مرگ بر این زندگی صد ننگ بر این روزگار
پر شده عالم ز آه مادران بی قرار
جای برگ زرد پاییزی خلایق بر زمین
تلخی پاییز را دیدم در این شهر و دیار
بهمن این زندگی تکرار دارد پس بیا
چشم های ما شده تیره به راهت ای بهار
بغض کینه را بشوران حضرت باران بیا
بر قلوب سنگ اینان مهربانی را ببار
نان مردم از ته سطل زباله بگذریم
از ریال و اعتبارش وای بر این اعتبار
کارتهای خالی و این سفره های پر ز هیچ
برده از کانون گرم خانه های ما وقار
روی منبر زاهد و عابد ولی در ماجرا
از عمل چیزی نمی بینیم ،تنها در شعار
هر کجا آغوش بود و مهربانی بی شمار
کاش میشد گل بکاری بعد از اینها جای دار
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پر شده عالم ز آه مادران بی قرار
جای برگ زرد پاییزی خلایق بر زمین
تلخی پاییز را دیدم در این شهر و دیار
بهمن این زندگی تکرار دارد پس بیا
چشم های ما شده تیره به راهت ای بهار
بغض کینه را بشوران حضرت باران بیا
بر قلوب سنگ اینان مهربانی را ببار
نان مردم از ته سطل زباله بگذریم
از ریال و اعتبارش وای بر این اعتبار
کارتهای خالی و این سفره های پر ز هیچ
برده از کانون گرم خانه های ما وقار
روی منبر زاهد و عابد ولی در ماجرا
از عمل چیزی نمی بینیم ،تنها در شعار
هر کجا آغوش بود و مهربانی بی شمار
کاش میشد گل بکاری بعد از اینها جای دار
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"مناجات با خدا"
پرده دری اگر کنی زاهد بی مایه منم
حاجی بیت نفس خود ظالم خود کامه منم
پرده دری اگر کنی محتسب مست منم
باده خور خلوت شب پست تر از پست منم
پرده دری اگر کنی باده ی بی صفا منم
هزار رنگ و هرزه ی پشت نقاب ها منم
پرده دری اگر کنی قبله ی هر ریا منم
ظاهر با خدا ولی باطن بی خدا منم
پرده دری اگر کنی شراره ی نار منم
نه عطر و بوی گل ولی تیزی هر خار منم
پرده دری اگر کنی بنده ی بی عار منم
ذلیل شهوت و هوس غلام دینار منم
پرده دری اگر کنی عالم بی عمل منم
خُلقِ ددان درون دل روسیهِ ازل منم
پاک کن و مرا ببر خسته از این زندگیم
پیش تو شرمنده از این رفاقت و بندگیم
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پرده دری اگر کنی زاهد بی مایه منم
حاجی بیت نفس خود ظالم خود کامه منم
پرده دری اگر کنی محتسب مست منم
باده خور خلوت شب پست تر از پست منم
پرده دری اگر کنی باده ی بی صفا منم
هزار رنگ و هرزه ی پشت نقاب ها منم
پرده دری اگر کنی قبله ی هر ریا منم
ظاهر با خدا ولی باطن بی خدا منم
پرده دری اگر کنی شراره ی نار منم
نه عطر و بوی گل ولی تیزی هر خار منم
پرده دری اگر کنی بنده ی بی عار منم
ذلیل شهوت و هوس غلام دینار منم
پرده دری اگر کنی عالم بی عمل منم
خُلقِ ددان درون دل روسیهِ ازل منم
پاک کن و مرا ببر خسته از این زندگیم
پیش تو شرمنده از این رفاقت و بندگیم
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل پُل از دل تنگم تو فقط می گذری
باد سرگشته منم آه از این دربه دری
بس که آشفته ام از فکر و خیالات خودم
خواب هم تیغ زند بر جگرم هر سحری
بدتر از مرگ همین چشم به راهی من است
پیر کنعان شدم از یوسف من کو خبری
جنگ من با تو فقط زخم زدن بر جگر است
مثل رستم که زده بر جگر خود شَرَری
باغ فردوس بدون تو کم از دوزخ نیست
با خودت کاش مرا هم به جهنم ببری
گر چه بر ساقه ی من زخم گران تبری
تو عدوی منی اما ز همه دوست تری
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باد سرگشته منم آه از این دربه دری
بس که آشفته ام از فکر و خیالات خودم
خواب هم تیغ زند بر جگرم هر سحری
بدتر از مرگ همین چشم به راهی من است
پیر کنعان شدم از یوسف من کو خبری
جنگ من با تو فقط زخم زدن بر جگر است
مثل رستم که زده بر جگر خود شَرَری
باغ فردوس بدون تو کم از دوزخ نیست
با خودت کاش مرا هم به جهنم ببری
گر چه بر ساقه ی من زخم گران تبری
تو عدوی منی اما ز همه دوست تری
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سهم دل ما از جنون غیر از پریشانی نبود
از عشق در آیین ما حرف پشیمانی نبود
در گوشه ی میخانه هم آیینه دار خالقیم
هر چند جای مُهر ما پیدا ز پیشانی نبود
ما در مسافر خانه ی دنیا نیاسودیم و رفت
کفراست اما ای خدا این شرط مهمانی نبود
ما دامن دین تو را آلوده کردیم از هوس
غیر از محبت در دل کیش مسلمانی نبود
ما عشق را در کوچه های جهل از کف داده ایم
ای کاش غیر از عاشقی در سینه ایمانی نبود
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از عشق در آیین ما حرف پشیمانی نبود
در گوشه ی میخانه هم آیینه دار خالقیم
هر چند جای مُهر ما پیدا ز پیشانی نبود
ما در مسافر خانه ی دنیا نیاسودیم و رفت
کفراست اما ای خدا این شرط مهمانی نبود
ما دامن دین تو را آلوده کردیم از هوس
غیر از محبت در دل کیش مسلمانی نبود
ما عشق را در کوچه های جهل از کف داده ایم
ای کاش غیر از عاشقی در سینه ایمانی نبود
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از ناله های عشاق در گوش این جهان نیست
جز در پناه مادر جایی دگر امان نیست
خود باش ساده و صاف بی صورتک چو دریا
ما پا برهنه هستیم ریگی به کفشمان نیست
مردن حقیقت است و ماندن خیال خام است
جز مرگ مقصدی در این زندگی عیان نیست
تقدیر مثل باز و ما چون کبوترانیم
بهر گریز ما را از مهلکه توان نیست
در پشت خنده ها غم در باطن غنا فقر
در چار فصل دنیا فصلی به جز خزان نیست
حرفت چو تیر تیزی در چله ی کمان است
تیرست هر کلامت چله مگر زبان نیست؟
گشتیم در پی عشق اما نشانی اش نیست
در بیستون نشان بود اینجا ولی نشان نیست
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز در پناه مادر جایی دگر امان نیست
خود باش ساده و صاف بی صورتک چو دریا
ما پا برهنه هستیم ریگی به کفشمان نیست
مردن حقیقت است و ماندن خیال خام است
جز مرگ مقصدی در این زندگی عیان نیست
تقدیر مثل باز و ما چون کبوترانیم
بهر گریز ما را از مهلکه توان نیست
در پشت خنده ها غم در باطن غنا فقر
در چار فصل دنیا فصلی به جز خزان نیست
حرفت چو تیر تیزی در چله ی کمان است
تیرست هر کلامت چله مگر زبان نیست؟
گشتیم در پی عشق اما نشانی اش نیست
در بیستون نشان بود اینجا ولی نشان نیست
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زاهدان خشک و بی بنیاد هستیم ای طبیب
چاره کن تا در دل میخانه ات درمان شویم
#سجاد_احمدیان.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چاره کن تا در دل میخانه ات درمان شویم
#سجاد_احمدیان.
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سوختن سهم من و پرهای هر پروانه است
زندگی چون منجلابی در دل ویرانه است
مو پریشان میکنی با هر اذان بیچاره دل
تا اذان در مسجد و بعد اذان میخانه است
جای گوش مردمان دل گفت با ساغر سخن
مونس غم های دل تنها همین پیمانه است
زندگی یک درد و مردن درد دیگر ای عجب
عشق بین این و آن با ما چرا بیگانه است
هر که عاقل تر در این گیتی غمش افزون تر است
بی خردها راحت و افتاده هر فرزانه است
زندگی چون مست و ما چون ساغری در دست او
زندگی و مردن ما دست یک دیوانه است
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زندگی چون منجلابی در دل ویرانه است
مو پریشان میکنی با هر اذان بیچاره دل
تا اذان در مسجد و بعد اذان میخانه است
جای گوش مردمان دل گفت با ساغر سخن
مونس غم های دل تنها همین پیمانه است
زندگی یک درد و مردن درد دیگر ای عجب
عشق بین این و آن با ما چرا بیگانه است
هر که عاقل تر در این گیتی غمش افزون تر است
بی خردها راحت و افتاده هر فرزانه است
زندگی چون مست و ما چون ساغری در دست او
زندگی و مردن ما دست یک دیوانه است
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"تقدیم به پیشگاه حجت بن الحسن المهدی"
روی دوش بیکسی ها جمعه بغضت را ببار
وقت گریه سر به روی شانه های خود گذار
هر گلی پژمرده گشته در کنار پنجره
قلب گلها چون نگاه منتظر ها بی قرار
با فراقت سوختن یا ساختن کو چاره ای؟
میکشد ما را شبی دور از تو درد انتظار
ساختن با دوری تو عین این مصرع بُوَد
عادت دوری باران در ضمیر شوره زار
ای نسیم صبح گاهی گر که کویش میروی
از سَرِ زلفش برای ما سحری بوی بیار
در زمستان سیاه ما به جز تکرار نیست
با تو می آید نسیم زندگی ، بوی بهار
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روی دوش بیکسی ها جمعه بغضت را ببار
وقت گریه سر به روی شانه های خود گذار
هر گلی پژمرده گشته در کنار پنجره
قلب گلها چون نگاه منتظر ها بی قرار
با فراقت سوختن یا ساختن کو چاره ای؟
میکشد ما را شبی دور از تو درد انتظار
ساختن با دوری تو عین این مصرع بُوَد
عادت دوری باران در ضمیر شوره زار
ای نسیم صبح گاهی گر که کویش میروی
از سَرِ زلفش برای ما سحری بوی بیار
در زمستان سیاه ما به جز تکرار نیست
با تو می آید نسیم زندگی ، بوی بهار
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🥰تولد امام رضا بر شما مبارک
❤️عیدتون مبارک
«تقدیم به پیشگاه امام رضا»
دو ابرویش یقین دارم که محراب کریمان است
شب قدری که گم گشته نزولش در خراسان است
مسیحا دم میان زائران او نباشد کم
به دوش خادمان او ردای سبز سلمان است
رفیق بی رفیقان و مرامش با همه جور است
که اسمش زینت سوگند لات چاله میدان است
جفای عاشق خود را کشد بر دوش خود معشوق
که عصیان را زلیخا کرد و یوسف کنج زندان است
سلاطین دو عالم گر چه ریزه خوار سلطانند
ولی اینجا غم نوکر به روی دوش سلطان است
ز سقاخانه اش ریزد حیات دل به ساغرها
که عطشان تر ز زائرها لبان خشک باران است
بگوید وَنصِتواْ خالق که کفترهای او خوانند
که آواز کبوترها در اینجا حکم قران است
شهنشاهی و ما رعیت و رعیت زاده ها گفتند
که سلطان قلوب مردم ایران رضا جان است
بُوَد سر منزل باد سحرگاهی رواق او
که گفته باد در عالم بدون بیت و حیران است
زیارت آخرین چاره میان نسخه ات بنویس
که اینجا اخرین تجویز و داروی طبیبان است
#سجاد_احمدیان
🌹❤🌹❤🌹❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
❤️عیدتون مبارک
«تقدیم به پیشگاه امام رضا»
دو ابرویش یقین دارم که محراب کریمان است
شب قدری که گم گشته نزولش در خراسان است
مسیحا دم میان زائران او نباشد کم
به دوش خادمان او ردای سبز سلمان است
رفیق بی رفیقان و مرامش با همه جور است
که اسمش زینت سوگند لات چاله میدان است
جفای عاشق خود را کشد بر دوش خود معشوق
که عصیان را زلیخا کرد و یوسف کنج زندان است
سلاطین دو عالم گر چه ریزه خوار سلطانند
ولی اینجا غم نوکر به روی دوش سلطان است
ز سقاخانه اش ریزد حیات دل به ساغرها
که عطشان تر ز زائرها لبان خشک باران است
بگوید وَنصِتواْ خالق که کفترهای او خوانند
که آواز کبوترها در اینجا حکم قران است
شهنشاهی و ما رعیت و رعیت زاده ها گفتند
که سلطان قلوب مردم ایران رضا جان است
بُوَد سر منزل باد سحرگاهی رواق او
که گفته باد در عالم بدون بیت و حیران است
زیارت آخرین چاره میان نسخه ات بنویس
که اینجا اخرین تجویز و داروی طبیبان است
#سجاد_احمدیان
🌹❤🌹❤🌹❤
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
از سر شب تا سحر تنها به پای خود بسوز
حسرت یک شانه ی موهوم را تا کی خوری
روی دوش خویش تنها با صدای خود بسوز
جغد در ویرانه ی خود پادشاه عالم است
جغد باش و در دل دولتسرای خود بسوز
با خیال دیگری خود را کجا گم کرده ای
در پی خود باش و پای گریه های خود بسوز
چشم یاری را ببر چون نوح از هر طایفه
ناخدای خویش باش و با خدای خود بسوز
پیش شیخ شهر هرگز از گناه خود مگو
پیش ساقی با مِی ناب از خطای خود بسوز
مردمان سنگند ،کس با سنگ درد و دل کُند؟
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سر شب تا سحر تنها به پای خود بسوز
حسرت یک شانه ی موهوم را تا کی خوری
روی دوش خویش تنها با صدای خود بسوز
جغد در ویرانه ی خود پادشاه عالم است
جغد باش و در دل دولتسرای خود بسوز
با خیال دیگری خود را کجا گم کرده ای
در پی خود باش و پای گریه های خود بسوز
چشم یاری را ببر چون نوح از هر طایفه
ناخدای خویش باش و با خدای خود بسوز
پیش شیخ شهر هرگز از گناه خود مگو
پیش ساقی با مِی ناب از خطای خود بسوز
مردمان سنگند ،کس با سنگ درد و دل کُند؟
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
از سر شب تا سحر تنها به پای خود بسوز
حسرت یک شانه ی موهوم را تا کی خوری
روی دوش خویش تنها با صدای خود بسوز
جغد در ویرانه ی خود پادشاه عالم است
جغد باش و در دل دولتسرای خود بسوز
با خیال دیگری خود را کجا گم کرده ای
در پی خود باش و پای گریه های خود بسوز
چشم یاری را ببر چون نوح از هر طایفه
ناخدای خویش باش و با خدای خود بسوز
پیش شیخ شهر هرگز از گناه خود مگو
پیش ساقی با مِی ناب از خطای خود بسوز
مردمان سنگند ،کس با سنگ درد و دل کُند؟
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از سر شب تا سحر تنها به پای خود بسوز
حسرت یک شانه ی موهوم را تا کی خوری
روی دوش خویش تنها با صدای خود بسوز
جغد در ویرانه ی خود پادشاه عالم است
جغد باش و در دل دولتسرای خود بسوز
با خیال دیگری خود را کجا گم کرده ای
در پی خود باش و پای گریه های خود بسوز
چشم یاری را ببر چون نوح از هر طایفه
ناخدای خویش باش و با خدای خود بسوز
پیش شیخ شهر هرگز از گناه خود مگو
پیش ساقی با مِی ناب از خطای خود بسوز
مردمان سنگند ،کس با سنگ درد و دل کُند؟
شمع باش و بیصدا با خود برای خود بسوز
#سجاد_احمدیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀