💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
آمدی باز بپرسی که چرا پیر شدم؟
سالها هست که بازیچه ی تقدیرشدم

مثل مرغی که به کنج قفس عادت کرده
آنقَدَرپای تو ماندم که زمینگیرشدم

من همان آیه ی نازل شده ام، از سرلج
پیش تو هی به غلط معنی وتفسیرشدم

گرچه از ولوله و غائله می ترسیدم
بارها بر سرتو باهمه درگیر شدم

ماده آهوی همین باغ بغل دستی من
بچه روباهم وبا دیدن تو شیر شدم

زندگی حس قشنگیست منم می فهمم
قصه اینجاست که از جان خودم سیرشدم

نا ندارم بروم قصه به پایان برسد
طبق معمول به چشمان تو زنجیرشدم

چه بلاها که نیامد به سرم در پیِ تو
مثل آبی که به جوش آمده تبخیرشدم

#غلامرضا_خدارحمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر کسی بر لب تو، دقت بسیار کند
تا ابد روی دلش غصه تلنبار کند

مانده ام حکمت اینکار چه بوده که خدا
اینقَدَر خواااااسته روی تن تو کار کند؟

اینقدر خواسته با سادگیِ هر چه تمام
پیش چشم تو مرا سخت گرفتار کند

ذوقم این است نصیب چه کسی خواهد شد
شاهکاری که خدا بعد تو تکرار کند

مثل من کار دلش ساخته است آنکس که
عاشقت باشد و در پیش تو انکار کند

من سمج نیستم ای دوست که پا پیچ توام
خصلت عشق همین است که اصرار کند

#غلامرضا_خدارحمی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دردِ فراق آمد و آشفته حالی اش
باید گلایه کم کنم از جای خالی اش

صیاد من که بال و پرم را شکست و رفت
دیگر چگونه پر بکشم در حوالی اش

گفتم که در خیال منی، گفت : بی خیال
آتش به جان من زده این بی خیالی اش

گاهی به یک اشاره گل‌آلود می شود
یک برکه نیز با همه‌ی آن زلالی اش

من آن کویر چشم به راهم که سالهاست
دیگر کنار آمده با خشک سالی اش



#غلامرضا_خدارحمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دراین دنیا که حتی زنده‌بودن دلبخواهی نیست
برای انتقام از زندگی جز عشق راهی نیست

من از آن لحظه که فواره می‌افتاد فهمیدم
که پایان تمام سرنگونی‌ها تباهی نیست

فنا یعنی همان لحظه که از چشم تو می‌افتم
که بالاتر ز چشمان تو هرگز پرتگاهی نیست

بگو هرآنچه می‌خواهی و سرسنگین مشو با من
درون سینه‌ی عاشق حکومت پادشاهی نیست

به آغوشم بیا که هیچ‌جایی بهتر از یک چاه
برای خواب آرام کبوترهای چاهی نیست

به پای عشقمان از من گناهی سر نخواهد زد
اگرچه زنده‌ماندن بی‌تو اینجا کم گناهی نیست



#غلامرضا_خدارحمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دردِ فراق آمد و آشفته حالی اش
باید گلایه کم کنم از جای خالی اش

صیاد من که بال و پرم را شکست و رفت
دیگر چگونه پر بکشم در حوالی اش

گفتم که در خیال منی، گفت : بی خیال
آتش به جان من زده این بی خیالی اش

گاهی به یک اشاره گل‌آلود می شود
یک برکه نیز با همه‌ی آن زلالی اش

من آن کویر چشم به راهم که سالهاست
دیگر کنار آمده با خشک سالی اش

#غلامرضا_خدارحمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀