#من_تو_را_از_یڪ_شب
#تو_را_از_یڪ_شعر_طلبڪارم
#و_تو_مرا_از_یڪ_رویا،
#از_یڪ_روز!
من به #تو یڪ آغوش
یڪ رسیدن بدهڪارم
و #تو به من یڪ آمدن،
یڪ ماندن!
من و تو از عشق "ما" را #طلبڪاریم
و به عشق هم را بدهڪار!
روی دیوارهای این تقدیر
جا برای چوب خطِ تازه نیست...
#بیا_بیابیم_عشق_را!
#بیا_بیابیم_ما_را!
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#تو_را_از_یڪ_شعر_طلبڪارم
#و_تو_مرا_از_یڪ_رویا،
#از_یڪ_روز!
من به #تو یڪ آغوش
یڪ رسیدن بدهڪارم
و #تو به من یڪ آمدن،
یڪ ماندن!
من و تو از عشق "ما" را #طلبڪاریم
و به عشق هم را بدهڪار!
روی دیوارهای این تقدیر
جا برای چوب خطِ تازه نیست...
#بیا_بیابیم_عشق_را!
#بیا_بیابیم_ما_را!
#حامد_نیازی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مانده ام #من درمیان واژه ها
#پشت_پلک_چشم_های_دفترم
شعرهایم بوی خیس کوچه است
بوی نم چیزی شبیه بوی دشت.
گاه ازجنس سکوت !
گاه ازجنسی غریب!
گاه هق هق می شوند
#من «نفس»
یک عابر تنهاییم
دیده برراه تودارم
ای همه خوبی بیا.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#پشت_پلک_چشم_های_دفترم
شعرهایم بوی خیس کوچه است
بوی نم چیزی شبیه بوی دشت.
گاه ازجنس سکوت !
گاه ازجنسی غریب!
گاه هق هق می شوند
#من «نفس»
یک عابر تنهاییم
دیده برراه تودارم
ای همه خوبی بیا.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن #شبِ سفید پوش که بوی
تنِ یاس #تو با بوسهء #شب
سر به شانه های خیالم می گذاشت
حریر سبز چشمانِ #تو چه غمزه ای داشت
گل باغِ چشمانم جان تازه ای گرفت
می پیچد بوی زلف #تو میان ایوان نگاهم
شمعدانی نگاهت پروانه شد بر شمعِ جانم
آنجا که فرو ریخت آوار یاد #تو زِ #شب
بر گونه های شعرِ سپید #من
باغِ شعرم پُر شد از ترنم نگاهِ #تو
آنگاه که تیغِ زرد آفتاب
می بُرد گلوی #شب را
شبنمِ صبح کبود
سایه می افکند بر آبگینهء روز
آنجا که باد مست شد
به بوسهء پروانه
دامان گُلدار روز پهن شد
بر ایوان زمین
#من بودم و جاده ای بی انتها
پُر از وسوسه های آسمانی دلگیر
بر دامن مهتابی غبار گرفته
چه غباری نشسته بر پنجره های
آبی این شهر
زوزهء گُرگ بی کسی من
طنین انداز میشود بر
ویرانهء #جانم .....
ای پرتو شرابِ #شفقِ #جانم
ای که گل مست میشود از
خندهء دلربای #تو ....
بیا ، بیا .....
بر گورِ عاشقانه های #من
پَر پَر کن گلِ سرخ داشتنت را
بر خاکِ گورِ اینِ مردِ خاکستری
#سیامڪ_جعفرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنِ یاس #تو با بوسهء #شب
سر به شانه های خیالم می گذاشت
حریر سبز چشمانِ #تو چه غمزه ای داشت
گل باغِ چشمانم جان تازه ای گرفت
می پیچد بوی زلف #تو میان ایوان نگاهم
شمعدانی نگاهت پروانه شد بر شمعِ جانم
آنجا که فرو ریخت آوار یاد #تو زِ #شب
بر گونه های شعرِ سپید #من
باغِ شعرم پُر شد از ترنم نگاهِ #تو
آنگاه که تیغِ زرد آفتاب
می بُرد گلوی #شب را
شبنمِ صبح کبود
سایه می افکند بر آبگینهء روز
آنجا که باد مست شد
به بوسهء پروانه
دامان گُلدار روز پهن شد
بر ایوان زمین
#من بودم و جاده ای بی انتها
پُر از وسوسه های آسمانی دلگیر
بر دامن مهتابی غبار گرفته
چه غباری نشسته بر پنجره های
آبی این شهر
زوزهء گُرگ بی کسی من
طنین انداز میشود بر
ویرانهء #جانم .....
ای پرتو شرابِ #شفقِ #جانم
ای که گل مست میشود از
خندهء دلربای #تو ....
بیا ، بیا .....
بر گورِ عاشقانه های #من
پَر پَر کن گلِ سرخ داشتنت را
بر خاکِ گورِ اینِ مردِ خاکستری
#سیامڪ_جعفرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چشمانِ زیبایت
فقط مالِ
آرام بغلم ڪن وبگودوستت دارم😍
بگذارشرابِ لبهایت
لابلاے قلبم پاشیده شود💋
وماهیِ قلبت...
به قلابِ عشقم❤
نظرڪند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل بهار ؛
اینجا خیالت
هر شب به من سر می زند
او گاهی با من خوب است
گاهی هم میان قدم زدن
دست هایم را رها می کند و
محو می شود
گاهگاهی هم قهر میکند و تنهایم میگذارد
گل بهار،
من خیالت را دوست ندارم
#من_دلتنگ_روی_ماه_تـــو_هستم...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینجا خیالت
هر شب به من سر می زند
او گاهی با من خوب است
گاهی هم میان قدم زدن
دست هایم را رها می کند و
محو می شود
گاهگاهی هم قهر میکند و تنهایم میگذارد
گل بهار،
من خیالت را دوست ندارم
#من_دلتنگ_روی_ماه_تـــو_هستم...
#محمد_بشیرے
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ثانیه های مات را
در تلاطمِ پُر خروشِ #عشق
به شماره نشسـته ام
تیـک تاکِ دقیقه ها را
به سنگینی نگاهی بند می زنم و
در جادهٔ بی انتهای #دوست_داشتن
بیقراردیدنت می شوم
نگاهت جان بی پروای عشق را
نوازش می کند
غزلی ناب تر از مستی چشمانت نیست!
می خواهم
در پس کوچه های خیال
با قافیهٔ چشمانت
جرعه حرعه غزل بنوشم
تا
در ساحل نگاهت سبز شوم
#من_در_حوالیِ_توأم
چقدر
تو را کم دارم!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در تلاطمِ پُر خروشِ #عشق
به شماره نشسـته ام
تیـک تاکِ دقیقه ها را
به سنگینی نگاهی بند می زنم و
در جادهٔ بی انتهای #دوست_داشتن
بیقراردیدنت می شوم
نگاهت جان بی پروای عشق را
نوازش می کند
غزلی ناب تر از مستی چشمانت نیست!
می خواهم
در پس کوچه های خیال
با قافیهٔ چشمانت
جرعه حرعه غزل بنوشم
تا
در ساحل نگاهت سبز شوم
#من_در_حوالیِ_توأم
چقدر
تو را کم دارم!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم
آخر به سرم گذر کن ای #دوست
انگار که خاک آستانم
هر حکم که بر سرم برانی
سهل است ز خویشتن مرانم
تو خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت خویش دانم
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد به آشیانم
گر خانه محقر است و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
گر نام #تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
من ترک وصال تو نگویم
الا به فراق جسم و جانم
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
شیرین زمان تویی به تحقیق
من بنده خسرو زمانم
شاهی که ورا رسد که گوید
مولای اکابر جهانم
ایوان رفیعش آسمان را
گوید تو زمین من آسمانم
دانی که ستم روا ندارد
مگذار که بشنود فغانم
هر کس به زمان خویشتن بود
#من_سعدی_آخرالزمانم
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در پای مبارکت فشانم
آخر به سرم گذر کن ای #دوست
انگار که خاک آستانم
هر حکم که بر سرم برانی
سهل است ز خویشتن مرانم
تو خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت خویش دانم
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد به آشیانم
گر خانه محقر است و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
گر نام #تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
من ترک وصال تو نگویم
الا به فراق جسم و جانم
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
شیرین زمان تویی به تحقیق
من بنده خسرو زمانم
شاهی که ورا رسد که گوید
مولای اکابر جهانم
ایوان رفیعش آسمان را
گوید تو زمین من آسمانم
دانی که ستم روا ندارد
مگذار که بشنود فغانم
هر کس به زمان خویشتن بود
#من_سعدی_آخرالزمانم
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_در_این_لحظه_ناب
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_با_تکه_تکههایِ قلبم
تمام لحظه ها را نفس زده ام
تا واژههای خیس #عشق را
به چتر خیالت
مهمان کنم
می دانم
زندگی بر چکاد عشق
گل خواهد داد
چه زیباست
خیال #شادی وسرور
کنار پنجرهٔ ارغوانی خیالت!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تمام لحظه ها را نفس زده ام
تا واژههای خیس #عشق را
به چتر خیالت
مهمان کنم
می دانم
زندگی بر چکاد عشق
گل خواهد داد
چه زیباست
خیال #شادی وسرور
کنار پنجرهٔ ارغوانی خیالت!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دوست_دارم هراز گاهی
گردِ خاطره ها را بگیرم
کوچهٔ دلتنگی ام را
آب و جارو کنم
و #یادهارا
در دلم چراغانی
#بنشينم_يك_جاى_دنج
يك چايى قند پهلو
با آرامشی محض بنوشم
بگذار
#دلم دانه دانه
پشت پنجرهٔ خيال گل كند
#بى_خيال هر چه بود و هر چه گذشت!
زندگى را لابه لاى گلايه ها گم مى كنم
زندگى میان ناكجاآبادِ افكارم
شمعدانى كم دارد
مريم و ياس و اطلسی مى خواهد
می دانی:
دنياى من و تو يك بوم نقاشی است
خام و بى رنگ،
اين هنر #من_و_توست كه زيبايش كنیم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گردِ خاطره ها را بگیرم
کوچهٔ دلتنگی ام را
آب و جارو کنم
و #یادهارا
در دلم چراغانی
#بنشينم_يك_جاى_دنج
يك چايى قند پهلو
با آرامشی محض بنوشم
بگذار
#دلم دانه دانه
پشت پنجرهٔ خيال گل كند
#بى_خيال هر چه بود و هر چه گذشت!
زندگى را لابه لاى گلايه ها گم مى كنم
زندگى میان ناكجاآبادِ افكارم
شمعدانى كم دارد
مريم و ياس و اطلسی مى خواهد
می دانی:
دنياى من و تو يك بوم نقاشی است
خام و بى رنگ،
اين هنر #من_و_توست كه زيبايش كنیم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ثانیه های مات را
در تلاطمِ پُر خروشِ #عشق
به شماره نشسـته ام
تیـک تاکِ دقیقه ها را
به سنگینی نگاهی بند می زنم و
در جادهٔ بی انتهای #دوست_داشتن
بیقراردیدنت می شوم
نگاهت جان بی پروای عشق را
نوازش می کند
غزلی ناب تر از مستی چشمانت نیست!
می خواهم
در پس کوچه های خیال
با قافیهٔ چشمانت
جرعه حرعه غزل بنوشم
تا
در ساحل نگاهت سبز شوم
#من_در_حوالیِ_توأم
چقدر
تو را کم دارم!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در تلاطمِ پُر خروشِ #عشق
به شماره نشسـته ام
تیـک تاکِ دقیقه ها را
به سنگینی نگاهی بند می زنم و
در جادهٔ بی انتهای #دوست_داشتن
بیقراردیدنت می شوم
نگاهت جان بی پروای عشق را
نوازش می کند
غزلی ناب تر از مستی چشمانت نیست!
می خواهم
در پس کوچه های خیال
با قافیهٔ چشمانت
جرعه حرعه غزل بنوشم
تا
در ساحل نگاهت سبز شوم
#من_در_حوالیِ_توأم
چقدر
تو را کم دارم!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای #حال امروزم
#دلم یک #کلبه می خواهد
میان #جنگلی_زیبا
کنارش چشمه ای پُر آب
یه شومینه پُر از آتش
صدای نم نم #باران
یه فنجان چای آویشن
هوای تازه حال خوش
لبی پر #خنده میخواهد
#من_و_این_حال_رویایی
چه غوغایی شود در من.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دلم یک #کلبه می خواهد
میان #جنگلی_زیبا
کنارش چشمه ای پُر آب
یه شومینه پُر از آتش
صدای نم نم #باران
یه فنجان چای آویشن
هوای تازه حال خوش
لبی پر #خنده میخواهد
#من_و_این_حال_رویایی
چه غوغایی شود در من.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_در_این_لحظه_ناب
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش می دانستی
#من_تو_را
در کنجِ دنجِ شعرهایم
پنهان کرده ام
تا تو را
با ساز باور #احساس
لابه لای
ساقه های تکیدهٔ موهایم
بنوازم
کاش می دانستی
قافیه ها بر بام شعر
کنار ردیفها
یکی یکی پیاده می شوند و
هراسان در پیِ غزلها
می دوند
آدرست را گمکرده اند!
#کاش_قطب_نمای_احساس
در جستجوی عشق
#ضربان_قلبت را
امضای تمام شعرهایمکند!
کاش می دانستی
کاش می دانستم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_تو_را
در کنجِ دنجِ شعرهایم
پنهان کرده ام
تا تو را
با ساز باور #احساس
لابه لای
ساقه های تکیدهٔ موهایم
بنوازم
کاش می دانستی
قافیه ها بر بام شعر
کنار ردیفها
یکی یکی پیاده می شوند و
هراسان در پیِ غزلها
می دوند
آدرست را گمکرده اند!
#کاش_قطب_نمای_احساس
در جستجوی عشق
#ضربان_قلبت را
امضای تمام شعرهایمکند!
کاش می دانستی
کاش می دانستم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لای این پنجره
باز
#من_یکان_عدد_هیچ
شدم
مثل مهتاب
در آغوش شبم!
یادم افتاد که
#ماه،
منتظر شعر من است
آمدم
این تب #عشق تو
مرا خواب ربود
گاه گاهی
به «نفس »سر بزنی عیبی نیست!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز
#من_یکان_عدد_هیچ
شدم
مثل مهتاب
در آغوش شبم!
یادم افتاد که
#ماه،
منتظر شعر من است
آمدم
این تب #عشق تو
مرا خواب ربود
گاه گاهی
به «نفس »سر بزنی عیبی نیست!
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهے دلت خوش نیست
میخواهے
ڪفش هایت را بپوشے
تڪہ اے از خودت را بردارے
و از این مهمانے شوم دور شوے
آیینہ را بگویے :من زن نیستم
بہ لباسهاے ڪودڪی ات برگردے
بہ الفبا
بہ ثانیہ ثانیہ ے آغوش هزار سالہ ے پدر
بگویے پاهایم درد میڪند
بر هم بگذارے چشمانت را
در سینہ ے عاشقانہ ے مادر
بدون دیازپام
و خوابهــــایت را
لابہ لاے پیچڪ هاے وحشے شب
بہ سنجاقڪ ها اجاره بدهے
و با اولین ڪابوس
بگویے :
من دیگر بازے نمیڪنم.......
#دلارام_ترابی
#من_دیگر_بازے_نمیڪنم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میخواهے
ڪفش هایت را بپوشے
تڪہ اے از خودت را بردارے
و از این مهمانے شوم دور شوے
آیینہ را بگویے :من زن نیستم
بہ لباسهاے ڪودڪی ات برگردے
بہ الفبا
بہ ثانیہ ثانیہ ے آغوش هزار سالہ ے پدر
بگویے پاهایم درد میڪند
بر هم بگذارے چشمانت را
در سینہ ے عاشقانہ ے مادر
بدون دیازپام
و خوابهــــایت را
لابہ لاے پیچڪ هاے وحشے شب
بہ سنجاقڪ ها اجاره بدهے
و با اولین ڪابوس
بگویے :
من دیگر بازے نمیڪنم.......
#دلارام_ترابی
#من_دیگر_بازے_نمیڪنم
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من در این فصل خزان
که خدا داده به #عشق
می کشم طرح #نگاهم در باد
تا مگر هَم رَهِ او
#بروم بال زنان #شهر_خیال
#سبدی پُر کنم
از خنده و عشق
غصه را بردارم
برسانم به لبِ
خلوتِ دنیا #لبخند!
پس چه زیباست
همین ثانیه #پرواز کنم
مِهر و دلدادگی و خوبی و عشق
#همه جا #منتظرند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که خدا داده به #عشق
می کشم طرح #نگاهم در باد
تا مگر هَم رَهِ او
#بروم بال زنان #شهر_خیال
#سبدی پُر کنم
از خنده و عشق
غصه را بردارم
برسانم به لبِ
خلوتِ دنیا #لبخند!
پس چه زیباست
همین ثانیه #پرواز کنم
مِهر و دلدادگی و خوبی و عشق
#همه جا #منتظرند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_در_این_لحظه_ناب
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هیجان بر در و دیوار دلم میکوبد
روی برگ گل احساس دلم
واژه ها می بارند
#من_و_تو یک هستیم
هر دو از وادی #عشق
هر دو ازجنس غریب
چون عطش می روئیم
راستی
چه شکوهی دارد
واژه هایی که
به ساز هیجان می رقصند
دانهٔ عشق
زتسلیم و رضا می کارند.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در دل فصل خزان
#من_نگاهم خیس است
کمی بارانی و سبز!
باورت هست زمین دلگیر است!
خسته از کبر غرور
از نبودِ عاطفه
شعر و شعور
خسته از مرگ صداقت
مهربانیهای پوچ!
#کاش تا شب نشده
کمی از فاصلهها دور شوم
از همین لحظه
نقاب از رخ دل بردارم
بین این مردم شهر
از دلِ کاسۀ مهر
نفسِ تازه
صفا پخش کنم
شاید این بار #جهان
مملو از #شادی_و_عشق
رنگ فردای دلش #سبز شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#من_نگاهم خیس است
کمی بارانی و سبز!
باورت هست زمین دلگیر است!
خسته از کبر غرور
از نبودِ عاطفه
شعر و شعور
خسته از مرگ صداقت
مهربانیهای پوچ!
#کاش تا شب نشده
کمی از فاصلهها دور شوم
از همین لحظه
نقاب از رخ دل بردارم
بین این مردم شهر
از دلِ کاسۀ مهر
نفسِ تازه
صفا پخش کنم
شاید این بار #جهان
مملو از #شادی_و_عشق
رنگ فردای دلش #سبز شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀