.
تو که
نمیدانی چقدر
#عصرها دلم برایت
تنگ میشود
وقتی آفتاب رنگ میبازد
اصلا بدون تو دلم
آشوب است
فرقی هم ندارد
کجا باشم
هرجا جز کنار تو
دلگیر است
نفسم بند می آید
از خاطراتی که پیرم کرده
جان به سر
میشوم
تا بگذرد این عصرها بدون تو ...
#رضا_کریمی♥️
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو که
نمیدانی چقدر
#عصرها دلم برایت
تنگ میشود
وقتی آفتاب رنگ میبازد
اصلا بدون تو دلم
آشوب است
فرقی هم ندارد
کجا باشم
هرجا جز کنار تو
دلگیر است
نفسم بند می آید
از خاطراتی که پیرم کرده
جان به سر
میشوم
تا بگذرد این عصرها بدون تو ...
#رضا_کریمی♥️
#عصرتون_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصرها
دست و پاے شعرم
گُم مے شود
واژه ها هراسان تو مے شوند
اصلاً #عصرها
خیال بودنت فرق مے ڪند
بے تو دلتنگے مرا نفس مے ڪشد
و من دستِ خیالت را مے گیرم
با لبخندے تلخ محو مے شوم
در بے ڪران #عصر
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست و پاے شعرم
گُم مے شود
واژه ها هراسان تو مے شوند
اصلاً #عصرها
خیال بودنت فرق مے ڪند
بے تو دلتنگے مرا نفس مے ڪشد
و من دستِ خیالت را مے گیرم
با لبخندے تلخ محو مے شوم
در بے ڪران #عصر
#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصرها
فراموشت نشود
اشڪهایی ڪہ
روے شانہهایت را
خیس ڪرد
آنجا امنترین بود
براے دل پر دردم
مبادا عصر امروز را
از یاد ببرے...
#لیلا_صابرے_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
فراموشت نشود
اشڪهایی ڪہ
روے شانہهایت را
خیس ڪرد
آنجا امنترین بود
براے دل پر دردم
مبادا عصر امروز را
از یاد ببرے...
#لیلا_صابرے_منش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصرها
در خانه باغ دلم
از آسمان دلتنگی می بارد
کجاست بارش باران
تا ببوسد گونه های زخمی
اشک زده ام را...
#سالارنامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در خانه باغ دلم
از آسمان دلتنگی می بارد
کجاست بارش باران
تا ببوسد گونه های زخمی
اشک زده ام را...
#سالارنامی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در #عصرهای
تنهایی ام
نبودنت می شود تبِ جانسوز
می آید و می نشیند روی
پیشانی دلتنگی ام
چقدر دوست دارم که تو
در یکی از همین
#عصرها
سرزده بیایی
من و دلواپسی هایم را به
آغوش بکشی و دست نوازشت
همچون نسیمی خنک بر
صورت تبدارم بنشیند
چقدر دلم هوس شانه های
امن تو را دارد
که سرِ سنگین غصه هایم
را بر رویشان بگذارم
و خودم را
بسپارم به قهوه ی
شیرین نگاهت
که تو نهایت عاشقانه های منی
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنهایی ام
نبودنت می شود تبِ جانسوز
می آید و می نشیند روی
پیشانی دلتنگی ام
چقدر دوست دارم که تو
در یکی از همین
#عصرها
سرزده بیایی
من و دلواپسی هایم را به
آغوش بکشی و دست نوازشت
همچون نسیمی خنک بر
صورت تبدارم بنشیند
چقدر دلم هوس شانه های
امن تو را دارد
که سرِ سنگین غصه هایم
را بر رویشان بگذارم
و خودم را
بسپارم به قهوه ی
شیرین نگاهت
که تو نهایت عاشقانه های منی
#دلنوشته
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصرها
کوچه ی خیالت
تنگتر از تنگ می شود
شعرم پَر می کشد
به هوای آسمان چشمان تو
دوری ، نیستی
امّا یادت نفس است ، نفس
بوسه ای را همراه می کنم
با گُل شقایق
سنجاقش می کنم به تنِ باد
شاید باد لمس کند گونه های تو را
راستی
خبر داری اینجا
من و عصر خیره می شويم
به جاده ی بودنت .......
#سیامک_جعفری♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کوچه ی خیالت
تنگتر از تنگ می شود
شعرم پَر می کشد
به هوای آسمان چشمان تو
دوری ، نیستی
امّا یادت نفس است ، نفس
بوسه ای را همراه می کنم
با گُل شقایق
سنجاقش می کنم به تنِ باد
شاید باد لمس کند گونه های تو را
راستی
خبر داری اینجا
من و عصر خیره می شويم
به جاده ی بودنت .......
#سیامک_جعفری♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصرها ، باران بیاید ریز ریز
با کمی کیک و غزل ، گلبوسه نیز
در تراس عــاشـقـی های قــرار
قهوه لاته با تو میچسبد عزیز
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با کمی کیک و غزل ، گلبوسه نیز
در تراس عــاشـقـی های قــرار
قهوه لاته با تو میچسبد عزیز
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و من در تاریکترین مسیر
کسی را دیدم
که ناب بود ،
که مهتاب بود برای شب ها
آفتاب بود برای صبح دلبری ها
کسی که دست ابرها را گرفت
و هزار جور شکلشان داد.
بهار را داد زد
و به باغها رویای روییدن پاشید.
کسی را دیدم
به موهایش غزل بافت
و شبیه شعرها به خیال شورید
کسی که خوب بلد است چای دم کند
و عطر لاهیجان را به #عصرها بیاورد
کسی که با ماه می رقصد
با ستاره ها چشمک میزند
و با کهکشان های دور و نزدیک،
خویشاندی دارد.
شبیه هیچ کس نیست
ولی شباهتی عجیب به آزادترین سرو ها دارد
ندیدم کسی مثل او نگاه کند و چیزی نگوید، ولی شاعری کند.
کسی که پرواز میداند
وقتی به آغوشش میکشم، بال درمیآورم
و وقتی دست هایش را گرفتم
به بی نهایت یک شعر سلام کردم
وقتی پیشانی اش به لب هایم چسبید
ابدیت را در تابناکترین حالت ممکن تجربه کردم.
کسی که موزون ترین کوچه باغ ها،
به قامتش بلندند.
و پایش را که در کوچه گذاشت
سنگ فرش ها به خود بالیدند
و سرکش ترین واژه ها به پایش کوتاه آمدند
من دیدم کسی را که
ثانیه ها با او به وجد می آید
برای ابد و یک روز.
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کسی را دیدم
که ناب بود ،
که مهتاب بود برای شب ها
آفتاب بود برای صبح دلبری ها
کسی که دست ابرها را گرفت
و هزار جور شکلشان داد.
بهار را داد زد
و به باغها رویای روییدن پاشید.
کسی را دیدم
به موهایش غزل بافت
و شبیه شعرها به خیال شورید
کسی که خوب بلد است چای دم کند
و عطر لاهیجان را به #عصرها بیاورد
کسی که با ماه می رقصد
با ستاره ها چشمک میزند
و با کهکشان های دور و نزدیک،
خویشاندی دارد.
شبیه هیچ کس نیست
ولی شباهتی عجیب به آزادترین سرو ها دارد
ندیدم کسی مثل او نگاه کند و چیزی نگوید، ولی شاعری کند.
کسی که پرواز میداند
وقتی به آغوشش میکشم، بال درمیآورم
و وقتی دست هایش را گرفتم
به بی نهایت یک شعر سلام کردم
وقتی پیشانی اش به لب هایم چسبید
ابدیت را در تابناکترین حالت ممکن تجربه کردم.
کسی که موزون ترین کوچه باغ ها،
به قامتش بلندند.
و پایش را که در کوچه گذاشت
سنگ فرش ها به خود بالیدند
و سرکش ترین واژه ها به پایش کوتاه آمدند
من دیدم کسی را که
ثانیه ها با او به وجد می آید
برای ابد و یک روز.
#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀