ببین سیاهی بخت و مپرس از نامم
من از قبیلهی عشاق بی سر انجامم
به آن دقایق پر درد زندگى سوگند
که بی تو یک نفس ای هم نفس نیارامم
مکش ز دامن من دست با فراغت دل
که آفتاب غروبی به گوشهی بامم
#معینی_کرمانشاهی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من از قبیلهی عشاق بی سر انجامم
به آن دقایق پر درد زندگى سوگند
که بی تو یک نفس ای هم نفس نیارامم
مکش ز دامن من دست با فراغت دل
که آفتاب غروبی به گوشهی بامم
#معینی_کرمانشاهی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
راهی به پیش دارم و مستانه می روم
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دیوانه ام به دیدن دیوانه میروم
یک شعله آتشم،بگریزید از برم
آسیمه سر به خلوت جانانه می روم
هستی که از آن گریخته بودم به دام خویش
افکندم آنچنان که پی دانه می روم
عشق مرا ببین که به بوی شکوفه ای
هر گوشه با شتاب چو پروانه می روم
لاف وفا نمی زنم،اما به راه عشق
چون عارفان دلشده،رندانه می روم
وقتی که زنده ام ز من ای دوست رو مپوش
وقت دگر چو آید از این خانه می روم
تنها بیا و حال من محتضر بپرس
تا بنگری چگونه غریبانه می روم
درویشم و به کوی تو چادر زدم ز شوق
یا از درم به خشم بران،یا نمی روم
یا بشکن این قرار محبت میان ما
یا لا به لای زلف تو چون شانه می روم
#معینی_کرمانشاهی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در بندها بس بندیان، انسان به انسان دیدهام
از حُکمبَر تا حکمران، حیوان به حیوان دیدهام
در مکر او در فکر این، در شُکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان، شیطان به شیطان دیدهام
دیدى اگر بىخانمان، از هر تبارى صد جوان
من پیرهاى ناتوان، دربان به دربان دیدهام
اى روزگار دلشکن، هر دَم مرا سنگى مزن
من سنگها در لقمهنان، دندان به دندان دیدهام
شرح ستم بس خواندهام، آتش به آتش ماندهام
من اشک چشم کودکان، دامان به دامان دیدهام
ماتم چه گویم زین وطن، کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیدهام
#معینی_کرمانشاهی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از حُکمبَر تا حکمران، حیوان به حیوان دیدهام
در مکر او در فکر این، در شُکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان، شیطان به شیطان دیدهام
دیدى اگر بىخانمان، از هر تبارى صد جوان
من پیرهاى ناتوان، دربان به دربان دیدهام
اى روزگار دلشکن، هر دَم مرا سنگى مزن
من سنگها در لقمهنان، دندان به دندان دیدهام
شرح ستم بس خواندهام، آتش به آتش ماندهام
من اشک چشم کودکان، دامان به دامان دیدهام
ماتم چه گویم زین وطن، کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیدهام
#معینی_کرمانشاهی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای چراغ دل تاریکم ! از این خانه مرو !
آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو !
شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من
جان فشانه تو منم، در بر پروانه مرو !
سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز !
از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو !
قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت
قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو !
در کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی !
ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو !
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آشنای تو منم، بر در بیگانه مرو !
شمع من باش و بمان! نور ز تو، اشک ز من
جان فشانه تو منم، در بر پروانه مرو !
سوختی جان مرا، آه مکن ! اشک مریز !
از بر عاشق دلداده، غریبانه مرو !
قصه خواهی شد و از یاد جهان خواهی رفت
قهر بیهوده مکن! در دل افسانه مرو !
در کلبه ی من، مهر تویی! ماه تویی !
ای چراغ شب تاریکم، از این خانه مرو !
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
•
میان جمع ام من، ولی دلم تنهاست
لبم چو گل خندان، دو دیدهام دریاست
لب از برون خندد، دل از درون گرید
ز برق چشمانم نشان غم پیداست
چگونه میخندد گلی که پژمرده
دل من است آن گل که از جفا مرده
زمن چه میپرسی که از چه مینالم
همیشه میگرید دلی که افسرده ..
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
میان جمع ام من، ولی دلم تنهاست
لبم چو گل خندان، دو دیدهام دریاست
لب از برون خندد، دل از درون گرید
ز برق چشمانم نشان غم پیداست
چگونه میخندد گلی که پژمرده
دل من است آن گل که از جفا مرده
زمن چه میپرسی که از چه مینالم
همیشه میگرید دلی که افسرده ..
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
امشب ای باد چو آن زلف
چه خوشبو شده ای
شاید از کوچه
معشوقه ما آمده ای
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه خوشبو شده ای
شاید از کوچه
معشوقه ما آمده ای
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خانمان ســوٖز شـود آتـش آهی ،گاهی
نالهای می شکند پشت سپاهی،گاهی
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نالهای می شکند پشت سپاهی،گاهی
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به شعر نیست نیازم، تو شعر گویایی
سراب روشن و جوشان آرزوهایی
به هر زبان که تو خواهی سخن بگو با من
که آشنا به زبان تمام دل هایی
کجا نهان کنم از چشم میگسارانت؟
ز شیشهٔ دل من همچو باده پیدایی
درون آینهٔ چشم من نگاهی کن
به عکس خود، که ببینی چقدر زیبایی
برای دلبری از اخترانِ شوخ فلک
تو خیره چشم برازنده تر سراپایی
ز من چه روی بپوشی؟ که از محبّت عشق
فروغ خلوتِ پر شور سینهٔ مایی
چو من تو آتش دل بر زبان نمی آری
تو نیز عاشقی و در مقام حاشایی
گهی ببندی و گاهی کنی پریشان موی
چه در سر است ترا، کاینچنین خود آرایی؟
چه کرده ام که ز من سایه وار بگریزی؟
تو هم که چون منِ تنها، همیشه تنهایی
به یک نظر ز نگاهت چه رازها خواندم!
تو پُر درون تر از این ژرفنای دریایی
به میگساری و مستی ندیدمت افسوس
که گویمت به چه اندازه شوخ و شیدایی
تو تندخویِ زبان تلخ چون شراب کهن
برای تشنه لبی همچو من، گوارایی
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سراب روشن و جوشان آرزوهایی
به هر زبان که تو خواهی سخن بگو با من
که آشنا به زبان تمام دل هایی
کجا نهان کنم از چشم میگسارانت؟
ز شیشهٔ دل من همچو باده پیدایی
درون آینهٔ چشم من نگاهی کن
به عکس خود، که ببینی چقدر زیبایی
برای دلبری از اخترانِ شوخ فلک
تو خیره چشم برازنده تر سراپایی
ز من چه روی بپوشی؟ که از محبّت عشق
فروغ خلوتِ پر شور سینهٔ مایی
چو من تو آتش دل بر زبان نمی آری
تو نیز عاشقی و در مقام حاشایی
گهی ببندی و گاهی کنی پریشان موی
چه در سر است ترا، کاینچنین خود آرایی؟
چه کرده ام که ز من سایه وار بگریزی؟
تو هم که چون منِ تنها، همیشه تنهایی
به یک نظر ز نگاهت چه رازها خواندم!
تو پُر درون تر از این ژرفنای دریایی
به میگساری و مستی ندیدمت افسوس
که گویمت به چه اندازه شوخ و شیدایی
تو تندخویِ زبان تلخ چون شراب کهن
برای تشنه لبی همچو من، گوارایی
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ناز کمتر کن، که من اهل تمنّا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شوی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به انتظار نبودی، ز انتظار چه دانی؟
تو بی قراری دل های بی قرار، چه دانی؟
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو بی قراری دل های بی قرار، چه دانی؟
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از شب عاشق نگو که این خفته بختان را به چشم
سایهی سنگین و سرد مرگ هست و خواب نیست
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سایهی سنگین و سرد مرگ هست و خواب نیست
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حساب صد کس عاقل به محشر بگذرد یک دم
حساب یک دم عاشق به صد محشر نمی گنجد
ز بحر عشق یک قطره ظهور سرّ منصوریست
بنازم همت عـاشق کزین کمتر نمی گنجد
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حساب یک دم عاشق به صد محشر نمی گنجد
ز بحر عشق یک قطره ظهور سرّ منصوریست
بنازم همت عـاشق کزین کمتر نمی گنجد
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در اين دنيا تک و تنها شدم من..
گياهی در دل صحرا شدم من..
چو مجنونی كه از مردم گريزد..
شتابان در پی ليلا شدم من..
چه بی اثر می خندم..!
چه بی ثمر می گريم..!
به ناكامی چرا رسوا شدم من..
چرا عاشق چرا شيدا شدم من..!
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گياهی در دل صحرا شدم من..
چو مجنونی كه از مردم گريزد..
شتابان در پی ليلا شدم من..
چه بی اثر می خندم..!
چه بی ثمر می گريم..!
به ناكامی چرا رسوا شدم من..
چرا عاشق چرا شيدا شدم من..!
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم از تو دارم
این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم ِسیه مو از تو دارم از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کآشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم از تو دارم
این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم ِسیه مو از تو دارم از تو دارم
این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کآشنا کردی به عشق این مبتلا را
من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من خود شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان
دین من دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته
#معینی_کرمانشاهی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀