💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
928 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#عربی_شادشاد
انرژی مثبت امرو
ز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
تا که هم کفرم شوی ، قدری گناه آورده ام
کعبه ای امّا برایت قبله گاه آورده ام

می کنی شقّ القمر با چشم های نافذت
من برای دیدنت یک تن نگاه آورده ام

تاب مژگانت مرا بی تاب کرده بی وفا
گر نداری باورم ، یک سینه آه آورده ام

گر ستم ها کرده ای بر قلب رنجورم ولی
بر همان قلب ستمکارت پناه آورده ام

بی تو گشتم لامکان ای سرزمین مادری
تا شوی کنعان من یک حلقه چاه آورده ام

ای که دائم با دلم ساز مخالف می زنی
من برایت یک اسیر سربراه آورده ام

کرده ای تقویم ها را پیر و صبرم را تهی
از تمام زندگی ، عمری تباه آورده ام

یک تنه با خاطراتت در ستیزم روز و شب
یک دل تنها به جنگ یک سپاه آورده ام

#مرتضی_شاکری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
#زمستان
زمستان سردی در پیش است ...
بیا بیا که به دستانت محتاجم
بیا دستهایمان را از یخ زدگی برهانیم ..
بیا گرم کنیم ..
نه دستهایمان را ...
بلکه زندگی را گرم کنیم دنیایمان را ...

بیا به چشمهایت نگاه کنم تا تاریکی شبهای طولانی زمستانم را ستاره باران کنی ..
بیا از جام لبانت مدهوشم کن .
آه ....چقدر عاشقانه مینویسم ..
به امیدی که برگردی ..
ولی میدانم که هرگز بر نخواهی گشت ..
و.... من تا ابد از تو خواهم نوشت

#راحم_تبریزی
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀



مرور می کنم
خودم را در هاله ای از نور
آوازی خوش خوابیده
در قلب پرآشوبم
می گذرم از سرزمین
یاس ها و سوسن ها
احساس لطیفم را می رسانم
به سیاه ترین شب
به آفتاب
رها شده
از اتاق تنهایی
در عطش آب می رسم
به دریای آبی خزر
نوازش می دهد
موج روحم را
و نور از پس ابرها
می نوازد چشمانم را
هم خمار
هم رها شده
از شوری چشمی
هماغوش با باد
می رسم
به تب و تاب
به آتش و عشق
قدم برمی دارم
به جانب تو
چگونه بهشت می بینم
تو را
و چگونه بندگی می کنم
تو را
در شراب قطره های باران
در میان بهارمست آغوش

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گاهی آنقدر در غم فرو میروم
که دلم به حال خودم میسوزد
وقتی میبینم
ایستاده و نشسته
در حال انجام هرکاری که باشم
انگار زانوی غم بغل گرفته ام
و درد می بارد از چهره‌ام ؛
دلم میخواست
مرهمی در دستان خود داشتم
و میتوانستم
بر این دلمردگی روحم
تسکین باشم و یا
قدرتی که ازاین عذاب جانفرسا
خودم را رها سازم ؛
اندوه عظیم تو
در جانم رخنه کرده‌ است
و گاهی به هر حالت ممکن
که باشم غمگینم،
این غم جا و مکان خاصی ندارد ...!!



#پارس

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و شب لعنتی‌ترین بُعد زمان است. آنجا که هی کلنجار می‌روی نسخه‌هایی را که برای فراموشی پیچیده‌ای با یک دلتنگی ب باد ندهی...
امان از این دلتنگی‌های شبانه
که پای اراده‌ات را می‌لرزاند
و می‌فهمی یک نفر هست که
روزهای نبودنش
که شب‌های نداشتنش
"عادت نمی‌شو
د که نمی‌شود."

#یگانه_حق‌پرست

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین
هر کی ز ماه گویدت بام برآ که همچنین

هر کی پری طلب کند چهره خود بدو نما
هر کی ز مشک دم زند زلف گشا که همچنین

هر کی بگویدت ز مه ابر چگونه وا شود
باز گشا گره گره بند قبا که همچنین


#مـولانـا
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ پاییزِ سردِ زرد،
با سبز و سرخِ باغ چه گویم چه‌ها نکرد!

با یک لهیب، شعله بر افروخت در چنار
با یک نهیب، رنگ ربود از رخِ چمن
گیسوی بید را، کند و به خاک ریخت
یاقوت ناربن را، بر سنگ زد گریخت
پیچید تازیانه بر اندام ناروَن

توفان سهمناک،
پاشید خاک بر رخ خورشیدهای تاک
ماند از سیاهکاری او، باغ، بی‌چراغ
شب‌ها دگر نتابید، مهتابِ نسترن
یغماگران باد، درهای گنج خانه گشودند
هر جا که لطف و ناز،
هر سو که رنگ و بوی، ربودند
مرغان نغمه‌خوان را،
خار و خسی به جا
ننهادند، از لانه از وطن.

تا کی دوباره جلوه کند چهره‌ی بهار،
در آشیان من؟!

#فریدون_مشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رخ ماه تو را در دل تماشا میکنم هر شب
از این دیوانه بازی ها چه زیبا میکنم هر شب

من این خواب و خیالِ بوسه بر لبهای داغت را
یگانه عشق پنهان بارِ صهبا میکنم هر شب

ندای قلب من بشنو طلب دارد تو را هر دم
رهایم گر کنی اشکم چو دریا میکنم هر شب

اگر دورم ز کوی تو ولی هستی تو در قلبم
قرار بین مان را هی تمنا میکنم هر شب

بیا و رخ به من بنما مکن در پرده آزارم
من این آزار را هر چند حاشا میکنم هر شب 

اگر عاشق منم پس تا ابد هستم به پای تو
هوایت را به دل دارم که سودا میکنم هر شب

لزوم عاشقی دل دادن است و دل خریداری
امان از این دل شیدا که معنا میکنم هر شب

نمی دانی چه آتش در دلم افتاده از عشق ات
زمین و هم زمان را بی تو دعوا میکنم هر شب

لب راقب به جز ذکر گل نام تو از بَر نیست
یکایک حرف نامت را چه نجوا میکنم هر شب

#رامین_راقب

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گِرد این دل ، نتوان گشت ، که این قصر کهن ،
عالمی ویرانه  دارد ، خانه ای نیست دگر ،


عاشقِ دلسوخته چون بلبلی ،، اندر خزان ،
در بدر ، در کوهساران ، لانه ای نیست دگر ،،



#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قبل  از اولین دیدار
سوار بر قایقی
که سالها مانده آن را بخریم
در عمیق ترین نقطه رودخانه
در هم غرق شده بودیم
دستانت را دور گردنم
حلقه نمی کنی
و من هم
سر روی شانه های تو
نگذاشته ام هنوز
آه برگردیم این خواب را
به آینده ای که از آن
آمده ایم


#رعنا_زهتاب


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوزل بیر ماهنی شاد
💃💃💃💃💃


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر همه عالم و آدم به سخن آن باشد
مغرب و مشرقمان یک مه تابان باشد

پرتو چهره ی جانان چو بنوشد شب را
عاشق  کوچه ی شبگرد  نمایان باشد

یوسفی چون بدرد پرده ظلمانی شب
از جمال رخش آن شهر چراغان باشد

همه ی شهر اگر مست بخوانند ز آنجا
سخن عشق در آن وادیِ سوزان باشد

آن همه مستی و دیوانگی از مردم شهر
علتش دیدن آن یـــوسف کنعان باشد

جام جم جام فلک عمریه هَر روزِ زِ او
جان بجانش بشود باز غزلخوان باشد


#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
الا ای گوهر بحر مصفا
که در عالم توئی پنهان و پیدا

وجودت بهر اظهار کمالات
چو از غیب هویت شد هویدا

برای جلوه عشق جهانسوز
بسی آئینه ها کردی ز اشیاء

ز هر آئینه دیداری نمودی
بهر چشمی در او کردی تماشا


#حسین_خوارزمی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فقط تو
می توانی
بیش تر از ونوس
ستاره ی طلوع من
و ستاره ی غروب من باشی

همچون رزی پرپرت کردم
تا روحت را ببینم
ندیدمش

اما همه پیرامون من
افق کشورها و دریاها
تا بی کران
لبریز
از بوی جاودانه شد.

چه غم از خشکسالی
وقتی من در درونم
چشمه ی آبی رنگی می آفرینم
برف بدون درخشش

چه غم ؟
وقتی من در قلبم
آتش سرخی می افروزم

چه غم از عشق انسان ها ؟
وقتی من
عشق را به جاودانگی
در روحم می آفرینم
نمی دانم با چه بگویم
چرا که هنوز
کلماتم جان نگرفته اند.

میخ
چه پا بر جا
چه سست
چه فرقی می کند
عزیز من
به هر تقدیر
تصویر
خواهد افتاد

#خوان_رامون_خیمنس
#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نم‌نم باران

دلم گرفته ازاین افترا واین تهدید
به پشت ابرنشسته زدلخوری خورشید

صدای گریه ی باران وخشکی برکه
سکوت قوی سپید نشسته درتبعید

هجوم بادخزان وصلابت طوفان
سکوت مرغ غزلخوان و سایه ی تردید

ربوده بادخزان سبزی صنوبررا
تبرنشسته به تلخی به کنج ساقه ی بید

چنان به عمق خویش فروبرده ابراستاره
که محوگشته زدورفلک مه وناهید

نداشت میل درخشش دراین شب تیره
ستاره دورخودومه که هرزمیچرخید

زبیکسی به توتامن پناه آوردم
به روی من گل روی تو بازمی خندید

تو بودی ومن وجنگل ونم نم باران
به حول محورعشق توسینه می چرخید

تمام‌هوش وحواسم به سمت وسوی توبود
به هرکجا نظرافکنددل تورا می دید

ازعشق روی توای ماه نیمه ی پنهان
میان سینه ی تنگم دلم زغم ترسید

بنای صلح ندارد زمانه بادل من
دراین محیط تیره که پنهان شده مه ومهشید

دراین شبی که قحطی نوروستاره ومه بود
فتوحی ازغم بیچارگان بخودلرزید


#زنده_یاد_رحیم_فتوحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هنوز نرفته‌ای
که دلتنگی سراغ من آمده‌است،
بر من چه خواهد گذشت
وقتی از من دور شوی؟

هر لحظه که کاری نداری،
اندیشه‌ات را به من بسپار

در رؤیای تو شعر خواهم سرود؛
درباره‌ی چشم‌هایت،
درباره‌ی دلتنگی...

#جبران_خلیل_جبران

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀