💖کافه شعر💖
2.26K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
927 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
Forwarded from 🌼مولانای جان🌼 (👑پرشین Cat👑)
تا سرو را بطرف چمن ریشه در گل است‌
شمشاد سیم ساق ترا پای در دل است‌

هیچ آگهی که در ظلمات آب زندگی‌
دور از لبت بخودکشی و مرگ مایل است‌

دانم که قاتل منی و می‌پرستمت‌
این بو العجب قتیل که مفتون قاتل است‌

هرچند پیش چشم تو آسان بود ولی‌
دور از تو زندگانی عشاق مشکل است‌

مقبول حق توئی و بمویت قسم که شیخ‌
هر طاعتی که بی تو کند سعی باطل است‌

آنان که در پناه تو هستند میخورند
افسوس بر کسی که از این عیش غافل است‌

در نیستی مکوش که گر دوست نیستی‌
بهر تو این معامله تحصیل حاصل است‌

آن دل که جای یار بود در بر تو نیست‌
کین دل که در بر تو نهاده است از گل است‌

آن گوهری که در دل دریا بود غمام
زین سنگها مدان که به دامان ساحل است


#غمام_همدانی
#صبح_بخیر

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🌼┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
عشق الهی هم عالمی دارد
شوریدگی ودل دادگی به خدای مهربان هم دنیای قشنگی است
به رنگ خدا شدن هم لطف و صفایی دارد
وقتی که آدمی رنگ خدا گرفت
تمام ذات و سرشتش قطعاً ،
زیبا می شود
به سان زیبایی رنگین کمان پس از باران
فرخنده و مبارک باد
رنگ خداییت
عشق الهییت


#روحی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید
به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید

ز تیغ بازی گردون هواپرستان را
نفس برید ولی رشته هوس نبرید

چو مفلسی که به دنبال کیمیا گردد
جهان بگشتم و آزاده‌ای نگشت پدید

اگر نمی‌طلبی رنج ناامیدی را
ز دوستان و عزیزان مدار چشم امید

طمع به خاک فرو می‌برد حریصان را
ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید

درود بر دل من باد کز ستم‌کیشان
ستم کشید ولی بار منتی نکشید

ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند
غبار تیره چه نقصان دهد به صبح سپید؟

نه هرکه نظم دهد دفتری نظیر من است
که تابناک‌تر از خود نمی‌تواند دید

ز چشمه گوهر غلتان کجا پدید آید؟
نه هرکه ساز کند نغمه‌ای بود ناهید

از آن شبی که رهی دید صبح روی تو را
شبی نرفت که چون صبح جامه‌ای ندرید

#رهی_معیری
📙غزلها-جلدسوم (رشتهٔ هوس)

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#هایده


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نیاید به میان حرف نهان من و تو
غیر در بزم نشیند به میان من و تو

تو نیایی ز حیا در سخن و من ز حجاب
تا چه سازند رقیبان ز زبان من و تو

چون ازین رشک نسوزم؟ که شنیدم ز رقیب
گفت‌وگویی که گذشته‌ست میان من و تو

سوزم از رشک رقیبان تو با آن‌که ز دور
می‌شوند از سر حسرت نگران من و تو

از تبسّم دل قاصد نربایی زنهار
کافتد از پرده برون راز نهان من و تو

میلی، آرد خبر یار به ما ای دل زار
تا به این حیله کند رفع گمان من و تو


#میلی_مشهدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کاش می‌گفتی
چقدر باران را دوست داری
تا جیب هایم را‌ پُر از اَبر‌ کنم
یا چقدر باغچه را
تا در دست هایم‌ گُل بِکارم
کاش می‌گفتی چقدر دریا را دوست داری
تا پشت‌ِ پلک هایم ساحل بسازم
یا چقدر کوه را
تا رویِ شانه هایم بنشانمش
کاش می‌گفتی
چقدر دشت را دوست داری
تا در سینه ام میهمانش کنم
یا چقدر ‌پاییز را
تا مُدام از عشق بگویم
کاش می گفتی‌...
چقدر شعر دوست داری
تا بگویم من هم دوستت دارم



#حامد_نیازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد
با دوست به پایان نشنیدیم که برد

مقراض به دشمنی سرش بر می‌داشت
پروانه به دوستیش در پا می‌مرد

#سعدی
📙رباعی شمارهٔ ۳۳

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عصرها من به تماشای تو مشتاق ترم

     ناز آغوش تو را هر چه که باشد بخرم

#امیر_عباس_خالق_وردی

#عصرتون_بخیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
#چه_سودت؟

از عشق تو در بند و گرفتار ، چه سودت ؟
صد درد به این سینه ی بیمار ، چه سودت ؟

نی ناله کنم. ،  نی هوس غیر نمایم ....
آهم شده پیوسته وُ بسیار ، چه سودت ؟

دیریست که محرومم از ان یار دل آرام ...
مارا به لب ساغر سر شار ، چه سودت ؟

یک عمر تمنا و دوصد حسرت دیدار ...
دیوانه دلم این همه غمخوار ،  چه سودت ؟

بی روی تو از دوزخ هجران به فغانم ...
من در غم تو ، تو همه انکار ، چه سودت ؟



#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق از قصه ی دیوانه شدن می گذرد
از حصار تن و ،  پروانه شدن می گذرد

تشنه ی آب سرابی شود از فرطِ عطش؛
جرعه ها از سرِ  پیمانه شدن می گذرد

یا برایش همه یا هیچ برایش همه است
مرزش از غایت و بیگانه شدن می گذرد

آنچنان رخنه کند ، دار و ندارت ببرد !
از هم اندازه و از شانه شدن می گذرد

یا به عرش آورَدت ، یا به زمینت کوبد!
از تب و مستی و میخانه شدن می گذرد

نوش و نیشش بشود دغدغهِ هر نفست
تابَش از توان و ، دُردانه شدن می گذرد

در گلویت بشود یک گره اندازه ی بغض
عشق از آب و هم از دانه شدن می گذرد

پا به پایش بروی با همه بی حوصلگی
از سرش ، لذتِ همخانه شدن می گذرد

عشق پیچیده ترین کلاف سردرگم ماست
گاهی از اصل و از افسانه شدن می گذرد



#افسانه_احمدی_پونه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در سکوت افکارم
خط به خط
ترانه های مهربانی را می سرایم
پیچک ها
در
#چشمان_بارانی_ام می‌رقصند
و نسیمی از سر خیال
گلبرگ‌های خسته را
خواهد بوسید!
زیر سایهٔ خیال
آرزوهایم را همراه قاصدکی
به باد می سپارم
تا اشعارم را
بر تنِ عریان
#برگ‌هایِ_سرگردان
بنویسد
نکند کولیِ
#پاییز
دردمان را
با آوایی حزین همه جا جار بزند!

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همین که ماه را در صورتِ خود قاب کردی
نفهمیدم چه شد، یک آن دلم را آب کردی

رها کن گیسوانِ مشکیِ خود را که عُمری
به شوقِ دیدنش هر شب مرا بی خواب کردی

همین که لب گشودی غنچه ها را باز کردی
فضا را مملُو از عطرِ گلابِ ناب کردی

جهان قبل از تو یک تصویرِ بی جذابیت بود
تو با زیبایی ات گردشگری را باب کردی

خدا را بر فرازِ گنبدِ چشمِ تو دیدم
چنین شد که مرا دلبسته ی محراب کردی

وجودت اعتبار تازه ای بخشید بر عشق
ولی با رفتنت این گنج را نایاب کردی

#محمد_فرخ‌_طالب_فومنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با جویِ عسل ریز ، روان آمده نامت
بر دوش غزل #صبح ، دوان آمده نامت

چون عطر گل میخک و آلاله و پونه
از دامنه هـای #سبلان ، آمـده نامت


#مطرب
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا جامع اسرار الهی نشوی
شایستهٔ تخت پادشاهی نشوی

تا غرقهٔ دریا نشوی همچون ما
دانندهٔ حال ما کماهی نشوی

#شاه_نعمت_الله_ولی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نسیم صبح را ، بی وقفه بر فرمان خود کردم
خبر آرد تو را !  معشوقه ی پنهان خود کردم

بغل کردم نسیمی را ، که از سوی تو  می آمد
از عطر و بوی گیسویت روان در جان خود کردم

صدای خنده هایت را که در باغ و چمن پیچید
به دوش او ، دلیل چهره ی خندان خود کردم

تپش های دل دیوانه ات را جمع کردم آه
شفای سینه و این قالبِ لرزان خود کردم

خیال بوسه های آتشینت روی گل ها را ؛
دوای دردها و دوری و هجران خود کردم

به جای شبنم لغزان به روی برگ گلپونه؛
تو را مهمان آغوش و پَرِ دامان خود کردم

تصور کن لبت انگور شیراز است و من تشنه
تمام شهدشان نوشیدم آب و نان خود کردم

شبی را بی فروغ چشم تو هرگز نخوابیدم
رواقِ ابروانت ،  سایه ی مژگان خود کردم

هنوزم با نسیم و قاصدک های رها در باد
تبانی می کنم ! یاد تو را پیمان خود کردم

بمانی از بلاها دور و ، باشد جان تو ایمن !
که من روح تو را سنجاقِ جان ، پایان خود کردم

#افسانه_احمدی_پونه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀


عشق را بخش می کنم
با سه شاخه گل رز سرخ
به شکل شعر در می آورم
غزل واژه های عاشقانه را
کنار هم می چینم
میان اشک
در شعر سپید می نویسم
اول عشق جاودانه
چقدر عاشقت شدم در آینه تنهایی
در سایه رویا قهوه می نوشم
همه چیزم از توست
لای کلمات آرزوهایم می درخشد
سینه ی چپم درد می کند
عشق دوم
عشق به دیدار
زبانم را می گشایم
دیده را به انتظار
جلوی پنجره می رسانم
از پرنده ها
از پچ پچ درختان
از پروانه ها
از باد و نسیم
سراغت را می گیرم
اووه ....!
چه سخت است عاشق بودن
سوم چشمان تو
آمدی و تمام آرزوی من این است
بهار و شکوفه و باران
تابستان و لذت دریا
پاییز و برگهای فرو ریخته
زمستان و گرمای بخاری در یخبندان
سر روی شانه ی تو
عشق زیباترین آهنگ من
بدون صدایت زیست نخواهم کرد
جز نگاه تو به هیچ نگاهی
چشم نخواهم دوخت
بی نفس تو
نفس نخواهم کشید
آااااه باز خیال...!
دست در بهاری فردا
با هم نوازش شویم
با چشمانی عاشقتر؟

#ثریا_شجاعی_اصل

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موزیک ویدیو💕👌


مهدی_احمدوند👌❤️



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


کوته‌نظران زلف سیه‌کار ندانند
این مرده‌دلان فیض شب تار ندانند

جانسو زدیاری‌ست محبت، که طبیبان
رسم است که حال دل بیمار ندانند

ما باخته‌دینان ادب کفر ندانیم
نوبَرهَمَنان بستن زُنّار ندانند

مغروری حسن است که در جلوه‌گه او
جانبازی یاران وفادار ندانند


بی‌پرده تماشایی آن حسن لطیفند
بالغ‌نظران پرده‌ی پندار ندانند

دارند حریفان هوس خاطر شادی
دل‌باختگان غیر غم یار ندانند


دستان‌زن دیرینه‌ی گلزار، حزین است
این نوسخنان شیوه‌ی گفتار ندانند

#حزین_لاهیجی     

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
میان گلـــشن جــانـم تــو را مـهـمـان خـود کردم
چه خوشـکامم که درعالم تورا جانان خود کردم

من از شوق وصـالت پرسـه هـا دارم،چـه میدانی
بـه قـصد دیدنت صد رخنـه در ایمان خود کردم

تورا میخـوانم و هر دم ، چه میدانی تـو از دردم
هــوای دل سپـردن را ، غـم پنــهـان خـود  کـردم

تو با دل کندن و رفـتـن جـهــانـم تـیـره تـر کردی
هـمـه غـمـــواژه هـا را راهی  دیـوان خـود کـردم

هـزاران زخم بر دل بود و خون ازدیده ام جـاری
ســرشـک دیـدگانم را ، هـمـی درمـان خود کردم

چـنان داغـی نــهـادی بر دل محـزون و حـیرانـم
ز فـرط غـم نـگـاهی بـر لب خــندان خـود کـردم

میّسر چـون نشـد وصلت، غـم عـالم به جانـم زد
چه دًرّ هایی که از هجرت گل دامـان خـود کردم

چـه میدانی چه می سـازد فراقت با تن و جـانم
ز دل تنـگی جـفــا بر ایـن تن لـرزان خــود کـردم

بگفـتا "ناصح"م بر گرد و پا زیـن دایـره بـر کـش
خودم این عشق سرکش را بلای جان خود کردم

#علی_فعله_گری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀