تو آفریدہ شدے تا ڪہ دلبرے بڪنی
ڪہ سر بہ تو بِسِپارم، ڪہ سرورے بڪنی
نگاہ گرم تو بر من شبیہ یڪ گنج است
مباد گنج مرا سهمِ دیگرے بڪنی
شُدَم مریض تو شاید مرا در آغوشت
براے یڪ شب ڪوتاہ بسترے بڪنی
اگرڪہ خندہ ڪنے غَنج مے رود دِلِ من
اگرڪہ اخم...، چہ صحراے محشرے بڪنی
چگونہ از تو شڪایت ڪنم؟ خودت باید
براے ریش سفیدان ڪلانترے بڪنی
بہ بوسہ اے دِلِ مظلوم را بہ جا آور
ثواب دارَدَ اگر دادگسترے بڪنی
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪہ سر بہ تو بِسِپارم، ڪہ سرورے بڪنی
نگاہ گرم تو بر من شبیہ یڪ گنج است
مباد گنج مرا سهمِ دیگرے بڪنی
شُدَم مریض تو شاید مرا در آغوشت
براے یڪ شب ڪوتاہ بسترے بڪنی
اگرڪہ خندہ ڪنے غَنج مے رود دِلِ من
اگرڪہ اخم...، چہ صحراے محشرے بڪنی
چگونہ از تو شڪایت ڪنم؟ خودت باید
براے ریش سفیدان ڪلانترے بڪنی
بہ بوسہ اے دِلِ مظلوم را بہ جا آور
ثواب دارَدَ اگر دادگسترے بڪنی
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اصلاً به کارِ دلبران کاری ندارم
اصلاً به روی دوش شان باری ندارم
این دل شبیهِ شهر های بی قوارهست
یک ذرّه استعدادِ معماری ندارم
جُز مهر تو تاجی به رویِ سر ندارم
من شاهم امّا تخت و درباری ندارم
چون یک کبوتر سرخوشم در آسمانت
بُگذار بــاشم، هیــچ آزاری ندارم
با من چه کردی بال هایم غرق خون است؟
از زخم هایم هیچ آماری ندارم
عُمری گُذشت و تازه فهمیدم که جُز عشق
اصلاً به کــارِ هیـچکس کاری ندارم
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اصلاً به روی دوش شان باری ندارم
این دل شبیهِ شهر های بی قوارهست
یک ذرّه استعدادِ معماری ندارم
جُز مهر تو تاجی به رویِ سر ندارم
من شاهم امّا تخت و درباری ندارم
چون یک کبوتر سرخوشم در آسمانت
بُگذار بــاشم، هیــچ آزاری ندارم
با من چه کردی بال هایم غرق خون است؟
از زخم هایم هیچ آماری ندارم
عُمری گُذشت و تازه فهمیدم که جُز عشق
اصلاً به کــارِ هیـچکس کاری ندارم
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط الّا و بلّا من لب او را...
که مشتاقم لب لامذهب او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شَبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغ تب او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتب او را
به هر سو می رود دنبال او هستم
بنازم گرد و خاک مرکب او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که مشتاقم لب لامذهب او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شَبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغ تب او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتب او را
به هر سو می رود دنبال او هستم
بنازم گرد و خاک مرکب او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک کبوتر در هوایت پر زد و حیران نشست
مثل من بُغ کرد و او هم گوشهی ایوان نشست
هر کسی با نیّت قُربت به سویت آمدهست
در بلای امتحان افتاد و در هجران نشست
باد و باران در نبودت خودنمایی می کنند
آفتابا هر زمان برخاستی، طوفان نشست
آمدی گُل را ببویی، بعد از آن هم رفته ای
عطر شیرینت ولی در خاطرِ گلدان نشست
کاش مثلِ کودکان می شد برایت گریه کرد
آنچنان تا لحظه ای بر پای آن دامان نشست
شعر نابی خواندم از مصراع های چشم تو
لذّتی بردم از آن که تا ابد در جان نشست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل من بُغ کرد و او هم گوشهی ایوان نشست
هر کسی با نیّت قُربت به سویت آمدهست
در بلای امتحان افتاد و در هجران نشست
باد و باران در نبودت خودنمایی می کنند
آفتابا هر زمان برخاستی، طوفان نشست
آمدی گُل را ببویی، بعد از آن هم رفته ای
عطر شیرینت ولی در خاطرِ گلدان نشست
کاش مثلِ کودکان می شد برایت گریه کرد
آنچنان تا لحظه ای بر پای آن دامان نشست
شعر نابی خواندم از مصراع های چشم تو
لذّتی بردم از آن که تا ابد در جان نشست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط الّا و بلّا من لب او را...
که مشتاقم لب لامذهب او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شَبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغ تب او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتب او را
به هر سو می رود دنبال او هستم
بنازم گرد و خاک مرکب او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
#غزل۱۱۲۵
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که مشتاقم لب لامذهب او را
شبیهِ گرمیِ شب های تابستان
نخواهم بُرد از یادم شَبِ او را
به سجده رفتم و از «او» طلب کردم
بریزد در تنم داغ تب او را
به من نخ می دهد با خطِّ چشمانش
ندارد اصفهان هم مکتب او را
به هر سو می رود دنبال او هستم
بنازم گرد و خاک مرکب او را
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
#غزل۱۱۲۵
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نفست گر به تن داغ بیابان برسد
حال نعشیست که بر کالبدش جان برسد
یک نظر کُن به نسیم و برو تا در رَگِ او
خون به جوش آید و فیالفور به طوفان برسد
کارم اندیشه به لب های قشنگ تو شدهست
به امیدی که از آن رزق فراوان برسد
خبر آمدنت شکل گُل و شیرینیست
امر خیر است، قرار است که مهمان برسد
غُصّه یعنی که خدا نیست، ولی غم یعنی:
دل قوی دار که این درد به پایان برسد
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حال نعشیست که بر کالبدش جان برسد
یک نظر کُن به نسیم و برو تا در رَگِ او
خون به جوش آید و فیالفور به طوفان برسد
کارم اندیشه به لب های قشنگ تو شدهست
به امیدی که از آن رزق فراوان برسد
خبر آمدنت شکل گُل و شیرینیست
امر خیر است، قرار است که مهمان برسد
غُصّه یعنی که خدا نیست، ولی غم یعنی:
دل قوی دار که این درد به پایان برسد
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دمی کنـار تو هر کَس، اگـر قدم بزند
نفس کِشَد پس از آن دم که از تو دم بزند
تو آسمانی و ابرت خدا کند یک بار
بر آتَشِ دِلِ تنگم دو قطره نم بزند
بشر به عشق زده پُشت پا و حیران است
که آشِ پُختهی خود را چگونه هم بزند
بُریدم از همه دنیا و کاش دنیا هم
مرا رها کند و دُورِ من قلم بزند
تمام هستی عاشق، نگاه معشوق است
بدا به حالَشَ اگر، حرفِ بیش و کم بزند
خدا به حقّ خداییش، نام خوبت را
درونِ دفترِ تقدیرِ من، رقم بزند
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نفس کِشَد پس از آن دم که از تو دم بزند
تو آسمانی و ابرت خدا کند یک بار
بر آتَشِ دِلِ تنگم دو قطره نم بزند
بشر به عشق زده پُشت پا و حیران است
که آشِ پُختهی خود را چگونه هم بزند
بُریدم از همه دنیا و کاش دنیا هم
مرا رها کند و دُورِ من قلم بزند
تمام هستی عاشق، نگاه معشوق است
بدا به حالَشَ اگر، حرفِ بیش و کم بزند
خدا به حقّ خداییش، نام خوبت را
درونِ دفترِ تقدیرِ من، رقم بزند
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قسم به عشق که تنها پناه من بودهست
فقط -به یاد تو بودن- گناه من بودهست
چو سیر و سرکه دلم جوش می زند بی تو
هوای داغ بیابان از آهِ من بودهست
همیشه عشق به همراه درد می آید
همیشه درد دو چشمش به راه من بودهست
مرا کشانده به مسلخ، ولی دلم قرص است
که عشق در همه جا خیرخواه من بودهست
از این گُناه پشیمان نمی شوم هرگز
که او قشنگ ترین اشتباه من بودهست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فقط -به یاد تو بودن- گناه من بودهست
چو سیر و سرکه دلم جوش می زند بی تو
هوای داغ بیابان از آهِ من بودهست
همیشه عشق به همراه درد می آید
همیشه درد دو چشمش به راه من بودهست
مرا کشانده به مسلخ، ولی دلم قرص است
که عشق در همه جا خیرخواه من بودهست
از این گُناه پشیمان نمی شوم هرگز
که او قشنگ ترین اشتباه من بودهست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی دلت گرفتهست، یعنی به فکر اویی
یعنی هنوز با او، سرگرم گفتگویی
پلکت اگر پریدهست، چشمت اگر به هر سوست
یعنی که در پِیِ او، در حال جستجویی
می نوشی و سراب است، می خوابی و عذاب است
بی او جهان ندارد، یک ذره طعم و بویی
ای کاش قلب عاشق، بی عشق پس بیفتد
گویی نبوده هرگز، پیمانه و سبویی
عشق از میان ما رفت، از بس که دست بُردیم
بر نام طاهِرِ او، بی غُسل و بی وضویی
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یعنی هنوز با او، سرگرم گفتگویی
پلکت اگر پریدهست، چشمت اگر به هر سوست
یعنی که در پِیِ او، در حال جستجویی
می نوشی و سراب است، می خوابی و عذاب است
بی او جهان ندارد، یک ذره طعم و بویی
ای کاش قلب عاشق، بی عشق پس بیفتد
گویی نبوده هرگز، پیمانه و سبویی
عشق از میان ما رفت، از بس که دست بُردیم
بر نام طاهِرِ او، بی غُسل و بی وضویی
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خشکی لب های من، منتظر کام توست
دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست
جوشش دریا کم است، زلزله ها سطحی اند
این همه یک گوشه از چهرهی آرام توست
آه از آن زلف تو، مرجع تقلید من
گردن من تابعِ، سلسله احکام توست
مقصد آغاز ها مبدأ آغوش توست
چشم سیاحتگرم غرق در ابهام توست
شعله کشیدم، ببین، تاب مرا باد برد
دم نکشیدهست دل، پیر دلم خام توست
روز و شب از چشم تو، مشق نوشتم، ببین
روز و شبم در هم است، روی لبم نام توست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست
جوشش دریا کم است، زلزله ها سطحی اند
این همه یک گوشه از چهرهی آرام توست
آه از آن زلف تو، مرجع تقلید من
گردن من تابعِ، سلسله احکام توست
مقصد آغاز ها مبدأ آغوش توست
چشم سیاحتگرم غرق در ابهام توست
شعله کشیدم، ببین، تاب مرا باد برد
دم نکشیدهست دل، پیر دلم خام توست
روز و شب از چشم تو، مشق نوشتم، ببین
روز و شبم در هم است، روی لبم نام توست
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با نگاهِ روشنش چشمم سیاهی رفته است
بـاغ آبـادِ دلـم سـویِ تبـاهی رفته است
چشم دل روشن، دوباره قعر چاه افتادم و
باز هم دل راه خود را اشتباهی رفته است
دیدنش در لحظه ای پشت و پناهم را گرفت
گو که صد ها سال بر من بیپناهی رفته است
عشق او چون دولتِ مُستَعجِل است و پر کشید
رفت و از رویِ سرم آن تاج شاهی رفته است
می روم بـا پای خود قربـان چشمــانش شوم
هرکه عاشق شد، به مسلخ دلبخواهی رفته است
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بـاغ آبـادِ دلـم سـویِ تبـاهی رفته است
چشم دل روشن، دوباره قعر چاه افتادم و
باز هم دل راه خود را اشتباهی رفته است
دیدنش در لحظه ای پشت و پناهم را گرفت
گو که صد ها سال بر من بیپناهی رفته است
عشق او چون دولتِ مُستَعجِل است و پر کشید
رفت و از رویِ سرم آن تاج شاهی رفته است
می روم بـا پای خود قربـان چشمــانش شوم
هرکه عاشق شد، به مسلخ دلبخواهی رفته است
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀