💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.44K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای خوش خبر و مژده گر نور ، سلام
ای دف به دف نغمه ی پرشور ، سلام

صبح آمده تا تو را ببینم به شکوه
ای قله ی برف‌پوش مغرور ، سلام


#شهراد_میدری
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مخمل ناز تن ات مرمر جادو هم هست
کار دست است و در آن رقص قلم مو هم هست

شاهکاری ابدی وه که چه استاد خطی!
نه فقط نسخ لبت، کوفی ابرو هم هست

قرنها نام تو غوغای جهانی ابدی
قرنها غرق سکوت تو هیاهو هم هست

بس که لیلی شده ای باد بیابانگردت
هرکجا موی تو صد قافله هوهو هم هست

آمدم تا که فقط دم نزنند از مجنون
تا بدانند که دیوانه تر از او هم هست

می شود با تو زمان را و مکان را خط زد
عشق یعنی سفر از سو به فراسو هم هست

بر مدار تو نه تنها همه دنیا در چرخ
رقص یکریز و خوشآهنگ النگو هم هست

راستی حضرت بوسه! ملکه! دلبر ناز !
عسل ناب تو در آنهمه کندو هم هست؟

مانده ام تشنه شوم یا بنشینم به کمین
نه فقط چشمه که چشمان تو آهو هم هست

حق بده اینهمه پروانه برقصد با تو
اینچنین عطر تنی حسرت شب بو هم هست

کسی از عرش صدا زد که بنازم شهراد
نه فقط عاشق تو، بلکه غزلگو هم هست


#شهراد_میدری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باران زده و نسیم رقصنده ی توست
سبزه تر و سنبله خرامنده ی توست

در حال و هوای آمدنهای بهار
اسفند ، معطر از گل خنده ی توست


#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر سنبله ها شانه ی ما را بپذیر
بر‌ سبزه ، گلستانه ی ما را بپذیر

حالا که بهار آمده با خوش خبری
تبریک صمیمانه ی ما را بپذیر


#شهراد_میدری
#صبـح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلکوک کمانچه ای غزلخوان بنویس
خوش رایحه ی نسیم رقصان بنویس

از حال و هوای صبح فروردینی
در دفتر گل ، به خط باران بنویس


#شهراد_میدری
#صـبح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من ناز نمی‌کشم دلت خواست برو
کج‌کج نکنم نگاه و یک‌راست برو

هر جور که مایلی بزن قید مرا
هر چند دلم یکه و تنهاست، برو

روراست بگویم نه من آن مجنونم
نه در سر تو هوای لیلا ست، برو

یک لحظه نگاه هم نکن، پشت سرت
در، روی تو و خاطره‌ها واست برو

از اول کار، اشتباه از من بود
آری همه از ماست که بر ماست، برو

بی‌معرفتی ولی ندارم گله‌ای
این رسم همیشه‌های دنیا ست، برو

یک روز که دلتنگ شدی می‌فهمی
حسرت ″تو″ ی هرگز نشدِ ″ما″ ست، برو


#شهراد_میدری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه خرم دل به رقص بید کردی
رها جان از شب تردید کردی

شدی صبح و زدی لبخند و با ناز
جهان را مملو از خورشید کردی


#شهراد_میدری
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شده ابری دلم چون آسمان از بی تو بودن‌ها
پرم از بغضِ باران همچنان از بی تو بودن‌ها

نه تنها من، نه تنها کوهسارِ بارِ غم بر دوش
که پشتش خم شده رنگین‌کمان از بی تو بودن‌ها

دو چشمم گر چه روی نقشه اقیانوسِ آرام است
نمی‌گیرد دلم آرام، امان از بی تو بودن‌ها

تو نوشین‌خندِ مهرِ آب و شعرِ ناب و مهتابی
رسیده بر لبانِ شِکوه، جان از بی تو بودن‌ها

به خط‌خط‌هایِ پیشانی و برفِ گیسوان، دستی
برایم می‌کشد خط و نشان از بی تو بودن‌ها

پیِ شرحِ فقط یک روزِ من "صد سال تنهایی"
نوشته "گارسیا مارکز" رمان از بی تو بودن‌ها

صدایم بغض آلود است و چون دود است و می‌لرزد
منم آتش به دل همچون #بنان از بی تو بودن‌ها

چه خواهد شد جوابش؟ اشک یا چشمانِ زل بر در؟
خدا می‌گیرد از من امتحان از بی تو بودن‌ها

به خوابم آمدی گفتی بهارِ آرزوها کو؟
میانِ گریه گفتم شد خزان از بی تو بودن ها

#شهراد_میدری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
موی خود بر شانه می‌ریزی شرابی،خب که چه؟!
مست می‌رقصی در آیینه حسابی،خب که چه؟!

دخترِ اربابی و یک باغ نوبر مال توست
کرده‌ای پنهان به پیراهن گلابی خب که چه؟!


رویت آن‌سو می‌کنی، تا باز می‌بینی مرا
در قدم برداشتن‌ها می‌شتابی خب که چه؟!

مثل آهویی که گم کرده ست راه خانه‌اش
این‌چنین بی‌تاب و غرق التهابی، خب که چه؟!

من که جز بوسه ندارم هیچ‌کاری با لبت
این‌همه لب می‌گزی در اضطرابی خب که چه؟!

دوست داری که چه را ثابت کنی؟ راحت بگو
سینه چاکِ تو هزار آدم حسابی، خب که چه؟!


باز شهرآوردِ بین "نه" و "آری"  گفتنت
بازی لب‌های قرمز، چشم آبی، خب که چه؟!

من نخورده مست و پاتیل  توأم دستم بگیر
باز چشمت را برایم می‌شرابی خب که چه؟!

ای بلا! تکلیفِ من را زودتر روشن بکن
من بمیرم یا بمانم؟ بی‌جوابی خب که چه؟!

آه ای شیطان فرشته! لعنتیِ نازنین!
سایه‌ای در بستر بیدارخوابی خب که چه

دست بردار از سرم، یا عاشقم شو یا برو
بر خودت می‌نازی و در پیچ‌وتابی خب که چه

بر زمینت می‌زنم یک شب تو را خواهم شکست
روی دیوار اتاق و کنج قابی خب که چه

#شهراد_میدری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو غلط می‌کنی این‌گونه دل از ما ببری
سرخود آینه را غرق تماشا ببری

مرده‌شورِ منِ عاشق که تو را می‌خواهم
گور بابای دلی را که به اغوا ببری

چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم؟
به چه حقی مثلا شهرت لیلا ببری؟

به من اصلا چه که مهتابی و موی تو بلند
چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری؟

بخورد توی سرم پیک سلامت بادت
آه از دست شرابی که تو بالا ببری

زهرمار و عسل، از روی لبم لب بردار
بیخودی بوسه به کندوی عسل‌ها ببری

کبکِ کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ
هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری

آخرین بارِ تو باشد که می‌آیی در خواب
بعد از این پلک نبندم که به رویا ببری

لعنتی! عمر مگر از سر راه آوردم
که همه وعده‌ی امروز به فردا ببری

این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم‌شو
به درک با خودت آن را نبری یا ببری


#شهراد_میدری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀