💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دل بسته ام به آبی چشم شمالی اش
شال سفید ، روسری پرتقالی اش

بغض قشنگ و کال غزل های صورتیش
حس پر از لطافت لحن سوالی اش

با بغض ، در خیال خودم درد می کشم
غم می خورم برای ...خودم...بی خیالی اش

هی احتمال این که یقینا مرا نخواست
هی دلخوشم به آمدن احتمالی اش

بغضم امان نمی دهد این بیت آخر است
حس می شود میان غزل جای خالی اش!

#محمد_مبارکی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
چه حس غرق فریبی درون چشم تو بود
عجب فراز و نشیبی درون چشم تو بود!

میان این همه رنگ سیاه و آبی و سبز
چقدر رنگ عجیبی درون چشم  تو  بود

تمام  درد  من  از  یک  نگاه  یادم  رفت
چه ساحری! چه طبیبی! درون چشم تو بود

دو چشم ناز تو  را  وقت  رفتنت  دیدم
عجب نگاه نجیبی درون چشم تو بود

اگر چه روی لبت خنده های اجباری
چه گریه های غریبی درون چشم تو بود!

کدام آدم عاشق ندیده از تو گذشت _
برای این که فریبی درون چشم تو بود؟!

#محمد_مبارکی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
چه حس غرق فریبی درون چشم تو بود
عجب فراز و نشیبی درون چشم تو بود!

میان این همه رنگ سیاه و آبی و سبز
چقدر رنگ عجیبی درون چشم  تو  بود

تمام  درد  من  از  یک  نگاه  یادم  رفت
چه ساحری! چه طبیبی! درون چشم تو بود

دو چشم ناز تو  را  وقت  رفتنت  دیدم
عجب نگاه نجیبی درون چشم تو بود

اگر چه روی لبت خنده های اجباری
چه گریه های غریبی درون چشم تو بود!

کدام آدم عاشق ندیده از تو گذشت _
برای این که فریبی درون چشم تو بود؟!

#محمد_مبارکی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
دل بسته ام به آبی چشم شمالی اش
شال سفید ، روسری پرتقالی اش

بغض قشنگ و کال غزل های صورتیش
حس پر از لطافت لحن سوالی اش

با بغض ، در خیال خودم درد می کشم
غم می خورم برای ...خودم...بی خیالی اش

هی احتمال این که یقینا مرا نخواست
هی دلخوشم به آمدن احتمالی اش
...
بغضم امان نمی دهد این بیت آخر است
حس می شود میان غزل جای خالی اش!

#محمد_مبارکی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
بخند پنجره ها را به ماه دعوت کن
به یک سبد غزل رو به راه دعوت کن

 تمام وسعت دریا که سهم ماهی نیست
مرا به گوشه ی چشمی نگاه دعوت کن

تو که اجازه ندادی بیفتم از چشمت
 مرا به دیدن این پرتگاه دعوت کن

اگر چه آخر این شاعرانه رسوایی ست
نترس، عاشق من شو، بخواه، دعوت کن

 بگیر دست مرا زندگی همین حالاست
به صرف چای مرا به گناه دعوت کن

غمت تقاص کدام اشتباه من بوده؟
مرا دوباره به آن اشتباه دعوت کن

#محمد_مبارکی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
چندی ست از هوای تو بیرون نمی روم
از فکر چشم های تو بیرون نمی روم

کنج اتاق کوچک سه در چهار خود
دق کرده ام برای تو بیرون نمی روم

من ماندم و بدون تو یک عمر بی کسی
جان هم دهم _فدای تو _ بیرون نمی روم

کز کرده ام درون خودم از درون خویش _
با هیچ جز صدای تو بیرون نمی روم

تو ، هرکسی که دلت خواست من ولی
با هیچ کس به جای تو بیرون نمی روم

کنج  همین  اتاقک  دلگیر  تا  ابد
می ایستم به پای تو بیرون نمی روم

#محمد_مبارکی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
دل بسته ام به آبی چشم شمالی اش
شال سفید ، روسری پرتقالی اش

بغض قشنگ و کال غزل های صورتیش
حس پر از لطافت لحن سوالی اش

با بغض ، در خیال خودم درد می کشم
غم می خورم برای ...خودم...بی خیالی اش


هی احتمال این که یقینا مرا نخواست
هی دلخوشم به آمدن احتمالی اش


بغضم امان نمی دهد این بیت آخر است
حس می شود میان غزل جای خالی اش!



#محمد_مبارکی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀