شب از جفاے تو
مینالم و چو مینڪَرم
همان دعاے تو
با نالههاے نیمه شبیست
به یڪ ڪرشمهٔ
چشم فسونڪَر تو شود
یڪی هلاڪ
یڪی زنده این چه بوالعجبیست
❤️
#هاتف_اصفهانی
#شبتون_عاشقونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مینالم و چو مینڪَرم
همان دعاے تو
با نالههاے نیمه شبیست
به یڪ ڪرشمهٔ
چشم فسونڪَر تو شود
یڪی هلاڪ
یڪی زنده این چه بوالعجبیست
❤️
#هاتف_اصفهانی
#شبتون_عاشقونه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای مایه شادی درا، روزی به اقبال از درم
باشد کزین غمها فرج، یابم به بخت مقبلت
❤️
#سلمان_ساوجی
#صبحتون_بهشت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باشد کزین غمها فرج، یابم به بخت مقبلت
❤️
#سلمان_ساوجی
#صبحتون_بهشت
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
***
باز هم از چشمهٔ لبهای من
تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من
رهرویی در خواب شد ، در خواب شد
***
بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز
خود نمی دانم چه می جویم در او
عاشقی دیوانه می خواهم که زود
بگذرد از جاه و مال و آبرو
***
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امّید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
***
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
***
او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم کن ، که من دیوانه ام
من به او می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ، من تو را بیگانه ام
***
آه از این دل ، آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا ، کس به آوازش نخواند
❤️
#فروغ_فرخزاد
#ناآشنا
#اسیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
***
باز هم از چشمهٔ لبهای من
تشنه ای سیراب شد ، سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من
رهرویی در خواب شد ، در خواب شد
***
بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز
خود نمی دانم چه می جویم در او
عاشقی دیوانه می خواهم که زود
بگذرد از جاه و مال و آبرو
***
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امّید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
***
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
***
او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم کن ، که من دیوانه ام
من به او می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ، من تو را بیگانه ام
***
آه از این دل ، آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا ، کس به آوازش نخواند
❤️
#فروغ_فرخزاد
#ناآشنا
#اسیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
. به تنهايي گرفتارند مشتي بي پناه اينجا
مسافرخانه رنج است يا تبعيدگاه اينجا
غرض رنجيدن ما بود از دنيا كه حاصل شد
مكن اي زندگي عمر مرا ديگر تباه اينجا
براي چرخش اين آسياب كهنه دلسنگ
به خون خويش ميغلطند خلقي بيگناه اينجا
نشان خانه ما را در اين صحراي سر در گم
بپرس از كاروان هايي كه گم كردند راه اينجا
اگر شادي سراغ از ما بگيرد جاي حيرت نيست
نشان ميجويد از من تا نيايد اشتباه اينجا
تو زيبايي و زيبايي در اينجا كم گناهي نيست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا
❤️
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مسافرخانه رنج است يا تبعيدگاه اينجا
غرض رنجيدن ما بود از دنيا كه حاصل شد
مكن اي زندگي عمر مرا ديگر تباه اينجا
براي چرخش اين آسياب كهنه دلسنگ
به خون خويش ميغلطند خلقي بيگناه اينجا
نشان خانه ما را در اين صحراي سر در گم
بپرس از كاروان هايي كه گم كردند راه اينجا
اگر شادي سراغ از ما بگيرد جاي حيرت نيست
نشان ميجويد از من تا نيايد اشتباه اينجا
تو زيبايي و زيبايي در اينجا كم گناهي نيست
هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا
❤️
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
❤️
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل من داند و من دانم و دل داند و من
❤️
#مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟
شده ای قاتل دل؛ حیف ندانی که ندانی
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
❤️
#شهریار_جان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شده ای قاتل دل؛ حیف ندانی که ندانی
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم
و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی
❤️
#شهریار_جان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی صلاة ظهر میشد
هر کسی تُنگی برمیداشت
سمت چشمه میرفت .
سر سفره گلدار مادر بخار برنج
مثل مهی بود که از تپهی روبروی
خانه ، از لابلای زرشکها عبور میکرد.
پدر میدانست که من عاشق بخاری
هیزمی هستم.
بعد از نهار رادیو ضبط
را روشن میکرد تا با صدای ویالون
یاحقی به خلسهای عمیق فرو برود .
من اما پشتم را به گرمای بخاری
میدادم و از پنجرهی چوبی به
کوه نگاه میکردم
و با موسیقی
کم کم دامن خیالم را به رقص
در میآوردم و شعرهایم را آرام آرام
به میهمانی آلالههای نمناک میبردم.
❤️
#مهتاب_میرقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هر کسی تُنگی برمیداشت
سمت چشمه میرفت .
سر سفره گلدار مادر بخار برنج
مثل مهی بود که از تپهی روبروی
خانه ، از لابلای زرشکها عبور میکرد.
پدر میدانست که من عاشق بخاری
هیزمی هستم.
بعد از نهار رادیو ضبط
را روشن میکرد تا با صدای ویالون
یاحقی به خلسهای عمیق فرو برود .
من اما پشتم را به گرمای بخاری
میدادم و از پنجرهی چوبی به
کوه نگاه میکردم
و با موسیقی
کم کم دامن خیالم را به رقص
در میآوردم و شعرهایم را آرام آرام
به میهمانی آلالههای نمناک میبردم.
❤️
#مهتاب_میرقاسمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندازه ی دنیادوسش دارم
دلِ من وصله به جونت عشقم ...♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلِ من وصله به جونت عشقم ...♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪنارم نیستی اما
نبودنت را
هرگز احساس نمیڪنم
چرا کہ تورا با همہ وجودم
در تمام عاشقانہهایم
ترسیم میکنم....
تویی کہ تا همیشہ دوستت دارم🤞💔
#لادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
نبودنت را
هرگز احساس نمیڪنم
چرا کہ تورا با همہ وجودم
در تمام عاشقانہهایم
ترسیم میکنم....
تویی کہ تا همیشہ دوستت دارم🤞💔
#لادری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تبسّمی بر لب
دعوتت می کنم
به جنگلِ رٶیاییِ #عشق
درخت ها فالگوش می ایستند
پرنده ها سرک می کشند
از کاشانهٔ خویش
خش خشِ پیراهنت
به رقص می آورد
مرغانِ برکه را
قدم می زنی
شاخه ها نگران می شوند
مویِ پریشانت را
نگاهم که می کنی
دیگر مهارِ قلبم ممکن نیست
#فرشته_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دعوتت می کنم
به جنگلِ رٶیاییِ #عشق
درخت ها فالگوش می ایستند
پرنده ها سرک می کشند
از کاشانهٔ خویش
خش خشِ پیراهنت
به رقص می آورد
مرغانِ برکه را
قدم می زنی
شاخه ها نگران می شوند
مویِ پریشانت را
نگاهم که می کنی
دیگر مهارِ قلبم ممکن نیست
#فرشته_امیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
لبهات سمرقندی ، چشمان تو شیرازی
بردی دل تنگم را در اوج نظر بازی
ای غنچه ی نشکفته ای ماه دل آرامم
دل با تو به جوش آمد با این همه طنازی
دل با تو به جوش آمد یک عمر اسیرت شد
در جان و دلم هر دم صد حادثه می سازی
وقتی که به یک عشوه دل می بری ام انگار
یک توده ای از آتش در حجره ی بزازی
یک بوسه نصیبم کن زآن چهره ی زیبایت
زآن ماه درخشنده زآن هیبت اعجازی
ای عشق بغل وا کن صد هلهله بر پا کن
دلدار مدارا کن تا محرم این رازی
در گرمترین غوغا بردی دل خوشدل را
چون لیموی شیرازی ، ادویه ی اهوازی
هرجا که روی آنجا گویاست بهشت من
ای ماه بهشت آیین, با ما ننما بازی
#جعفر_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بردی دل تنگم را در اوج نظر بازی
ای غنچه ی نشکفته ای ماه دل آرامم
دل با تو به جوش آمد با این همه طنازی
دل با تو به جوش آمد یک عمر اسیرت شد
در جان و دلم هر دم صد حادثه می سازی
وقتی که به یک عشوه دل می بری ام انگار
یک توده ای از آتش در حجره ی بزازی
یک بوسه نصیبم کن زآن چهره ی زیبایت
زآن ماه درخشنده زآن هیبت اعجازی
ای عشق بغل وا کن صد هلهله بر پا کن
دلدار مدارا کن تا محرم این رازی
در گرمترین غوغا بردی دل خوشدل را
چون لیموی شیرازی ، ادویه ی اهوازی
هرجا که روی آنجا گویاست بهشت من
ای ماه بهشت آیین, با ما ننما بازی
#جعفر_زارع
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دل برگزید و کارِ دل شک برنمی دارد
که این دیوانه هرگز سنگِ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمیدارد
#عبدالحسین_انصاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که این دیوانه هرگز سنگِ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمیدارد
#عبدالحسین_انصاری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
#سعدی
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام
از خواب نباشد مگر انگشت گزیده
بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
مرغ دل صاحب نظران صید نکردی
الا به کمان مهره ابروی خمیده
میلت به چه ماند به خرامیدن طاووس
غمزت به نگه کردن آهوی رمیده
گر پای به در مینهم از نقطه شیراز
ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده
با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد
رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده
روی تو مبیناد دگر دیده سعدی
گر دیده به کس باز کند روی تو دیده
#سعدی
.❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از خزان به بهار از عطش به آب رسیدم
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهی
به جلوهی تو٬ به خورشید بینقاب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
شبی که با تو هماغوش از انجماد گذشتم
به تب٬ به تاب٬ به آتش٬ به التهاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
□
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
چرا به نابترین شعر خود سپاس نگویم
تو را؟ که در تو به معنای عشق ناب رسیدم
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از سیاهترین شب به آفتاب رسیدم
هم از خمار رهیدم٬ هم از فریب گذشتم
که از سراب به دریایی از شراب رسیدم
به جانب تو زدم نقبی از درون سیاهی
به جلوهی تو٬ به خورشید بینقاب رسیدم
اگر نشیب رها کردم و فراز گرفتم
به یاری تو بدین حُسن انتخاب رسیدم
شبی که با تو هماغوش از انجماد گذشتم
به تب٬ به تاب٬ به آتش٬ به التهاب رسیدم
چگونهاست و کجا؟ دیگر از بهشت نپرسم
که در تو٬ در تو به زیباترین جواب رسیدم
□
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و در تو
به عاشقانهترین فصل این کتاب رسیدم
چرا به نابترین شعر خود سپاس نگویم
تو را؟ که در تو به معنای عشق ناب رسیدم
#حسین_منزوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با من دلشده گر یار نسازد چه ڪنم؟
دل غمگین مرا گر ننوازد چه ڪنم؟
بر من آن است ڪه با فرقت او میسازم
وصلش ار با من بیچاره نسازد چه ڪنم؟
جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر
تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه ڪنم؟
خود گرفتم ڪه سر اندر ره عشقش بازم
با من آن یار اگر عشق نبازد چه ڪنم؟
یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا
باز یک بارگیم پست نسازد چه ڪنم؟
چند گویند مرا: صبر ڪن از لشڪر غم؟
بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه ڪنم؟
من بدان فخر ڪنم ڪز غم او ڪشته شوم
گر عراقے به چنین فخر ننازد چه ڪنم؟
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دل غمگین مرا گر ننوازد چه ڪنم؟
بر من آن است ڪه با فرقت او میسازم
وصلش ار با من بیچاره نسازد چه ڪنم؟
جانم از آتش غم سوخت، نگویید آخر
تا غمش یک نفسم جان نگدازد چه ڪنم؟
خود گرفتم ڪه سر اندر ره عشقش بازم
با من آن یار اگر عشق نبازد چه ڪنم؟
یاد ناورد ز من هیچ و نپرسید مرا
باز یک بارگیم پست نسازد چه ڪنم؟
چند گویند مرا: صبر ڪن از لشڪر غم؟
بر من از گوشهٔ ناگاه بتازد چه ڪنم؟
من بدان فخر ڪنم ڪز غم او ڪشته شوم
گر عراقے به چنین فخر ننازد چه ڪنم؟
#عراقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می کند آخـر مـرا رسـوا، غـمِ پنهـانی ام
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی ام
روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام
حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی ام
عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی ام
عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام
امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی ام
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ظاهـری شـادم ، نقـابی بـر رُخِ بارانی ام
روزگاری عـاشقی راسِخ قـدم بـودم ، ولی
لـرزه هـای عشقِ تـو شد باعثِ ویرانی ام
حرف هـایم در گلـو دیگر امـانـم را بُـرید
یک نفس مهلت بده، بعداً بکن قربانی ام
عاشقت بودم و چشمانت چه حاشا میکند
ای زلیخا زل بـزن... من یوسفِ زندانی ام
عـاقبت مانندِ من، سر در گریبـان میشوی
تـا ابـد یـادت بمـاند، مصرعِ پـایـانی ام
امشبی بـا مـن بمان، در جشنِ شام آخرم
با شرابِ خون و نان، پایان بده مهمانی ام
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچه کردم بهخودم کردمو وجدانِخودم
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو اما من
شانهام ریخته بر موی پریشان خودم
ازبهشتی که توگفتی خبرینیست کهنیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سردو هوا سردو زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بیکس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پسر نوحم و قربانی طوفان خودم
تک و تنهاتر از آنم که به دادم برسند
آنچنانم که شدم دست به دامان خودم
موی تو ریخته بر شانهی تو اما من
شانهام ریخته بر موی پریشان خودم
ازبهشتی که توگفتی خبرینیست کهنیست
می روم سر بگذارم به بیابان خودم
آسمان سردو هوا سردو زمین سردتر است
اخوانم که رسیدم به زمستان خودم
تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
من گرفتار خودم هستم و زندان خودم
شب میلاد من بیکس و کار است ولی
باید امشب بروم شام غریبان خودم
#یاسر_قنبرلو
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدرس تک تکتون رو ندارم
تا گل محبت تقدیمتون کنم
پس این گلهای زیبا
با هزار آرزوی زیبا تقدیمتون
عصرتون زیباا
مرسی که هستین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا گل محبت تقدیمتون کنم
پس این گلهای زیبا
با هزار آرزوی زیبا تقدیمتون
عصرتون زیباا
مرسی که هستین
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀