خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
"خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من "ابتهاج" ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعرِ روزگارِ منی
#جویا_معروفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
"خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من "ابتهاج" ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعرِ روزگارِ منی
#جویا_معروفی
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
.
پنداشتیم خنده و شادی سرشتِ ماست
اما فقط غم است که در سرنوشت ماست
ما را درونِ مزرعِ رنج آفریدهاند
اندوه، ابرِ تیره و غم، بذرِ کِشت ماست
امّید چیست؟ صبحِ بعیدیست بیطلوع
شادی کجاست؟ گمشدهای در بهشت ماست!
زیرِ کدام سقف بخوانم شکایتی
از بختِ باژگونه که در خاک و خشت ماست؟
خورشیدِ مِی که مشرقِ ساغر چشیده است
پنهان ز چشمِ طالعِ زیبا و زشت ماست
ای صبحِ بینشانه! به شبهای ما بگو
از غم گریز نیست که غم سرنوشت ماست...
#جویا_معروفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
پنداشتیم خنده و شادی سرشتِ ماست
اما فقط غم است که در سرنوشت ماست
ما را درونِ مزرعِ رنج آفریدهاند
اندوه، ابرِ تیره و غم، بذرِ کِشت ماست
امّید چیست؟ صبحِ بعیدیست بیطلوع
شادی کجاست؟ گمشدهای در بهشت ماست!
زیرِ کدام سقف بخوانم شکایتی
از بختِ باژگونه که در خاک و خشت ماست؟
خورشیدِ مِی که مشرقِ ساغر چشیده است
پنهان ز چشمِ طالعِ زیبا و زشت ماست
ای صبحِ بینشانه! به شبهای ما بگو
از غم گریز نیست که غم سرنوشت ماست...
#جویا_معروفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
هـوا شبیهِ نفسهای مـن کمی سرد است
و مطلـعِ غـزلم هم ، دلی که پُر درد است
گـلایــه هـای دلِ مـن عیـارِ مَـردی شد
کـه هر کـه تابِ شنیدن بیاورد مَرد است
و این کـه درد بـه مرهم سبُک شود یا نه
شبیـهِ گـردشِ تاسی، بـه بازیِ نرد است
ببند هـر چـه در و پنجره ست بانـو جان
جدا ز سردۍو سوزش هوا پُر از گَرد است
بهـار یا کـه زمستان، به من چه فرقی که
چهار فصلِ خدا، بـرگ های من زرد است
بـه حـالِ مـن همـه غم می خورند اِلا او
خوشا به حالِ غریبش خداچه بۍدرد است
#جویا_معروفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
و مطلـعِ غـزلم هم ، دلی که پُر درد است
گـلایــه هـای دلِ مـن عیـارِ مَـردی شد
کـه هر کـه تابِ شنیدن بیاورد مَرد است
و این کـه درد بـه مرهم سبُک شود یا نه
شبیـهِ گـردشِ تاسی، بـه بازیِ نرد است
ببند هـر چـه در و پنجره ست بانـو جان
جدا ز سردۍو سوزش هوا پُر از گَرد است
بهـار یا کـه زمستان، به من چه فرقی که
چهار فصلِ خدا، بـرگ های من زرد است
بـه حـالِ مـن همـه غم می خورند اِلا او
خوشا به حالِ غریبش خداچه بۍدرد است
#جویا_معروفی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
در کلبهی ترکزده ماوا چه میکنی؟
ای داغ بر سر دل تنها چه میکنی؟
ای چشم آبروی من است آنچه ریختی
راز مرا، نخوانده، هویدا چه میکنی؟
تقدیر ما توالی رنج است بیگمان
ای شادی نیامده غوغا چه میکنی؟
ای روزگار قاتل مردان بیشمار
بر خلق سوگوار، دریغا چه میکنی؟
ای عشق ای تو نیمهی امیدوار ما
در خیمهی مصیبت دنیا چه میکنی؟
پروردگار ما همه دار و ندار ما
ما بندهی توییم، تو با ما چه میکنی؟
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای داغ بر سر دل تنها چه میکنی؟
ای چشم آبروی من است آنچه ریختی
راز مرا، نخوانده، هویدا چه میکنی؟
تقدیر ما توالی رنج است بیگمان
ای شادی نیامده غوغا چه میکنی؟
ای روزگار قاتل مردان بیشمار
بر خلق سوگوار، دریغا چه میکنی؟
ای عشق ای تو نیمهی امیدوار ما
در خیمهی مصیبت دنیا چه میکنی؟
پروردگار ما همه دار و ندار ما
ما بندهی توییم، تو با ما چه میکنی؟
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
"خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من "ابتهاج" ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعرِ روزگارِ منی..✌️❤️
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
"خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانه ی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من "ابتهاج" ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعرِ روزگارِ منی..✌️❤️
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از تو نشان گرفتم و دیدم نشان تویی!
من بیهوا پریدهام و آسمان تویی!
ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت!
هر جرعهی شراب به هر استکان تویی!
تقویمها به شوقِ تو تکرار میشوند
بوی خوشِ بهار پس از هر خزان تویی!
از ابتدای عشق تویی تا تمامِ عشق
هم ساربان تو هستی و هم کاروان تویی!
در کورهراهِ حادثه دل بر تو بستهام
طوفان گذشت، جلوهی رنگینکمان تویی!
ای یار! ای ترانهی شبهای انتظار!
خوشتر ز شعرِ خواجه کدام است؟
آن تویی!
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من بیهوا پریدهام و آسمان تویی!
ای نقشِ تاک حک شده بر باغِ دامنت!
هر جرعهی شراب به هر استکان تویی!
تقویمها به شوقِ تو تکرار میشوند
بوی خوشِ بهار پس از هر خزان تویی!
از ابتدای عشق تویی تا تمامِ عشق
هم ساربان تو هستی و هم کاروان تویی!
در کورهراهِ حادثه دل بر تو بستهام
طوفان گذشت، جلوهی رنگینکمان تویی!
ای یار! ای ترانهی شبهای انتظار!
خوشتر ز شعرِ خواجه کدام است؟
آن تویی!
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک پنجره باز است به امّیدِ نگاهی
ای عشق! صدایم کن از آن پنجره گاهی
نگذار بر آن پنجره ماتم بنشیند
یادی کن از آن چشم که ماندهست به راهی
از حالِ دل، این خستهی دیوانه چه گویم؟
بر آینه نقشیست به اندازهی آهی
فریادِ دلِ سوخته را ساده مپندار
هشدار! عزیزیست که افتاده به چاهی
در آینهی عشق نظر کردم و دیدم
کز غم نه گریزیست، نه امنی، نه پناهی
نگذار که در خلوتِ بیعشق بخوابم
بر خاکِ مزارم بنشین گاهبهگاهی.....
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای عشق! صدایم کن از آن پنجره گاهی
نگذار بر آن پنجره ماتم بنشیند
یادی کن از آن چشم که ماندهست به راهی
از حالِ دل، این خستهی دیوانه چه گویم؟
بر آینه نقشیست به اندازهی آهی
فریادِ دلِ سوخته را ساده مپندار
هشدار! عزیزیست که افتاده به چاهی
در آینهی عشق نظر کردم و دیدم
کز غم نه گریزیست، نه امنی، نه پناهی
نگذار که در خلوتِ بیعشق بخوابم
بر خاکِ مزارم بنشین گاهبهگاهی.....
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زمینِ تشنه! درِ هفتْ آسمان بستهست
تنِ نزار غمین است و بالِ جان بستهست
چگونه شرح دهم قصّه اسیری را
هزار چشم تو را دیده و زبان بستهست
هزار سرو تو را دیدهاند و خم گشتند
ولی چه سود، که در سمتِ تو جهان بستهست
جهان برای تو چیزی به غیرِ رنج نداشت
زمان برای تو تا مرزِ جاودان بستهست
ز بختِ پیرِ تو در حیرتم، که با یادت
به هر کران که دعا کردهام، کران بستهست
در این شب، این شبِ تردید، این شبِ جاوید
در سحر ز چه کوبی که همچنان بستهست
برای تو غزلی پُر حماسه باید گفت
مرا ببخش، که میگویم و ... دهان بستهست
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنِ نزار غمین است و بالِ جان بستهست
چگونه شرح دهم قصّه اسیری را
هزار چشم تو را دیده و زبان بستهست
هزار سرو تو را دیدهاند و خم گشتند
ولی چه سود، که در سمتِ تو جهان بستهست
جهان برای تو چیزی به غیرِ رنج نداشت
زمان برای تو تا مرزِ جاودان بستهست
ز بختِ پیرِ تو در حیرتم، که با یادت
به هر کران که دعا کردهام، کران بستهست
در این شب، این شبِ تردید، این شبِ جاوید
در سحر ز چه کوبی که همچنان بستهست
برای تو غزلی پُر حماسه باید گفت
مرا ببخش، که میگویم و ... دهان بستهست
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اگر بهار، شکوفاییِ دوباره بگیرد
بعید نیست شب از روشنی عصاره بگیرد
بعید نیست که دستِ پدر ز خاک برآید
برای خوابِ من از آسمان ستاره بگیرد
بعید نیست پدر قصّهٔ پرندگیاش را
به گوشِ من برساند که غم کناره بگیرد
بعید نیست پدر با نگاهِ گرمِ عزیزش
دلِ ترکزدهام را به یک اشاره بگیرد
نشستهام به امیدی که گل دوباره بروید
که باغ شاخه برآرد که دستِ چاره بگیرد
که دستِ معجزهباری از آستینِ عزیزی
برای پر زدنِ عشق استخاره بگیرد
ستارهای که نخوابیدهای! ستارهٔ امید!
بگو بهار شکوفاییِ دوباره بگیرد
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعید نیست شب از روشنی عصاره بگیرد
بعید نیست که دستِ پدر ز خاک برآید
برای خوابِ من از آسمان ستاره بگیرد
بعید نیست پدر قصّهٔ پرندگیاش را
به گوشِ من برساند که غم کناره بگیرد
بعید نیست پدر با نگاهِ گرمِ عزیزش
دلِ ترکزدهام را به یک اشاره بگیرد
نشستهام به امیدی که گل دوباره بروید
که باغ شاخه برآرد که دستِ چاره بگیرد
که دستِ معجزهباری از آستینِ عزیزی
برای پر زدنِ عشق استخاره بگیرد
ستارهای که نخوابیدهای! ستارهٔ امید!
بگو بهار شکوفاییِ دوباره بگیرد
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
“خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد”
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانهی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من “ابتهاج”ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعر روزگار منی
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی
“خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد”
خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی
بمان که مثلِ غزل های عاشقانهی من
پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی
من “ابتهاج”ترین شاعرِ زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعر روزگار منی
#جویا_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀