سخت است که دلتنگ شوی، خنده نباشد
مهمان تو جز حسرت ناخوانده نباشد
در برکه ی تنهایی تو ، نیمه شبی سرد
جز زورق مهتاب فریبنده نباشد
سخت است که عمری بدوی، لحظه دیدار
آن دم که رسیدی، نفسی مانده نباشد
در گوشه ای از نصف جهان، خاطره ای دور
رودی که دگر جاری و زاینده نباشد
سخت است که با بغض بخندی که نبینند
در چشم تو جز شبنم لغزنده نباشد
با عشق بچینید شبی ، سفره ی احساس
سهم تو فقط لقمه ی ته مانده نباشد
سخت است که بازی بخوری از همه دنیا
نقش تو به جز مهره ی بازنده نباشد
دل بسته شوی مثل بیابان به کمی ابر
یک سایه ی موهوم ، که بارنده نباشد
سخت است دم چوبه ی اعدام ، ببخشی
آن قاتل احساس ، که شرمنده نباشد
برگشت کند پست، تمام غزلت را
در آدرس شعر تو ، گیرنده نباشد
سخت است که دلتنگ شوی چاره نباشد
ای کاش به این حال کسی، زنده نباشد...
#علیرضا_عرفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مهمان تو جز حسرت ناخوانده نباشد
در برکه ی تنهایی تو ، نیمه شبی سرد
جز زورق مهتاب فریبنده نباشد
سخت است که عمری بدوی، لحظه دیدار
آن دم که رسیدی، نفسی مانده نباشد
در گوشه ای از نصف جهان، خاطره ای دور
رودی که دگر جاری و زاینده نباشد
سخت است که با بغض بخندی که نبینند
در چشم تو جز شبنم لغزنده نباشد
با عشق بچینید شبی ، سفره ی احساس
سهم تو فقط لقمه ی ته مانده نباشد
سخت است که بازی بخوری از همه دنیا
نقش تو به جز مهره ی بازنده نباشد
دل بسته شوی مثل بیابان به کمی ابر
یک سایه ی موهوم ، که بارنده نباشد
سخت است دم چوبه ی اعدام ، ببخشی
آن قاتل احساس ، که شرمنده نباشد
برگشت کند پست، تمام غزلت را
در آدرس شعر تو ، گیرنده نباشد
سخت است که دلتنگ شوی چاره نباشد
ای کاش به این حال کسی، زنده نباشد...
#علیرضا_عرفان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀