💖کافه شعر💖
2.29K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
936 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دوباره عطرخوش ناخدای اول صبح
دوبوسه بر لب چای و هوای اول صبح

تــــمام روز مــــــرا با نگاه، تــر کـردی
سلام قاصد نــــــام آشنای اول صبح...!

#صفيه_قومنجانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
لب شیرین به لبت خورده در این آبادی
بیستون را بکنی یا نکنی فرهادی

تلخ و شیرین به تن هرز زمین چنگ زدی
گفته بودی که در این کوهکنی استادی

آتش عشق خرابات خودش را دارد
دل شیرین ببری یا نبری، آزادی

صحبت از عشق شد و خانه خرابیهایش
تو چه شیرین و چه فرهاد به دست بادی

مثل بیدی که تنش طعم تبر را خورده
کوه را کاه نمودی و از این دلشادی

عشق ای سیب هوس در سبد کال زمین
تو چه کردی که به دستان زمین افتادی

سوخت این عاشق بیچاره به جایی نرسید
آه شیرین چه بلا بود که دستش دادی!

#صفيه_قومنجانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تـو شعرِ ِبلند ِآفتابی ای صبح
سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح

انگار خـــدا بر لبِ تو گـل کرده
با خنده به هر دلی بتابی ای صبح!

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه روزها که بدون تو آفتاب نشد
چه چشم‌ها که بدون تو غرق خواب نشد

چه آسمان نجیبی نشست بر سرمان
که با هجوم بدی‌هایمان خراب نشد

تو از تمام عزیزانِ من عزیزتری
که با تو سَرشدن از عمر من حساب نشد

هوای مهر تو در جای جای دل پیچید
چنانچه هیچ دلی غرق اضطراب نشد

بدون روی تو، اندیشه‌هایمان سنگی‌ست
کجاست آن دل سنگی که بی‌تو آب نشد

خودت بیا و برای خودت دعاگو باش
دعای منتظرانت که مستجاب نشد

چنان به باور این کوچه عطر نرگس ریخت
که بی‌حضور تو در شهر انقلاب نشد‌...

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بعد از تو نفس کشیدنم سرد شده
باغِ دلِ یخ گرفته ام زرد شده

درد از سر و کول ِخسته ام بالا رفت
بی تو ،در و دیوار چه نامرد شده!

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب به شب آسمانِ چشمانت، شعر در آستینِ من می‌ریخت

ماه را با ستاره می آورد، توی قلب ِغمینِ من می‌ریخت

چشمها را دمی که می‌بستم،دل به آرامش ِتو می‌بستم

تو همان نور ِلایزالی که ،عشق را در یقینِ من می ریخت

مهربان و عزیز و دلسوزی.مثل مادر برای یک فرزند

کاش قدری خدا به خاطر ِتو، ماه در سرزمین من می ریخت

زیرِ باران غیبتت گم شد ،عهدهایی که با خدا بستم

منتظر مانده ام که برگردی، بی تو قانون ِدین من می ریخت

ترس دارم من از نبودن ِتو، دلخوشم کن به اینکه می آیی

همه ی حسرتم ندیدن توست، که غزل بر جبین من می ریخت

#صفيه_قومنجانی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تـــــو شعرِ ِبلند ِآفتابی  ای صبح
سرسبزترین نگاه ِنابی ای صبح

انگار خــــــــدا بر لبِ تو گــــــل کرده
با خنده به هر دلی بتابی ای صبح!

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح آمدو باغ خانه عطرآگین شد
دیوارِ بلندِ آرزو آذین شد

شمع و گل و پروانه و بلبل جمعند
خورشید دمید و زندگی شیرین شد

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمعم که در مقابلِ نور ایستاده ام
آهم که توی تنگِ بلور ایستاده ام

بر سنگ فرشِ خاطره ها بوسه میزنم
سروم که روی سنگِ صبور ایستاده ام

چون رود، از سخاوتِ دریا گذشته ام
ابرم که روی باد غرور ایستاده ام

ای ماه خوابهای مرا در بغل بگیر
شادم که پا به پای حضور ایستاده ام

با من که سر به سجده زدم از هوا نگو
خاکم که در کشاکشِ گور ایستاده ام

من را میان جزر و مد دل رها نکن
موجم که در تلاطم تور ایستاده ام

ای روشنای جان به تماشای من بیا
آری بیا ببین که چه جور ایستاده ام!

بی روی دوست نای نشستن نداشتم
هرگز گمان مبر که به زور ایستاده ام!

#صفيه_قومنجانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀