💖کافه شعر💖
2.6K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
هرصبح مرا یڪ غم نوآمده ازراه ...

ازکهنگے غصه ے دیروز چه نالم.. ..

#اکرم_نورانی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
گیسو بیفشان بادها رادربدر کن
ازتاب مویت تاکها رامست تر کن

پلکی بزن جاری کن از چشمت خدارا
ازنرگس مستت جهان را با خبر کن

آتش بزن خاکستری کن ابرها را
خورشید هارا با نگاهت شعله ور کن

شکّر‌بریز و شوکران ها را بسوزان
این جام ها را لب به لب یاقوت تر کن

تا کی به پشت ابر غیبت بی نشانی
یک لحظه ماه از پرده ی ظلمت به در کن

دنیا که نه... این خاکدان درد پرور
بیقوله های درد را زیرو زبر کن

چشم تمام جاده ها بر راه مانده
از کوچه ی سبز اقاقی ها گذر کن

تلفیق روز وشب شد اعجاز نگاهت
ای صبح محشر شام غمها را سحر کن

تعجیل کن جان بر لب آیینه آمد
از سنگهای فتنه جان من !! حذر کن

#اکرم_نورانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گیسو بیفشان بادها رادربدر کن
ازتاب مویت تاکها رامست تر کن

پلکی بزن جاری کن از چشمت خدارا
ازنرگس مستت جهان را با خبر کن

آتش بزن خاکستری کن ابرها را
خورشید هارا با نگاهت شعله ور کن

شکّر‌بریز و شوکران ها را بسوزان
این جام ها را لب به لب یاقوت تر کن

تا کی به پشت ابر غیبت بی نشانی
یک لحظه ماه از پرده ی ظلمت به در کن

دنیا که نه... این خاکدان درد پرور
بیقوله های درد را زیرو زبر کن

چشم تمام جاده ها بر راه مانده
از کوچه ی سبز اقاقی ها گذر کن

تلفیق روز وشب شد اعجاز نگاهت
ای صبح محشر شام غمها را سحر کن

تعجیل کن جان بر لب آیینه آمد
از سنگهای فتنه جان من !! حذر کن

#اکرم_نورانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو یک قصیده‌ی نابی و واژه واژه عزیز
که شاعرانه وزیدی به پیکر پاییز

نجیبِ بومیِ سبزینه پوشِ کشمیری
تنت حکایت باغ و لبان تو گلریز

کویر داغ وجودم ترک ترک شده است
بریز عطر تنت را به متن این  جالیز

فدای دامن پر مهرت ای صحیفه ی ناز
وفور نعمتی وپیش تو جهان ناچیز

به جلوه های رکوع تو کوه ها به سجود
قیامتِ  عطش آلودِ  مبتلا بر خیز

بگیر عمر مرا وبه یک غزل بنواز
هزار و یکشبِ شیرین بهارِ مهرانگیز

#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خنجر بیاور سینه ام را زیر و رو ڪن
تاول به تاول داغها را جستجو ڪن

سوزن بیاور با نخے از خونِ آهو
تا چاک چاکِ زخم هایم را رفو ڪن

انگور چشمم را بجوشان در خُم اشڪ
حالا شرابِ هفت ساله در سبو ڪن

رسواے رسواے جنونم ڪن به مستی
این عاشق دیوانه را بے آبرو ڪن

خون پنجه ایے از تارِ رگهایم بساز و
با زخمه هایت شرحه شرحه مو به مو ڪن

از پیڪر من دسته دسته نیزه برچین
ازسیب هاے دامنم آلاله بو ڪن

طوفانِ سرخِ واژه ها را در تنم ریز
ازمحتشم یک بند روضه باز گو ڪن

شش گوشه شد شهر دلمن با عروجت
با شهریاران شهریارا گفتگو ڪن

وقت نماز عشق از سرچشمه ے نور
محراب وماه و مه‍ر را غرق وضو ڪن


#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نفسم تنگ شده ، بی تو جهان زندان است
من محکوم به غم ... روز و شبم یکسان است

لحظه ای نیست که بی یاد تو از من گذرد
چاره ی درد و غم و غصه ی من نسیان است

زودرفتی و مرا دربدر غم کردی
سربه چاهم نفسم ، گریه مراسامان است

کاش بودی که ببینی چقدر پیر شدم
قامتم تاک خم گوشه ی دردستان است
❤️
#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل تاجی که همیشه جای آن روی سر است
تختی از زر روی چشمم جایگاهِ مادر است

دُرج دریای محبت ساحل امن جهان
بحر چشمانش لبالب دُر ناب وگوهر است

نقطه ی عطف وجود این نازنینِ دلربا
زیبِ مهرش بر تمام آسمانها زیور است

سایه اش تا حشر دارد برتری بر آفتاب
ماه تابان من است او برجهانی سرور
است

مهدِ مهر وعاطفه ،آیینه ی نور ویقین
دامنش دریاترین دریای باران پرور است

نقطه ی پرگار عشق است وجهانی طائفش
کعبه ی جان است و برجانهای عالم محوراست



#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب ادامه می دهد موهایت را بر شانه های شهر
کنجِ تنهایی ام را تار می زنم
گوشه گوشه دشتی
دلتنگی ات را جیغ میکشند
کبودیهای  شب
واژه ها از دستم سُر می خورند
پاشویه ی خیال پر است از اشک ماهی ها
سر می روم  از هوای نبودنت
شعر ملودیِ آه می‌شود
تیمچه ی مسی
  ماه را سر می کشد
........و دوباره
سحر
روی طاقچه ی دلم
یاسین میخواند
.... والقرآن الحکیم


#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
واژه ها
از آبگینه‌ی نگاهت بلور می‌نوشند
الماس چشم‌هایت
کوهِ نور است
جاری از سرچشمه‌ی حیات
کسی نمی‌فهمد تو چقدر بارانی
که این همه دریا
از دلت سر می‌رود
ملودیِ عشق
تار
به تار موهایت را
سپید می‌نوازد
اصلا
روایت شعر
حکایت توست
به زبان دوستت دارم...

تو را اگر نداشت
خدا هم یتیم بود
میم مادری ات را
مبتلا کرد به محنت و رنج دوست‌ داشتن
که بسوزی تا بسازی جهان مرا
الف قامتت را خمید تا کوه‌ها
به تعظیم مقامت
سرِ ارادت فرود آورند
دال
یعنی که دلیل نور است
چشم‌هایت
و رایِ الفبا
به رنگ شوق وزید
در حرکات گل
وقتی تصنیف بوسه
لب‌هایت را سرود



#اکرم_نورانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀