هرڪس...!
به وسعت زیباییاش عاشق میشود
به عمق معرفتش.....
به پاڪی نفسهاش....
بلنداے پروازش....
" تو زیباترینی
مـ.ـاهِ مـ.ـن
تو تنهاترینی...."
#عباس_معروفی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به وسعت زیباییاش عاشق میشود
به عمق معرفتش.....
به پاڪی نفسهاش....
بلنداے پروازش....
" تو زیباترینی
مـ.ـاهِ مـ.ـن
تو تنهاترینی...."
#عباس_معروفی♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از خواب خسته ام؛
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی،
برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم
و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال
یا نه سال خوابید
و بعد بیدار شد
نشد هم..
نشد...
#عباس_معروفی
#وشببخیر👋🏻💫🌙🌟🚶♀️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی،
برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم
و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال
یا نه سال خوابید
و بعد بیدار شد
نشد هم..
نشد...
#عباس_معروفی
#وشببخیر👋🏻💫🌙🌟🚶♀️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر حرف نام تو را
با عطر گلی می آمیزم
هر خواب گندمزاری را
با نسیم نگاهم بر تنت می نوازم
هر آوای پرنده ای را
از موهای تو می گذرانم
هر شراب نابی را
با مستی لبهای تو مزه مزه می کنم
صدای تو باد را برمی گرداند
گل قشنگم
برمی گردم
پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم
و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم
می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم ؟
#عباس_معروفی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با عطر گلی می آمیزم
هر خواب گندمزاری را
با نسیم نگاهم بر تنت می نوازم
هر آوای پرنده ای را
از موهای تو می گذرانم
هر شراب نابی را
با مستی لبهای تو مزه مزه می کنم
صدای تو باد را برمی گرداند
گل قشنگم
برمی گردم
پیش از آن که تو را بشناسم برمی گردم
و در ابتدا و انتهای ذهنت ورق می خورم
می خواهی قبل و بعد ذهنت را ببوسم ؟
#عباس_معروفی
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عزیـزدلـم
با نڪَاهـت مـرا
بـدوز بہ هـرجـا ڪہ
دلـت میخـواهد
بـدوز بہ زندڪَی
بہ مـرڪَ
بہ عشــق
بہ هـرچہ دوسـت دارے
در برابـر نڪَاهـت
مـن ابـر میشـوم
دود میشـوم
ڪہ بتـوانی مثـل بـاد
بـازےام بـدهی...
#عباس_معروفی
#عصرتون_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عزیـزدلـم
با نڪَاهـت مـرا
بـدوز بہ هـرجـا ڪہ
دلـت میخـواهد
بـدوز بہ زندڪَی
بہ مـرڪَ
بہ عشــق
بہ هـرچہ دوسـت دارے
در برابـر نڪَاهـت
مـن ابـر میشـوم
دود میشـوم
ڪہ بتـوانی مثـل بـاد
بـازےام بـدهی...
#عباس_معروفی
#عصرتون_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رهگذر
بہ من بگو
براے دیدنت ڪجا بایستم ؟؟؟
تو از ڪدام ڪوچہ ، خیابان ،
ڪدام شهر میگذرے ؟؟؟
از تو ڪجا گریزم ،
گریز پاے بے قرار ...
ڪے میآیے ؟
چے تنت میڪنے ؟
بہ دستهاے منتظرم چے بگویم ؟
با دل دیوانہ ام چہ ڪنم ؟
عاشقانہ هایم را ڪجا بنویسم ڪہ بخوانے ؟
چشمهات را چے بخوانم ڪہ ندانے ؟
براے سیر ڪردن نگاه
عمر نوح از ڪے طلب ڪنم ؟
رهگذر قشنگ من
دستهات را ڪے بگیرم ؟
براے خندہ هات ڪے بمیرم ؟!!!!
#عباس__معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بہ من بگو
براے دیدنت ڪجا بایستم ؟؟؟
تو از ڪدام ڪوچہ ، خیابان ،
ڪدام شهر میگذرے ؟؟؟
از تو ڪجا گریزم ،
گریز پاے بے قرار ...
ڪے میآیے ؟
چے تنت میڪنے ؟
بہ دستهاے منتظرم چے بگویم ؟
با دل دیوانہ ام چہ ڪنم ؟
عاشقانہ هایم را ڪجا بنویسم ڪہ بخوانے ؟
چشمهات را چے بخوانم ڪہ ندانے ؟
براے سیر ڪردن نگاه
عمر نوح از ڪے طلب ڪنم ؟
رهگذر قشنگ من
دستهات را ڪے بگیرم ؟
براے خندہ هات ڪے بمیرم ؟!!!!
#عباس__معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ببین!
تو جاودانہ شدی
این قلب براے تو مے تپد
این دست ها تنت را بہ حافظہ ے جانش سپرده
این نگاہ رد آمدنت را از تہ خیابان مے گیرد هر روز این قلم براے تو مے چرخد هنوزدر دلم شاعرے همچو شمع شعلہ مے ڪشد
پروانہ ے نارنجے من!
هر قطرہ ڪہ مے چڪم یڪ شعر بہ دامنت مے افتد
بزن بہ موهات و راہ بیفت
مے خواهم آمدنت را قاب ڪنم...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو جاودانہ شدی
این قلب براے تو مے تپد
این دست ها تنت را بہ حافظہ ے جانش سپرده
این نگاہ رد آمدنت را از تہ خیابان مے گیرد هر روز این قلم براے تو مے چرخد هنوزدر دلم شاعرے همچو شمع شعلہ مے ڪشد
پروانہ ے نارنجے من!
هر قطرہ ڪہ مے چڪم یڪ شعر بہ دامنت مے افتد
بزن بہ موهات و راہ بیفت
مے خواهم آمدنت را قاب ڪنم...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غافـل از تـو نیستم
حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
بیدار میشوم،
واز اقیانوسی با تو میگویم
که غزلهای سوخته ام
دهلیزهای جهان درنوردیده اند
ارتباط ، هدیه ی حس آب هاست
آهوان خواب ،
از چشـم
به عطـر بوسـه های تو می رمد
غرقه در اقیانوس گیسوانت
برهنه
سراسر سرزمین پنهان را
به کشـف تو میگذرم ...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
بیدار میشوم،
واز اقیانوسی با تو میگویم
که غزلهای سوخته ام
دهلیزهای جهان درنوردیده اند
ارتباط ، هدیه ی حس آب هاست
آهوان خواب ،
از چشـم
به عطـر بوسـه های تو می رمد
غرقه در اقیانوس گیسوانت
برهنه
سراسر سرزمین پنهان را
به کشـف تو میگذرم ...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی نیستی
چـراغ دنـیـا را
پشت سرت خاموش کن...!
#عباس_معروفی
#احسان_خواجه_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چـراغ دنـیـا را
پشت سرت خاموش کن...!
#عباس_معروفی
#احسان_خواجه_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش آدمی
عشقش را بردارد
برود یک گوشهی دنج
زیر آفتاب
روی مهتاب
لابلای خواب ...
به صــــدای پای اینهــمه عابر، بیتفاوت شود
فقط برای یک صدای پا
دلش هُـــــری بریزد
کاش عشــــــق
مثل خواب معصومانهات
ساده باشد...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشقش را بردارد
برود یک گوشهی دنج
زیر آفتاب
روی مهتاب
لابلای خواب ...
به صــــدای پای اینهــمه عابر، بیتفاوت شود
فقط برای یک صدای پا
دلش هُـــــری بریزد
کاش عشــــــق
مثل خواب معصومانهات
ساده باشد...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم.
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم.
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هيچ چيزي از تو نميخواستم
عشق من
فقط ميخواستم
در امتداد نسيم
گذشته را به انبوه گيسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههاي نارنجي
که هنگام راه رفتن
ستارههاي واژگانم
برايت راه شيري بسازند
ميخواستم سر هر پيچ
يک شعر بکارم
بزني به موهات
که وقتي برابر آينه ميايستي
هيچ چيزي
جز دستهاي من
بر سينهات دل دل نکند
ميخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برايت بجنگم
بخاطرت زخمي شوم
و مغرور پاي تو بايستم
بر ستون يادبود شه...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غافل از تو نیستم
حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
بیدار میشوم،
واز اقیانوسی با تو میگویم
که غزلهای سوخته ام
دهلیزهای جهان درنوردیده اند
ارتباط،هدیه ی حس آب هاست
آهوان خواب، از چشم
به عطر بوسه های تو می رمد
غرقه در اقیانوس گیسوانت
برهنه
سراسر سرزمین پنهان را
به کشف تو میگذرم...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حلقه بر دروازه ی جهان میزنی
بیدار میشوم،
واز اقیانوسی با تو میگویم
که غزلهای سوخته ام
دهلیزهای جهان درنوردیده اند
ارتباط،هدیه ی حس آب هاست
آهوان خواب، از چشم
به عطر بوسه های تو می رمد
غرقه در اقیانوس گیسوانت
برهنه
سراسر سرزمین پنهان را
به کشف تو میگذرم...
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میدانی اولین بوسه ی جهان چهطور کشف شد؟
دستهاش تا آرنج گلی بود
گفت که در زمانهای بسیار قدیم
زن و مردی پینهدوز یک روز به هنگام کار
بوسه را کشف کردند
مرد دستهاش به کار بود
تکه نخی را به دندان کند به زنش گفت
بیا این را از لب من بردار و بینداز
زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود
آمد که نخ را از لبهای مرد بردارد
دید دستش بند است گفت چه کار کنم
ناچار با لب برداشت شیرین بود، ادامه دادند
📖سال بلوا
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دستهاش تا آرنج گلی بود
گفت که در زمانهای بسیار قدیم
زن و مردی پینهدوز یک روز به هنگام کار
بوسه را کشف کردند
مرد دستهاش به کار بود
تکه نخی را به دندان کند به زنش گفت
بیا این را از لب من بردار و بینداز
زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود
آمد که نخ را از لبهای مرد بردارد
دید دستش بند است گفت چه کار کنم
ناچار با لب برداشت شیرین بود، ادامه دادند
📖سال بلوا
#عباس_معروفی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀