دل بردی ازمن بیهوا کافر شدم تا دیدمت
مست از خیال باده و ساغر شدم تا دیدمت
در روزگار بیکسی در ظلمت دلواپسی
ماهم شدی در آسمان اختر شدم تادیدمت
همراه عشقی بیکران پای توام تا پای جان
از عاشقانِ دیگرت سرتر شدم تا دیدمت
درحسرت بوسیدنت عمری نشستم تا خدا
رحمی کند بر جان من پرپر شدم تا دیدمت
ذهنم اگر آشفته شد در ازدحامِ واژه ها...
خندیدیو یک شاعر محشرشدم تا دیدمت
#شیوا_صالحی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
مست از خیال باده و ساغر شدم تا دیدمت
در روزگار بیکسی در ظلمت دلواپسی
ماهم شدی در آسمان اختر شدم تادیدمت
همراه عشقی بیکران پای توام تا پای جان
از عاشقانِ دیگرت سرتر شدم تا دیدمت
درحسرت بوسیدنت عمری نشستم تا خدا
رحمی کند بر جان من پرپر شدم تا دیدمت
ذهنم اگر آشفته شد در ازدحامِ واژه ها...
خندیدیو یک شاعر محشرشدم تا دیدمت
#شیوا_صالحی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
من آمده ام شاعـرِ چشمانِ تو باشم
جانان منی کاش کمی جانِ تو باشم
با این همه آزار که از عشقِ تـو دیدم
ایکاش که یک ثانیه مهمانِ تو باشم
یکباره فراری شدم از مکتب و استاد
تا بادل وجان طفلِ دبستانِ تو باشم
من آمده ام با همه ی تـاب و تـوانم
پُر نـورترین شمعِ شبستانِ تو باشم
بـر هیچ شبی، نـورِ نگاهم ندرخشید
تـا ماه ترین ماهِ درخشانِ تـو بـاشم
فرمان بده تا جان بدهم برسرِ پیمان
من آمده ام تا که بـه فرمانِ تو باشم
زائر بشوم، بـر سرِ کوی تو و یک عمر
آواره ی چشمانِ، غـزلخوانِ تو باشم
با میـلِ خودم آمده ام تا بـه قیامت
در بندِ تـو در گـوشهٔ زندانِ تو باشم
#شیوا_صالحی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانان منی کاش کمی جانِ تو باشم
با این همه آزار که از عشقِ تـو دیدم
ایکاش که یک ثانیه مهمانِ تو باشم
یکباره فراری شدم از مکتب و استاد
تا بادل وجان طفلِ دبستانِ تو باشم
من آمده ام با همه ی تـاب و تـوانم
پُر نـورترین شمعِ شبستانِ تو باشم
بـر هیچ شبی، نـورِ نگاهم ندرخشید
تـا ماه ترین ماهِ درخشانِ تـو بـاشم
فرمان بده تا جان بدهم برسرِ پیمان
من آمده ام تا که بـه فرمانِ تو باشم
زائر بشوم، بـر سرِ کوی تو و یک عمر
آواره ی چشمانِ، غـزلخوانِ تو باشم
با میـلِ خودم آمده ام تا بـه قیامت
در بندِ تـو در گـوشهٔ زندانِ تو باشم
#شیوا_صالحی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من آمده ام شاعـرِ چشمانِ تو باشم
جانان منی کاش کمی جانِ تو باشم
با این همه آزار که از عشقِ تـو دیدم
ایکاش که یک ثانیه مهمانِ تو باشم
یکباره فراری شدم از مکتب و استاد
تا بادل وجان طفلِ دبستانِ تو باشم
من آمده ام با همه ی تـاب و تـوانم
پُر نـورترین شمعِ شبستانِ تو باشم
بـر هیچ شبی، نـورِ نگاهم ندرخشید
تـا ماه ترین ماهِ درخشانِ تـو بـاشم
فرمان بده تا جان بدهم برسرِ پیمان
من آمده ام تا که بـه فرمانِ تو باشم
زائر بشوم، بـر سرِ کوی تو و یک عمر
آواره ی چشمانِ، غـزلخوانِ تو باشم
با میـلِ خودم آمده ام تا بـه قیامت
در بندِ تـو در گـوشهٔ زندانِ تو باشم
#شیوا_صالحی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جانان منی کاش کمی جانِ تو باشم
با این همه آزار که از عشقِ تـو دیدم
ایکاش که یک ثانیه مهمانِ تو باشم
یکباره فراری شدم از مکتب و استاد
تا بادل وجان طفلِ دبستانِ تو باشم
من آمده ام با همه ی تـاب و تـوانم
پُر نـورترین شمعِ شبستانِ تو باشم
بـر هیچ شبی، نـورِ نگاهم ندرخشید
تـا ماه ترین ماهِ درخشانِ تـو بـاشم
فرمان بده تا جان بدهم برسرِ پیمان
من آمده ام تا که بـه فرمانِ تو باشم
زائر بشوم، بـر سرِ کوی تو و یک عمر
آواره ی چشمانِ، غـزلخوانِ تو باشم
با میـلِ خودم آمده ام تا بـه قیامت
در بندِ تـو در گـوشهٔ زندانِ تو باشم
#شیوا_صالحی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آشنایت بوده ام بیگانه تعبیرم نکن
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با نگاه سرد خود اینگونه تحقیرم نکن
نه نمیخواهم بمانی از سر دلسوزی ات
زار و بیمارم تو اما بیش از این پیرم نکن
خسته ام از گریه های گاه و بیگاه خودم
شانه ات را هم نمیخواهم نمک گیرم نکن
یا بکش من را دگر با خنجر بی مهری ات
یا به نیش طعنه ات از زندگی سیرم نکن
ازچه من را کرده ای بازیچه ی دستان خود؟
بی وفا با خفت و خاری زمین گیرم نکن
می روی اما... دلم را قبل رفتن پس بده
این چنین ناعادلانه بند و زنجیرم نکن
عاقلی فـرزانه بودم در نگاهت یک زمان
بعد از این هم لااقل دیوانه تفسیرم نکن
#شیوا_صالحی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سازِ خود را کردهبودم کوک با سازِ دلت
تا برقصانم تو را با ساز ناکوک دلم
بذرِ عشقت لابلای سینهام رویید و زد؛
آفتِ غم ، بی هوا بر باغ مفلوک دلم
بارها مُردم برایت تب نکردی لااقل؛
در غـمِ ویرانـیِ دنیای مـتروک دلم
رفتنی بودی وحتی سالها پیش ازخودت
ردِ پایت رفته بود از فال مشکوک دلم
عاقبتهم پنبه شد در دستِ بیرحمِ زمان
روزوشب ریسیدهبودم هرچه با دوکِدلم
پینه دیگر بر نمی دارد دل صدپاره ام
پاره شد با سیلیِ غم آخرین کوک دلم
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا برقصانم تو را با ساز ناکوک دلم
بذرِ عشقت لابلای سینهام رویید و زد؛
آفتِ غم ، بی هوا بر باغ مفلوک دلم
بارها مُردم برایت تب نکردی لااقل؛
در غـمِ ویرانـیِ دنیای مـتروک دلم
رفتنی بودی وحتی سالها پیش ازخودت
ردِ پایت رفته بود از فال مشکوک دلم
عاقبتهم پنبه شد در دستِ بیرحمِ زمان
روزوشب ریسیدهبودم هرچه با دوکِدلم
پینه دیگر بر نمی دارد دل صدپاره ام
پاره شد با سیلیِ غم آخرین کوک دلم
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روشن از نورِ تو سرچشمه ی خورشید سلام
ماه در برکه ی چشــمانِ تــو خوابید ســـلام
تا ســحر مستِ هوای تـــو و عطرِ نفست...
صبحدم چشم دلم روی تو خندید سلام
غـــم به من سر نزند تا که تو در جانِ منی
رودی از معرفت و زورقِ امیـــد سلام
منِ خسته به نفسهای تو دل بستم و بس
به لبِ تشنه ی من ابرِ تو بارید ســلام
آمدی تا به تنِ مُرده ی مـــن جان بدهی
عشق رازیست که دل باتو پسندید سلام
همه گر تَرک منِ واله و حیـــران بکنند...
تو بمان تا به اَبَد محکم و جاوید سلام!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ماه در برکه ی چشــمانِ تــو خوابید ســـلام
تا ســحر مستِ هوای تـــو و عطرِ نفست...
صبحدم چشم دلم روی تو خندید سلام
غـــم به من سر نزند تا که تو در جانِ منی
رودی از معرفت و زورقِ امیـــد سلام
منِ خسته به نفسهای تو دل بستم و بس
به لبِ تشنه ی من ابرِ تو بارید ســلام
آمدی تا به تنِ مُرده ی مـــن جان بدهی
عشق رازیست که دل باتو پسندید سلام
همه گر تَرک منِ واله و حیـــران بکنند...
تو بمان تا به اَبَد محکم و جاوید سلام!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#مهر کم کم می رود با کوله بارِخستگی
با تمـامِ خاطرات و آن همه دلبستگی
می رسد تاجِ سرِ پاییز؛ #آبان قشنگ
لعبتِ دُردانه و عاشق کُشِ هفتادرنگ
#شیوا_صالحی
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تمـامِ خاطرات و آن همه دلبستگی
می رسد تاجِ سرِ پاییز؛ #آبان قشنگ
لعبتِ دُردانه و عاشق کُشِ هفتادرنگ
#شیوا_صالحی
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز...!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز...!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفته بودم ڪه من عاقل تر از آنم
به ڪسے دل بدهم
تو ولی...
آمدے و رفتے و
دیوانه شدم!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به ڪسے دل بدهم
تو ولی...
آمدے و رفتے و
دیوانه شدم!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...ترانه...آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح یعنی آغاز
یک سبد شعر...
ترانه...
آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک سبد شعر...
ترانه...
آواز
صبح یعنی که بخندی با ناز
مثل خورشید؛
در این پهنه ی آبیِ بلند
بدرخشی با عشق
بشَوی مظهرِ دلدادگی و راز و نیاز
صبح یعنی...
نفَسِ ساده ی پروانه شدن...
در تکاپوی قشنگِ پرواز!
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا سحر ،منتظرت خیره به در میمیرم
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برسد ،یا نرسد از تو خبر ، می میرم
زده غم، صاعقه بر خرمن جانم چه کنم؟
تو به دادم نرسی ،وقت خطر می میرم
ترسم اینست ،به این فاصله عادت بکنی
دیگر از من، نکنی یادی اگر می میرم
زیر این، سقف ترک خورده ی دنیای دلم
شود احساسم اگر، بی تو هدر می میرم
اگر اشکم نشود ،جاری و از برکهی چشم
به سرش هم نزند فکر سفر، می ميرم
نپرد مرغ دلم هر شب اگر از قفسش...
نزند تا لب ایوان تو پر ،می میرم
سر راهم نکند ،حادثه ای سد بشود؟
نزنم سرزده دیگر به تو سر ، می میرم
تازه وقتی برسم پیش تو از، شدت شوق
چه بیایی چه نیایی، دمِ در می میرم !
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به نام عشق
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نگاه روشن خورشید در چشم تو معنا شد
به لبخندی که مبنای طلوع صبح دنیا شد
تو آن احساس شیرینی که در خوابم نمیگنجد
شب از کابوس سر میرفت که رویای تو پیدا شد
همان تصویر کمیابی که توصیفش میسر نیست
همان شهری که در قلبم به نام عشق برپا شد
چراغان کرده ای چندان مسیر آرزوها را...
که در هفت آسمان، ماهِ نگاهت نور شبها شد
تو آن تک مصرع نابی که در شعرم هویدا شد
غزل با نام زیبایت چه بی اندازه شیوا شد
#شیوا_صالحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀