در خیـالاتِ خودم می گردم، اما نیستی
نیمه شب مۍآیی و تاصبحِ فردا نیستی
یک زمانی مونسم بـودی نمیـدانم چرا
فکرِ رفتـن میکنی، اهـلِ مـدارا نیستی
ضجـه ها را ریختم دیشب کنـارِ پنجره
آمـدی دیـدی ولـی فکـرِ تسلا نیستی
واژه واژه شعر میبافم دراین شهرِ فریب
یخ زده آغوشِ تو لای غـزل ها نیستی
عطـرِ تـو می پیچد اما باز حاشا میکنی
کاش میدانستم از اول که با ما نیستی
ناله ی مرغِ شباویزم به گوشِ کوچه ها
مأمنی بر قلبِ این شبگردِ تنها نیستی
عاشقت بودم ولی هرگز نمی شد باورم
رفته ام از یادِ و دیگر مرغِ شیدا نیستی
#فرانک_ساتکنی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نیمه شب مۍآیی و تاصبحِ فردا نیستی
یک زمانی مونسم بـودی نمیـدانم چرا
فکرِ رفتـن میکنی، اهـلِ مـدارا نیستی
ضجـه ها را ریختم دیشب کنـارِ پنجره
آمـدی دیـدی ولـی فکـرِ تسلا نیستی
واژه واژه شعر میبافم دراین شهرِ فریب
یخ زده آغوشِ تو لای غـزل ها نیستی
عطـرِ تـو می پیچد اما باز حاشا میکنی
کاش میدانستم از اول که با ما نیستی
ناله ی مرغِ شباویزم به گوشِ کوچه ها
مأمنی بر قلبِ این شبگردِ تنها نیستی
عاشقت بودم ولی هرگز نمی شد باورم
رفته ام از یادِ و دیگر مرغِ شیدا نیستی
#فرانک_ساتکنی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هر چه می کارم ، در آخر خار می روید چرا
باغبان از مرگ گلهایش نمی موید چرا
"خشک آمد کشتگاهم "جو ز جو هم سر نزد
گندم از گندم در این وادی نمی روید چرا
چشم ماهی خشک از آن شد چون که رود
مثل موجی بر سر ساحل نمی کوبد چرا
پر زد از ایوان ، قناری با همه وابستگی
اشتیاقی ، آشیانش را نمی جوید چرا
توی قاب پنجره جز قطره ی اشکی نبود
ابر زیبا شعری از باران نمی گوید چرا
دلخوشی رویای شبهای زمان کودکی
صبح شاد نوجوانی را نمی پوید چرا
در نگاهم حس دلتنگ غروبی خسته است
تکه ابری سینه را از غم نمی شوید چرا
سایه ی بیدی نمانده بر سر صحرا ، دریغ
عطر لیلی را شبی مجنون ،نمی بوید چرا
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باغبان از مرگ گلهایش نمی موید چرا
"خشک آمد کشتگاهم "جو ز جو هم سر نزد
گندم از گندم در این وادی نمی روید چرا
چشم ماهی خشک از آن شد چون که رود
مثل موجی بر سر ساحل نمی کوبد چرا
پر زد از ایوان ، قناری با همه وابستگی
اشتیاقی ، آشیانش را نمی جوید چرا
توی قاب پنجره جز قطره ی اشکی نبود
ابر زیبا شعری از باران نمی گوید چرا
دلخوشی رویای شبهای زمان کودکی
صبح شاد نوجوانی را نمی پوید چرا
در نگاهم حس دلتنگ غروبی خسته است
تکه ابری سینه را از غم نمی شوید چرا
سایه ی بیدی نمانده بر سر صحرا ، دریغ
عطر لیلی را شبی مجنون ،نمی بوید چرا
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مهربانی پر زد و با قلب آن پروانه رفت
شعر خوب زندگی از ذهن اهل خانه رفت
بعد او دیگر نمی بیند به خود روز خوشی
خنده بر لب خشک و شادی از تنِ کاشانه رفت
تاک تنها ناامید و شاخه ی سبزش شکست
شوق مستی از لبان ساقی و پیمانه رفت
فکر آن بودم که شاید قسمت ما بوده غم
دیدم اما اشتیاق از خویش و هم بیگانه رفت
چون پرستویی که جا می ماند از کوچیده ها
مانده ام بی یار و تنها ، دلبرِ دردانه رفت
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شعر خوب زندگی از ذهن اهل خانه رفت
بعد او دیگر نمی بیند به خود روز خوشی
خنده بر لب خشک و شادی از تنِ کاشانه رفت
تاک تنها ناامید و شاخه ی سبزش شکست
شوق مستی از لبان ساقی و پیمانه رفت
فکر آن بودم که شاید قسمت ما بوده غم
دیدم اما اشتیاق از خویش و هم بیگانه رفت
چون پرستویی که جا می ماند از کوچیده ها
مانده ام بی یار و تنها ، دلبرِ دردانه رفت
#فرانک_ساتکنی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀