💖کافه شعر💖
2.52K subscribers
4.38K photos
2.91K videos
12 files
1.02K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#گل، به ضمه

گفتم ببینم‌ات،
باد چرخید؛
گفتم ببوسم‌ات،
ماه
ساکت شد.

رفتم خواب شکار کنم
دیدم روانِ اندوه
درمانده، شعر می‌بافد.

هیچ می‌دانستی که سیبِ گلویت
محلِ عبورِ بادهای وحشی ست
به وقتِ سیاحتِ عقابها؟
و هیچ دیده بودی زبانِ شاعری
بال در بیاورد؟
اصلن می‌دانی غروب
کرانه‌های سبز گونِ اقیانوس
مرا به یاد چشمان تو
می‌ا ندازد؟

گاهی
در این خیال می‌چرخم
که پوست‌ام را در آورم
سوارِ ابر شوم،
رگ‌ها را به عقدِ رعد درآورم
و قلبِ پخته را
از آسمانِ شهر
پرتاب کنم
میانِ دهانه‌ی آتشفشان؛
شاید آنجا
راه ببرد
به سرزمینِ بعیدی
که دستِ آرزو
بی منت، گرم شود
و چشمِ شاعران
خیسِ مرگ
گُل در آورد.


  #عیسی‌اسدی‌میم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"تنهایی"

″عاشق
همیشه تنها ست″
و معشوق
غنوده در معابرِ والا
خود به خویشیِ خویش
تنها؛
معشوق
عاشقی ست
که تنها ست
در عشق خویش
و عشق
جایگاه و رستن‌گاهِ ابدیِ
جهان‌های نامتقاطع.

من
در تمامِ ابرهای نشسته به باران
و تمامیِ رعدعای شلاقی
نشان از درد می‌یابم.

من در کنارِ خنیاگری مغموم
و غریبی تکیه‌زده
به دیوارِ همسایه
همیشه
حس می‌کنم
فورانِ طوفانی خاموش را
در بُنِ گلوگاه.

جهان
تنها ست
و تن
پیچیده در شتابی گیج
مارپیچ‌وار
خویش را
به دیوارهای نادیدنی
می‌کوبد.


#عیسی‌اسدی‌میم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀