این همه محتاج شفایم کردی
در شب تیره حرمان به خیال لب خود
مست از آن نوش خوش هوشربایم کردی
تا مگر از تو رسد بوی خوشی وقت سحر
صبحها هم نفس باد صبایم کردی
عمر من نقش بر آب است در این عشق و تو نیز
خوب در حسرت این کار فنایم کردی
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آنان که با لطافت عشق آشنا شدند
در این جهان ز خوی بهیمی رها شدند
جانمایه تحول عالم شدند چون
در کوره های سوزش جان کیمیا شدند
در بی نشانی خود و دور از ریا و ننگ
ذوب لهیب بوته مهر و وفا شدند
هستند گر چه خون به جگر خنده بر لب اند
با صبر خود به درد خلایق دوا شدند
از غل و غش گذشته و در قله خلوص
الهام بخش مردم اهل صفا شدند
در کار عاشقان جهان قید و شرط نیست
از جان و دل به راه محبت فدا شدند
مهدی بخواه همت از آنان که روح را
سوی بهشت پاکی دل رهنما شدند
این جمع دلنشین پریشان که در زمین
آیینه ظهور صفات خدا شدند
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در این جهان ز خوی بهیمی رها شدند
جانمایه تحول عالم شدند چون
در کوره های سوزش جان کیمیا شدند
در بی نشانی خود و دور از ریا و ننگ
ذوب لهیب بوته مهر و وفا شدند
هستند گر چه خون به جگر خنده بر لب اند
با صبر خود به درد خلایق دوا شدند
از غل و غش گذشته و در قله خلوص
الهام بخش مردم اهل صفا شدند
در کار عاشقان جهان قید و شرط نیست
از جان و دل به راه محبت فدا شدند
مهدی بخواه همت از آنان که روح را
سوی بهشت پاکی دل رهنما شدند
این جمع دلنشین پریشان که در زمین
آیینه ظهور صفات خدا شدند
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوی عشق از نفس باد صبا می آید
مژده آورده که دوران صفا می آید
خبر دولت نوروز به اطراف جهان
از دل آیینه صبح خدا می آید
ناگهان از شب تاریک شکوه خورشید
به گداز آمد و اینک به فضا می آید
به خرابات مغان نور خدا جلوه گرفت
بنگر این معجزه از کِی و کجا می آید
جرعه نوش رمضان است بهار و به شتاب
سوی ما مردم محتاج شفا می آید
گر چه مهدی شده آشفته زمین و همه جا
از بد حادثه باران بلا می آید
می رسد شاهد امّید ز راه و به دلِ
دشت دل های پر از لاله ما می آید
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مژده آورده که دوران صفا می آید
خبر دولت نوروز به اطراف جهان
از دل آیینه صبح خدا می آید
ناگهان از شب تاریک شکوه خورشید
به گداز آمد و اینک به فضا می آید
به خرابات مغان نور خدا جلوه گرفت
بنگر این معجزه از کِی و کجا می آید
جرعه نوش رمضان است بهار و به شتاب
سوی ما مردم محتاج شفا می آید
گر چه مهدی شده آشفته زمین و همه جا
از بد حادثه باران بلا می آید
می رسد شاهد امّید ز راه و به دلِ
دشت دل های پر از لاله ما می آید
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن دم که دل ز شوق به زنهار می رسد
با خود بگو که دلبر عیّار می رسد
تلقین و یاد عشق به شبهای بی کسی
حتماً به صبح دولت دیدار می رسد
دامن کشان به دشت دلم یاد او گذشت
چون شعله ای که بر تن نیزار می رسد
می سوختم به اوج سکوتم به درد خود
از آتشی که بر دل بیمار می رسد
چون نیمه شب ببارد از آن قطره ای خنک
بر داغ سرخ لاله تب دار می رسد
این سینه پر ز داغ غزل بود و شب گذشت
وقت طلوع مهر پدیدار می رسد
سرمست از نسیم سحر گشته ام کز آن
هر دم شمیم و بوی خوش یار می رسد
مهدی نگاه کن که از آفاق اشتیاق
اینک بهار عشق به گلزار می رسد
در شرق عشق معجزه صبح صادق است
خورشید روی حضرت دلدار می رسد
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با خود بگو که دلبر عیّار می رسد
تلقین و یاد عشق به شبهای بی کسی
حتماً به صبح دولت دیدار می رسد
دامن کشان به دشت دلم یاد او گذشت
چون شعله ای که بر تن نیزار می رسد
می سوختم به اوج سکوتم به درد خود
از آتشی که بر دل بیمار می رسد
چون نیمه شب ببارد از آن قطره ای خنک
بر داغ سرخ لاله تب دار می رسد
این سینه پر ز داغ غزل بود و شب گذشت
وقت طلوع مهر پدیدار می رسد
سرمست از نسیم سحر گشته ام کز آن
هر دم شمیم و بوی خوش یار می رسد
مهدی نگاه کن که از آفاق اشتیاق
اینک بهار عشق به گلزار می رسد
در شرق عشق معجزه صبح صادق است
خورشید روی حضرت دلدار می رسد
#مهدی_رستگاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀