💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ماندم چرا فریاد دریا بیصدا مانده ست
رفتی و تصویر تو روی آب جا مانده ست

بال و پر پرواز کردن داشتی انگار
در جاده مشتی پر به جای ردّ پا مانده ست
  
بعد از تو هر شب شانه های خانه می لرزد
انگار بیدی در هجوم بادها مانده ست

گاهی صدای خنده ات را می شود حس کرد
رفتی ولی بی شک دلت در خانه جا مانده ست

بی تو حنا بندان دامادیم بی رنگ است
لطفی کن و برگرد دستم در حنا مانده ست  
 
#امیرحسین_آکار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم میخواست دست از شانه دیوار بردارم
قرق را بشکنم ، پا روی دوش کوچه بگذارم

خودت می دانی از این معبر تاریک میترسم
اگر پا بند این دیوار ماندم ، سخت ناچارم

به تنهایی که عادت کرده باشی ، خوب میفهمی
چرا از این شلوغی های در بازار بیزارم

تماشا کن که در طوفان چشمت غرق خواهم شد
اگر چه قطره ام اما دل دریا شدن دارم

من از این پیچ و خم هایی که در راه ست فهمیدم
گره پشت گره پشت گره افتاده در کارم
 
#امیرحسین_آکار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم میخواست دست از شانه دیوار بردارم
قرق را بشکنم ، پا روے دوش کوچه بگذارم

خودت مے دانے از این معبر تاریڪ میترسم
اگر پا بند این دیوار ماندم ، سخت ناچارم

به تنهایے که عادت کرده باشے ، خوب میفهمی
چرا از این شلوغے هاے در بازار بیزارم

تماشا کن که در طوفان چشمت غرق خواهم شد
اگر چه قطره ام اما دل دریا شدن دارم

من از این پیچ و خم هایے که در راه ست فهمیدم
گره پشت گره پشت گره افتاده در کارم
 
#امیرحسین_آکار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم میخواست دست از شانه دیوار بردارم
قرق را بشکنم ، پا روی دوش کوچه بگذارم

خودت می دانی از این معبر تاریک میترسم
اگر پا بند این دیوار ماندم ، سخت ناچارم

به تنهایی که عادت کرده باشی ، خوب میفهمی
چرا از این شلوغی های در بازار بیزارم

تماشا کن که در طوفان چشمت غرق خواهم شد
اگر چه قطره ام اما دل دریا شدن دارم

من از این پیچ و خم هایی که در راه ست فهمیدم
گره پشت گره پشت گره افتاده در کارم
 
#امیرحسین_آکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم میخواست دست از شانه دیوار بردارم
قرق را بشکنم ، پا روی دوش کوچه بگذارم

خودت می دانی از این معبر تاریک میترسم
اگر پا بند این دیوار ماندم ، سخت ناچارم

به تنهایی که عادت کرده باشی ، خوب میفهمی
چرا از این شلوغی های در بازار بیزارم

تماشا کن که در طوفان چشمت غرق خواهم شد
اگر چه قطره ام اما دل دریا شدن دارم

من از این پیچ و خم هایی که در راه ست فهمیدم
گره پشت گره پشت گره افتاده در کارم
 
#امیرحسین_آکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ماندم چرا فریاد دریا بیصدا مانده ست
رفتی و تصویر تو روی آب جا مانده ست

بال و پر پرواز کردن داشتی انگار
در جاده مشتی پر به جای ردّ پا مانده ست
  
بعد از تو هر شب شانه های خانه می لرزد
انگار بیدی در هجوم بادها مانده ست

گاهی صدای خنده ات را می شود حس کرد
رفتی ولی بی شک دلت در خانه جا مانده ست

بی تو حنا بندان دامادیم بی رنگ است
لطفی کن و برگرد دستم در حنا مانده ست  
 
#امیرحسین_آکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلم میخواست دست از شانه دیوار بردارم
قرق را بشکنم ، پا روی دوش کوچه بگذارم

خودت می دانی از این معبر تاریک میترسم
اگر پا بند این دیوار ماندم ، سخت ناچارم

به تنهایی که عادت کرده باشی ، خوب میفهمی
چرا از این شلوغی های در بازار بیزارم

تماشا کن که در طوفان چشمت غرق خواهم شد
اگر چه قطره ام اما دل دریا شدن دارم

من از این پیچ و خم هایی که در راه ست فهمیدم
گره پشت گره پشت گره افتاده در کارم
 
#امیرحسین_آکار

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀