💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.
ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیال است؟ که دیدن نگذارند

صد شربت شیرین ز لبِ خسته‌دلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند

گفتم شنود مژده‌ی دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند!

زلف تو چه امکان کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند

بخشای بر آن مرغ که خونش گَهِ بسمل
بر خاک بریزند و تپیدن نگذارند

دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعره‌زدن و جامه‌دریدن نگذارند

مگریز «کمال» از سر زلفش که در این دام
مرغی که درافتاد، پریدن نگذارند...

#کمال_خجندی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتم که برویت چه کنم، گفت نظر
گفتم که بکویت چه کنم، گفت گذر

گفتم که غمت چند خورم، گفت مخور
گفتم چه بود چاره من، گفت سفر


ُ#کمال_خجندی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش
رسید مژده که دلبر رسید حاضر باش

به خفته شب محنت برو خبر برسان
بگو که صبح سعادت دمید حاضر باش


#کمال_خجندی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شبت خوش باد ای باد سحرگاه
که آوردی هوای زلف آن ماه

چه سود از ناله شبها که جانان
ز حال دردمندان نیست آگاه

در آن حضرت اگر چه راه آن نیست
که باشم من ز نزدیکان درگاه


#کمال_خجندی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما را گُلی از روی تو چيدن نگذارند
چيدن چه خيال است؟ که ديدن نگذارند

صد شربت شيرين ز لبت خسته‌دلان را
نزديک لب آرند و چشيدن نگذارند

گفتم شنود مژده‌ی دشنام تو گوشم
آن نيز شنيدم که شنيدن نگذارند

زلف تو چه امکان کشيدن؟ که رقيبان
سر در قدمت نيز کشيدن نگذارند

بخشای بر آن مرغ که خونش گهِ بسمل
بر خاک بريزند و تپيدن نگذارند

دل شد ز تو صد پاره و فرياد که اين قوم
نعره‌زدن و جامه‌دريدن نگذارند

مگريز کمال از سر زلفش که درين دام
مرغی که در افتاد پريدن نگذارند

#کمال_خجندی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مطلع حسن جمال است آفتاب روی دوست
حسن مطلع بین که در مطلع حدیث روی دوست

آن خط از رحمت به خط سیر آمد آبتی
از زبان بیدلان تفسیر این آبت نکوست


#کمال_خجندی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کسی که برنکند سر ز خواب چشمانش


ز آه و ناله‌ی شب‌های ما چه غم دارد؟

#کمال_خجندی
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش
رسید مژده که دلبر رسید حاضر باش

به خفته شب محنت برو خبر برسان
بگو که صبح سعادت دمید حاضر باش

#کمال_خجندی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌این محال است که ما
هر دو زِ هم می‌طلبیم

من ز تو مهر و وفا و
تو ز من صبر و قرار


#کمال_خجندی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در گلستانها تماشائی به از روی تو نیست
در بهشت عدن جائی خوشتر از کوی تو نیست

بامدادان از پشیمانی بماند در خمار
هر که امروزش چو نرگس مستی از بوی تو نیست

ما به صد جان بوی آن زلف از صبا چون میخریم
چون به دست ما بهای یک سر موی تو نیست


#کمال_خجندی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنکه دل در هوس روز وصال است او را
خواب شب در سر اگر هست خیال است او را

دل ز چشمش چه شد ار کرد سوال نظری
چون نظرهاست در آن جای سوال است او را

خال لبهاش به خون دل صاحب نظران
تشنه از چیست چو در پیش زلال است او 


#کمال_خجندی
#صبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نام به بردم شبی روی توام آمد به یاد
ذکر شب کردم دل از مه با سر زلفت فتاد

دیده چون نقش صنوبر بست با خود در خیال
قدت آمد پیش چشم و در برابر ایستاد

گر نمائی با دو دال زلف وفد چون الف
هر کجا در عشق مظلومیت باید از تو داد

دور باد از دال زلفت دست ما سودانیان
تاکسی انگشت بر حرف نو نتواند نهاد

گفته بودی چون کنی یادم شود درد نو کم
تا چنین کردم که گفتی آن زیادت شد زیاد

بود در عشقت مراد دیده و دل خون شدن
هر دو را الحمدلله در کنارست این مراد

تا بدوزد با خیالت دیدهٔ گریان کمال
یک به یک دوشینه سوزنهای مژگان آب داد

#کمال_خجندی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀