شمع رویت را چراغ آسمان پروانهایست
قصّه یوسف به عهد حسن تو افسانهایست
یادِ لیلی گر کند مجنون به دور عارضت
دار معذورش بدین معنی که او دیوانهایست
عشق می داند طریق آشنایی را که چیست
ورنه در راه هوای تو خرد بیگانهایست
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قصّه یوسف به عهد حسن تو افسانهایست
یادِ لیلی گر کند مجنون به دور عارضت
دار معذورش بدین معنی که او دیوانهایست
عشق می داند طریق آشنایی را که چیست
ورنه در راه هوای تو خرد بیگانهایست
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تاب رویت به فروغ مَه تابان مانَد
سر زلفت به شب تیرهی هجران مانَد
گر بدان قامت و رخسار به گلزار آیی
سرو پا در گِل و گل سر به گریبان مانَد
میزند لافِ سکون عقل، ولی چشم تواَش
به طریقی بَرد از راه که حیران مانَد
دل آشفتهی خود را به تمنّای رُخت
جمع دارم اگر آن زلف پریشان مانَد
عاقبت گفت به مردم سخنِ راز من، اشک
راز عاشق، سخنی نیست که پنهان مانَد
ای «خیالی!» شب محنت گذرد، تیره مشو
هیچ حالی چو ندیدیم که یکسان مانَد...
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سر زلفت به شب تیرهی هجران مانَد
گر بدان قامت و رخسار به گلزار آیی
سرو پا در گِل و گل سر به گریبان مانَد
میزند لافِ سکون عقل، ولی چشم تواَش
به طریقی بَرد از راه که حیران مانَد
دل آشفتهی خود را به تمنّای رُخت
جمع دارم اگر آن زلف پریشان مانَد
عاقبت گفت به مردم سخنِ راز من، اشک
راز عاشق، سخنی نیست که پنهان مانَد
ای «خیالی!» شب محنت گذرد، تیره مشو
هیچ حالی چو ندیدیم که یکسان مانَد...
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی است
گل مگر روی تو دیده ست که خندان روی است
بیش از این نیست به نقش دهنت نسبت من
که میان من واو تا به عدم یک موی است
خون به جو می رود از دیدهٔ مردم زین غم
کآب رو در ره سودای تو آب جوی است
#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل مگر روی تو دیده ست که خندان روی است
بیش از این نیست به نقش دهنت نسبت من
که میان من واو تا به عدم یک موی است
خون به جو می رود از دیدهٔ مردم زین غم
کآب رو در ره سودای تو آب جوی است
#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خیز ای مست و سلامی به رخ ساقی گوی
باقیِ باده به پیش آر و هوالباقی گوی
مطربا مجلس شوق است و حریفان جمعند
ماجرای غم و افسانهٔ مشتاقی گوی
غمزه اش گر سخن از فتنه نگفت، ای ابرو
تو که در شیوهٔ خوبی به جهان طاقی گوی
#خیالی_بخارایی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باقیِ باده به پیش آر و هوالباقی گوی
مطربا مجلس شوق است و حریفان جمعند
ماجرای غم و افسانهٔ مشتاقی گوی
غمزه اش گر سخن از فتنه نگفت، ای ابرو
تو که در شیوهٔ خوبی به جهان طاقی گوی
#خیالی_بخارایی
#صـبح_بخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شد باز به دیدار سحر چشم جهانی
بیدار نشد بخت عجب خواب گرانی
ما را خبر از محنت و اندوه زمانه
وقت است که بی یاد تو باشیم زمانی
شک نیست که طفل ره ارباب طریق است
پیری که نگفته است ارادت به جوانی
#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیدار نشد بخت عجب خواب گرانی
ما را خبر از محنت و اندوه زمانه
وقت است که بی یاد تو باشیم زمانی
شک نیست که طفل ره ارباب طریق است
پیری که نگفته است ارادت به جوانی
#خیالی_بخارایی
#صبـح_بـخیـر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلا ز لذت مستی گهی خبر یابی
که سرّ بیخبران را به رمز دریابی
اگر چو لاله بدانی ز بیوفایی عمر
بسی ز آتش دل داغ بر جگر یابی
گهی به منصب شاهی رسی به دولت عشق
که بر سپاه هوا و هوس ظفر یابی
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که سرّ بیخبران را به رمز دریابی
اگر چو لاله بدانی ز بیوفایی عمر
بسی ز آتش دل داغ بر جگر یابی
گهی به منصب شاهی رسی به دولت عشق
که بر سپاه هوا و هوس ظفر یابی
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست
بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست
گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم
چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست
راه ادب گزین که سزاوار افسر است
هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست
گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم
چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست
راه ادب گزین که سزاوار افسر است
هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا دست دهد روی چو خورشید تو دیدن
بر ماست دعا گفتن و از صبح دمیدن
گل گوش همه بر سخن حسن تو دارد
بد نیست ز خوبان سخن خوب شنیدن
گفتی که مکش زلف مرا کآن سر فتنه ست
هر فتنه که آید ز تو خواهیم کشیدن
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر ماست دعا گفتن و از صبح دمیدن
گل گوش همه بر سخن حسن تو دارد
بد نیست ز خوبان سخن خوب شنیدن
گفتی که مکش زلف مرا کآن سر فتنه ست
هر فتنه که آید ز تو خواهیم کشیدن
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرکسی گوید که درد عشق را تدبیر چیست
ما سرِ تسلیم بنهادیم تا تقدیر چیست
ظاهراً با حلقهٔ زلف تو دارد نسبتی
ورنه مقصودِ دل دیوانه از زنجیر چیست
هر شب از آشفتگی زلف تو می بینم به خواب
یارب این خواب پریشان مرا تعبیر چیست
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما سرِ تسلیم بنهادیم تا تقدیر چیست
ظاهراً با حلقهٔ زلف تو دارد نسبتی
ورنه مقصودِ دل دیوانه از زنجیر چیست
هر شب از آشفتگی زلف تو می بینم به خواب
یارب این خواب پریشان مرا تعبیر چیست
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یارب کدام دل که ز سوز تو دم نزد
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد
با این همه محبّت و صدقی که صبح داشت
فریاد من شنید شب هجر و دم نزد
تا نوبت ظهور خط عارضت نشد
تقدیر بر صحیفهٔ خوبی رقم نزد
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قدّت کجا رسید که فتنه عَلَم نزد
با این همه محبّت و صدقی که صبح داشت
فریاد من شنید شب هجر و دم نزد
تا نوبت ظهور خط عارضت نشد
تقدیر بر صحیفهٔ خوبی رقم نزد
#خیالی_بخارایی
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای بیخبر از محنت و شاد از الم ما
ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما
آن کیست که چون شمع نه در آتش و آب است
هرشب ز دم گرم و سرشک ندم ما
مقصود وجود تو و نقش دهن توست
ورنه چه تفاوت ز وجود و عدم ما
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما را غم تو کُشت و تو را نیست غم ما
آن کیست که چون شمع نه در آتش و آب است
هرشب ز دم گرم و سرشک ندم ما
مقصود وجود تو و نقش دهن توست
ورنه چه تفاوت ز وجود و عدم ما
#خیالی_بخارایی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀