در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
به پاکی چواشک و به صافی چو آب
دواند مرا ریشه در قلب ریش
دهم آبش از قطرهی اشک خویش
چو در خاک تیره شود منزلم
بود داغ آن سیمتن بر دلم
بهاران چو گل بر چمن در زند
گل مریم از خاک من سر زند
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گرو برده از نوعروسان خاک
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
به پاکی چواشک و به صافی چو آب
دواند مرا ریشه در قلب ریش
دهم آبش از قطرهی اشک خویش
چو در خاک تیره شود منزلم
بود داغ آن سیمتن بر دلم
بهاران چو گل بر چمن در زند
گل مریم از خاک من سر زند
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبا از من پیامی ده به آن صیاد سنگین دل
که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یا نه
رهی از گفتهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یا نه
رهی از گفتهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زلف و رخسارِ تو ره بر دلِ بیتاب زنند
رهزنان قافله را در شبِ مهتاب زنند
شکوهای نیست زِ طوفان حوادث ما را
دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند!
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رهزنان قافله را در شبِ مهتاب زنند
شکوهای نیست زِ طوفان حوادث ما را
دل به دریازدگان خنده به سیلاب زنند!
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شب یار من تب است و غم سینه سوز هم
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
ای اشک همتی که به کشت وجود من
آتش فکند آه و دل سینه سوز هم
گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست
گفتا: که سیمگون مه گیتی فروز هم
گفتم: که بعد از آنهمه دلها که سوختی
کس میخورد فریب تو؟ گفتا هنوز هم
ای غم مگر تو یار شوی ورنه با
دل دشمن است و آن صنم دلفروز هم
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
ای اشک همتی که به کشت وجود من
آتش فکند آه و دل سینه سوز هم
گفتم: که با تو شمع طرب تابناک نیست
گفتا: که سیمگون مه گیتی فروز هم
گفتم: که بعد از آنهمه دلها که سوختی
کس میخورد فریب تو؟ گفتا هنوز هم
ای غم مگر تو یار شوی ورنه با
دل دشمن است و آن صنم دلفروز هم
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شاهد افلاکی
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمیبینی دردی که نمیدانی
دل با من و جان بیتو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهیجویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمیبینی دردی که نمیدانی
دل با من و جان بیتو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهیجویت ؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
#رهی_معیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گردون مرا ز محنت هستی رها نخواست*
مرگم رسیده بود ولیکن خدا نخواست
آمد اجل که از غمِ دل وارهاندم
امّا زمانه از غم و رنجم رها نخواست
#رهی_معیری
#رباعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مرگم رسیده بود ولیکن خدا نخواست
آمد اجل که از غمِ دل وارهاندم
امّا زمانه از غم و رنجم رها نخواست
#رهی_معیری
#رباعی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاطر از آیینه صبح است روشنتر مرا
این صفا از صحبت پاکیزهرویی یافتم
گرمی شمع شبافروز آفت پروانه شد
سوخت جانم تا حریف گرمخویی یافتم
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این صفا از صحبت پاکیزهرویی یافتم
گرمی شمع شبافروز آفت پروانه شد
سوخت جانم تا حریف گرمخویی یافتم
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جلوه من یک نفس چون صبح روشن بیش نیست
در شکرخندی است فرجام من و فرجام صبح
عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت
مردم و نشنیدم از خورشیدرویی نام صبح
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در شکرخندی است فرجام من و فرجام صبح
عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت
مردم و نشنیدم از خورشیدرویی نام صبح
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت
صبح بهار این لب خندان نداشته است
ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح بهار این لب خندان نداشته است
ما را دلی بود که ز طوفان حادثات
چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه میجویی رهی در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بیپایاب نیست
#رهی_معیری
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوش تا آتش می از دل پیمانه دمید
نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید
روشنیبخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از باده مستانه دمید
چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید
عقل کوتهنظر آهنگ نظربازی کرد
تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید
جلوهها کردم و نشناخت مرا اهل دلی
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
آتشانگیز بود باده نوشین گویی
نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید
#رهی_معیری
📙غزلها - جلد سوم(سوسن وحشی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نیمشب صبح جهانتاب ز میخانه دمید
روشنیبخش حریق مه و خورشید نبود
آتشی بود که از باده مستانه دمید
چه غم ار شمع فرومرد که از پرتو عشق
نور مهتاب ز خاکستر پروانه دمید
عقل کوتهنظر آهنگ نظربازی کرد
تا پریزاد من امشب ز پریخانه دمید
جلوهها کردم و نشناخت مرا اهل دلی
منم آن سوسن وحشی که به ویرانه دمید
آتشانگیز بود باده نوشین گویی
نفس گرم رهی از دل پیمانه دمید
#رهی_معیری
📙غزلها - جلد سوم(سوسن وحشی)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیاهکاری ما کم نشد ز موی سپید
به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید
ز تیغ بازی گردون هواپرستان را
نفس برید ولی رشته هوس نبرید
چو مفلسی که به دنبال کیمیا گردد
جهان بگشتم و آزادهای نگشت پدید
اگر نمیطلبی رنج ناامیدی را
ز دوستان و عزیزان مدار چشم امید
طمع به خاک فرو میبرد حریصان را
ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید
درود بر دل من باد کز ستمکیشان
ستم کشید ولی بار منتی نکشید
ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند
غبار تیره چه نقصان دهد به صبح سپید؟
نه هرکه نظم دهد دفتری نظیر من است
که تابناکتر از خود نمیتواند دید
ز چشمه گوهر غلتان کجا پدید آید؟
نه هرکه ساز کند نغمهای بود ناهید
از آن شبی که رهی دید صبح روی تو را
شبی نرفت که چون صبح جامهای ندرید
#رهی_معیری
📙غزلها-جلدسوم (رشتهٔ هوس)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به ترک خواب نگفتیم و صبحدم خندید
ز تیغ بازی گردون هواپرستان را
نفس برید ولی رشته هوس نبرید
چو مفلسی که به دنبال کیمیا گردد
جهان بگشتم و آزادهای نگشت پدید
اگر نمیطلبی رنج ناامیدی را
ز دوستان و عزیزان مدار چشم امید
طمع به خاک فرو میبرد حریصان را
ز حرص بر سر قارون رسید آنچه رسید
درود بر دل من باد کز ستمکیشان
ستم کشید ولی بار منتی نکشید
ز گرد حادثه روشندلان چه غم دارند
غبار تیره چه نقصان دهد به صبح سپید؟
نه هرکه نظم دهد دفتری نظیر من است
که تابناکتر از خود نمیتواند دید
ز چشمه گوهر غلتان کجا پدید آید؟
نه هرکه ساز کند نغمهای بود ناهید
از آن شبی که رهی دید صبح روی تو را
شبی نرفت که چون صبح جامهای ندرید
#رهی_معیری
📙غزلها-جلدسوم (رشتهٔ هوس)
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀