💖کافه شعر💖
2.29K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
936 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.
برای مجله شعر نمی‌نویسم...
در شبِ شعر ها شرکت نمی‌کنم...
به نگاه منتقدها اهمیت نمی‌دهم....
پیله ای از شعر می بافم دورِ خود...
بی آرزوی پروانه شدن!
و در سلولِ خود ساخته می‌میرم
به امید آن که ابریشمش
شالی شود
بر شانه های تو...!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!

#یغما_گلرویی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

از یاد نبر که از یاد نبردمت!
از یاد نبر که تمام این سالها،
با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
گوشی را برداشتم
و به جا صدای تو،
صدای همسایه ای،
دوستی،
دشمنی را شنیدم!
از یاد نبر که همیشه،
بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»
در اتاق من باران بارید!

#یغما_گلرویی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
دستم نه
اما دلم به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد
نمی دانم چرا
وقتی به عکس ِ سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین
نگاه می کنم
پرده ی لرزانی از باران و نمک
چهره ی تو را هاشور می زند
هم‌خانه ها می پرسند
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است
که در بام تمام ترانه های تو
رد ِ پای پریدنش پیداست ؟
من نگاهشان می کنم
لبخند می زنم
و می بارم
 
#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کسی به ما نشون نداد که انتهای خط کجاست
آهای درختای انار ! دیکته‌ی بی‌غلط کجاست ؟

چرا تو آسمونمون ، پرنده گوشه‌گیر شده ؟
چرا نمی‌رسیم به هم ؟ چرا همیشه دیر شده ؟

تو دفتر سکسکه‌مون چند تا ترانه خالیه ؟
چند تا ترانه ، قصه‌ی ممتدِ بی‌خیالیه ؟

چند تا صدای بی‌صدا ، سکوت رو فریاد می‌زنه ؟
زغال شام آخرو دستای کی باد می‌زنه ؟

تو سفره‌مون همیشه ، سینِ ستاره کم بود
همیشه تا رسیدن ، فاصله یک قدم بود

تو بازی کلاغ پر ،‌ هیچکی نشد برنده
قصه‌ی ما همین بود ؛ پرنده بی پرنده ...

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو را دوست‌ می‌دارم‌
و با تو
دیگَرَم‌ به‌ بیداری‌ این‌ گستره‌ی‌ خاموش‌ُ
آدمیانش‌ نیاز نیست!
چرا که‌ تو چهار فصل سرزمین‌ منی:
سردتر از زمستان سقّز،
گرم‌تر از تابستان‌ اهواز،
سبزتر از بهار لاهیجان،
و مطلّاتر از پاییزِ برگ‌افکن‌ چی‌چست!


#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سلام می کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!
سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!
سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!
سلام می کنم به تصویر ِ زنی نِی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!
سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!
سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...

باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستت‌ می‌‌دارم...
چونان‌ بلوطی‌ که‌ زخم‌ یادگارِ
عشقی‌ برباد رفته‌ را!
ستاره‌ای‌ که‌ شب‌ را
برای‌ چشمک‌ زدن!
و پرنده‌ای‌ اسیر
که‌ پرنده‌ی‌ آزادی‌ را!
تا رهایی‌ به‌ بار بنشیند،
آن‌ سوی‌ حیرانی‌ِ میله‌های‌ قفس‌!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دستم را بگیر!
همین دست برایت
ترانه عاشقانه نوشته

همین دست، سوخته
در حسرت لمس دست‌های تو

همین دست
پاک کرده، اشک‌هایی را
که در نبودت به گونه دویدند

این دست 
بوی ترکه‌های کلاس سوم را
می‌دهد هنوز

این دست، پینه بسته
از نوشتن مداوم نام تو..

دستم را بگیر
و از خیابان زند‌گی
بگذران مرا!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هنوز هم جای قدم‌های تو
بر چشم تمام ترانه‌هاست
هنوز هم همنشین نام و امضای منی
دیگر تنها دلخوشی‌ام
همین هوای سرودن است
همین شکفتن شعله
همین تبلور بغض
به خدا هنوز هم از دیدن تو
در پس پرده باران بی امان
شاد می‌شوم! بانو

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خلخالی از بوسہ می‌بستم بہ پایت
اڪَر اینجا بودے ،
و طعم تازه می‌ڪَرفت زندڪَی‌ام
با دو شاه بلوط چشمانت ،
اڪَر اینجا بودے
تقویم رومیزےام را دور می‌انداختم
و می‌ڪَذاشتم ساعت دیوارے
بہ خواب رود
پس میزان می‌ڪردم زندڪَی‌ام را
با نفس‌هاے √ تو √
و هیچ عزا و عید و جمعہ‌اے
تعطیل نمی‌ڪرد علاقہ‌ے مرا ..!!




#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوستت‌ می‌‌دارم !
چونان‌ بلوطی‌ ڪه‌ زخم‌ِ ..
یادگارِ عشقی‌ برباد رفته‌ را..!

ستاره‌ای‌ ڪه‌ شب‌ را‌..
برای‌ چشمڪ‌ زدن !

و پرنده‌ای‌ اسیر..
ڪه‌ پرنده‌ی‌ آزادی‌ را ..
تا رهایی‌ به‌ بار بنشیند..
آن‌سوی‌ حیرانی‌ِ میله‌های‌ قفس‌..!


#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خلخالی از بوسه می‌بستم
به پایت اگر اینجا بودی
و طعم تازه می‌گرفت زندگی‌ام
با دو شاه بلوط چشمانت ...
اگراینجا بودی
تقویم رومیزی‌‌ام را دور می‌انداختم
و می‌گذاشتم ساعت دیوارے
به خواب رود
پس میزان می‌کردم زندگی‌ام را
با نفس‌هاے تو
و هیچ عزا و عید و جمعه‌اے
تعطیل نمی‌کرد علاقه ے مرا ...


#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


دستم نه...
اما دلم ...
به هنگام نوشتن ِ نام ِ تو می لرزد!
نمی دانم چرا...
وقتی به عکس ِ ...
سیاه و سفید این قاب ِ طاقچه نشین...
نگاه می کنم...
پرده ی لرزانی از باران و نمک...
چهره ی تو را هاشور می زند!
هم‌خانه ها می پرسند...
این عکس کوچک ِ کدام کبوتر است...
که در بام تمام ترانه های تو...
رد ِ پای پریدنش پیداست؟
من نگاهشان می کنم...
لبخند می زنم...
و می بارم!





#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا بتاب..!
بتاب..!
ازگلایه بیزارم

مرا بخواب..!
بخواب..!
درعطش گرفتارم
مرا ببر به شروع دوباره در پایان،
مرا ببر،
ببر به 
تورا دوست میدارم...!!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا حالا هزار دفعه پرسیدم
با کدوم ترانه باز جون می گیره
نبض اون حنجره ی فیروزه
می دونم بدون تو فردای من
رنگ خاکستریه دیروزه

تن تشنه مثل خورشید
بی سرزمین تر از باد
كولی تراز ترانه
بی پرده مثل فریاد

تنهاتر از سکوتم
روشن تر از ستاره
عاشق تر از همیشه
با من بخون دوباره

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

‌دوستت‌ می‌دارم‌!
تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !

به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌ آب‌ در فاصله‌ی‌ دو رؤیا !
به‌ بوییدن‌ عطرِ یکی‌ نامه‌ْ پیش‌ از گشودنش‌ !

به‌ سلام هر سپیده‌دم‌ !
به‌ فرونشاندن‌ عطش‌ اطلسی‌ها !

به‌ زنگ‌ بی‌هنگامِ تلفن‌ ،
با خبری‌ گوار یا ناگوار !

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


دوستت می‌دارم‌
تو به زندگی می‌مانی
به نوشیدن جرعه‌ای آب در فاصله‌ی دو رؤیا
به بوییدن عطرِ یکی نامه‌ْ پیش از گشودنش‌
به سلام هر سپیده‌دم‌
به فرونشاندن عطش اطلسی‌ها
به زنگ بی‌هنگامِ تلفن‌
با خبری گوار یا ناگوار
به پرسیدن نشانی آشتی از عابری اخم‌آلود
به گشودن پنجره رو به بی‌حیایی باران‌
به تماشای چهره‌ی ماه از شکاف پرده‌ها
به شبنمی که کنج‌ِ چشمان یکی کودک می‌نشیند
آن‌سوی ترکه‌ی نخست ناظم دبستان‌
به بوییدن گونه‌ی سیب پیش از گاز زدن‌
به شنیدن صفحه‌ای پرغبار از خنیاگری مرده‌
به تحریر شرحه‌شرحه‌ی او در گردنه‌های گریان ترانه‌
به قدم زدن در گورستان‌
به ریسه رفتن فاحشه‌ای تنها در شب تار
به رقص پُر شتاب پشه‌ها
فراگِرد چراغ کوچه
به بالا پریدن گربه از دیوار
و به انتظار و من تو را دوست می‌دارم‌
چرا که دوست می‌دارم زندگی را
آب را و رؤیا را
بوییدن نامه را
سلام سپیده و عطش اطلسی را
زنگ تلفن و اخم عابر را
ماه را و پنجره را
شکاف پرده و چشمان کودک را
بوسه‌ی سیب‌ُ غبار صفحه را
تحریرُ ترانه را
گورستان‌ُ فاحشه را
رقص‌ُ گربه را
و انتظار را!

#یغما_گلرویی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀