💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آواز_قو
#حمیدی_شیرازی
#رشید_کاکاوند
#سروش_صحت

شنيدم كه چون قوي زيبا بميرد 
فريبنده زاد و فريبا بميرد

شب مرگ تنها نشيند به موجي 
رود گوشه اي دور و تنها بميرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب   
كه خود در ميان غزل ها بميرد

گروهي بر آنند كاين مرغ شيدا  
كجا عاشقي كرد ؛ آنجا بميرد

شب مرگ از بيم آنجا شتابد
كه از مرگ غافل شود تا بميرد

من اين نكته گيرم كه باور نكردم 
نديدم كه قويي به صحرا بميرد

 چو روزي ز آغوش دريا برآمد 
 شبي هم در آغوش دريا بميرد

 تو دريا ي من بودي آغوش واكن 
 كه ميخواهد اين قوي زيبا بميرد

  #مهدی_حمیدی_شیرازی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر قو

شاعر:#مهدی_حمیدی_شیرازی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
باغ منی هنوز  و بهار منی هنوز
در چشم من، بِهْ از گلِ صدخرمنی هنوز

امّيد بخش و تازه رخ و شادی آفرين
صبحِ بهار و صبحدمِ گلشنی هنوز

در ديدگانْتْ گرمی جانبخش باقی است
خورشيد نيمروزِ مه بهمنی هنوز


#مهدی_حمیدی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
باغ منی هنوز  و بهار منی هنوز
در چشم من، بِهْ از گلِ صدخرمنی هنوز

امّيد بخش و تازه رخ و شادی آفرين
صبحِ  بهار و صبحدمِ  گلشنی  هنوز

در ديدگانْتْ گرمی جانبخش باقی است
خورشيد نيمروزِ مه بهمنی هنوز

یک پیرهن میان تو با روح بیش نیست
روحی هنوز و روحِ به پیراهنی هنوز

ده بار لاله ها به گلستان خزان شدند
تو آن بهار من که پُر از لادنی هنوز

در جَستن و رميدن و اِستادن و نگاه
چون بچّه آهوان همه سِحر و فَنی هنوز

می بينمت كه پيش من استاده ای و من
باور نمی كنم كه به پيش منی هنوز

در‌ عشق من هنوز اگر شکوه می کنی
زن بوده ای و هرچه که باشد زنی هنوز


#مهدی_حمیدی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شنیدم که چون قویِ زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شبِ مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشه‌ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میانِ غزل‌ها بمیرد!

گروهی بر آنند کاین مرغِ شیدا
کجا عاشقی کرد؟ آنجا بمیرد

شبِ مرگ، از بیم، آنجا شتابد
که از مرگ، غافل شود تا بمیرد!

من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چو روزی ز آغوشِ دریا برآمد
شبی هم در آغوشِ دریا بمیرد

تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می‌خواهد این قویِ زیبا بمیرد!...


🖌#مهدی_حمیدی_شیرازی

🎙#رضا_ماد

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀