💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ابر را دیدیم، چون ما چشم گریانی نداشت
برق هم کم‌مایه بود، از شعله سامانی نداشت

با مسیحا درد خود گفتیم، پُر سودی نکرد
زان که چون بیماری چشم تو درمانی نداشت

سینۀ ما هیچ‌گه بی‌ناوکِ جوری نبود
این مصیبت‌خانه کم دیدم که مهمانی نداشت

لذّت رو بر قفا رفتن نمی‌داند که چیست
هر که در دل حسرت برگشته‌مژگانی نداشت

از در و دیوار می‌بارد بلا در راه عشق
یک سرابم پیش ره نامد که طوفانی نداشت

نامه‌ام را می‌بری قاصد، زبانی هم بگو
خامه شد فرسوده، ورنه شکوه پایانی نداشت

مایۀ حزن است هر بیتم ز سوز دل
کلیم
هیچ محنت‌دیده چون من بیت احزانی نداشت


 #کلیم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زچاک پیرهن آن بهینه را ببین ای بخت
سری ز خواب برآور که صبح روشن شد

زبسکه بر سر هم ریختیم و سبز نشد
بزیر خاکم تخم امید خرمن شد

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

ما را که به تزویر و حیل نیست سر و کار
آن صید حلال است که در دام نگیریم

ما هیچ نداریم جز از ساقی و مطرب
منت نکشیم از کس و انعام نگیریم

دلبسته سازیم و اسیر می نابیم
گه موج شرابیم و گهی تار ربابیم

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خون در لباسِ تقوی!

ریزند زهدکیشان، خون در لباسِ تقوی



شمشیر این دلیران، جا در عصا گرفته


#کلیم


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شبِ تاریکِ جهل...

تمام در شبِ تاريکِ جهل، يوسف وقتند
سری بر آور، ای شمع امتیاز! کجایی؟

همه به بانگِ سگ نفس می‌روند به منزل
عجبتر آن که بِهْ از خضر، جُسته راهنمایی




#کلیم_همدانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نه طره ات غم شبهای تار من دارد
نه چشم مست تو فکر خمار من دارد

ز گریه چشمم چون شد سپید دانستم
که صبحی از پی شبهای تار من دارد


#کلیم


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نگاه افکنده‌ای، تسخیرِ شهری کرده‌ای
همچو بوی گل که تا برخاست، بُستان را گرفت

در کنار آفتاب افتاده دائم تیره‌روز
دود آه کیست کآن زلف پریشان را گرفت؟

چشم ما و دیده‌ی زنجیر را طالع یکی‌ست
خواب اگر لشکر کشد، نتْواند ایشان را گرفت!

کام‌بخشی‌های گردون نیست جز داد و ستد
تا لب نانی عطا فرمود، دندان را گرفت...

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مستیم و عنان دل خودکام نگیریم
تا جام بود، عبرت از ایام نگیریم

بی می به گلستان جهان عزت ما چیست
چون لاله گیاهیم اگر جام نگیریم

هر لحظه ز ساقی طلب باده ضرور است
بی قدر بود هرچه به ابرام نگیریم

زینسان که جهان را خبری از غم ما نیست
ما هم خبری از غم ایام نگیریم

خاکی که ملایم شود از سایه تاکی
بر سر، کمش از روغن بادام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

ما را که به تزویر و حیل نیست سر و کار
آن صید حلال است که در دام نگیریم

زینسان که ز می، آینۀ طبع جلا یافت
زنگ از تری طالع خودکام نگیریم

قرض رمضان نیست که واپس نتوان داد
از پیر مغان باده چرا وام نگیریم

دیدیم که بر روی نگین نام چه آورد
تا ننگ بود ما طرف نام نگیریم

ما هیچ نداریم جز از ساقی و مطرب
منت نکشیم از کس و انعام نگیریم

دلبسته سازیم و اسیر می نابیم
گه موج شرابیم و گهی تار ربابیم

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشم جادوی تو در دلجوئیِ اهلِ نیاز
هیچ کوتاهی ندارد، عمرِ مژگانش دراز!

رشته‌ی جان و رَگِ دل در خَمِ مژگانِ اوست
هیچ‌کس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟

هرکسی سازی به ذوقِ خویشتن سر می‌کند
دل، میانِ مطربان، خوش کرده یارِ دلنواز

جامه‌ی دیوانگی بر قدّ هرکس راست نیست
از دو صد دیوانه یک تن نیست عریانی‌تَراز

در قمارِ عشقبازی با تو نقشم خوش نشست
چون نباشد این‌چنین؟ تو پاک‌بَر، من پاکباز

از نشانِ خونِ ناحق کشتگانِ او چه باک؟
بالِ گنجشک است فرشِ آشیانِ شاهباز

تا نبود این تاجِ زرّین بر سرش آسوده بود
شمع افتاد از هوای سرفرازی در گُداز

شعر اگر وحی است، محتاجِ سخن‌فَهمان بُوَد
چون مُمَیّز در میان نبوَد، چه سود از امتیاز

بیشتر ما را #کلیم، آفت رسد ز ابنایِ جنس
شیشه از سنگ است و از وی بیش دارد اِحتراز

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای صبا این دل صد چاک به جانان برسان
شانه تحفه به آن زلف پریشان برسان

به چمن گر گذری ناله‌ای از من نشنو
نغمه تازه به مرغان خوش‌الحان برسان

زاد راهم همه چون دیده عاشق آبست
می رسد ابرتری مژده بمستان برسان


#کلیم
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بسکه ز دیده ریختم خون دل خراب را
گریه گرفت در حنا پنجهٔ آفتاب را

بسکه ز تیره روز من دهر گرفته تیرگی
شب‌پره تنگ در بغل می‌کند آفتاب را

#کلیم_کاشانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀