بـــر روی خــط حامـــــلِ عشق آمدم ، دف میزنم
عید آمـــد و قــربان کنم جان بهر تو ، کف میزنم
رخصت بده سلاخ من ، جـــاری شـود از چشم تو
اشکی که سیرابم کند ، وانگه خودم صف میزنم
قـــربانــــی رویـــت منـم ، مـن جان فدایت می کنم
باشــد که تـا ثابـت کنم ، عشـــق تـــو را لَـــف میــزنم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عید آمـــد و قــربان کنم جان بهر تو ، کف میزنم
رخصت بده سلاخ من ، جـــاری شـود از چشم تو
اشکی که سیرابم کند ، وانگه خودم صف میزنم
قـــربانــــی رویـــت منـم ، مـن جان فدایت می کنم
باشــد که تـا ثابـت کنم ، عشـــق تـــو را لَـــف میــزنم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رفته بین من و تو صد سخن از عشق ولی
از همان اول کار این سخنان از دل بود
قیمت هر سخنی در گرو ناطق اوست
بی شک از دل چو نیاید همه اش بر گل بود
هر چه گفتیم و شنیدیم سرن کن چون خاک
سخن از دل چو ندیدی به گلو چون سل بود
تا مرا نای سخن بود و تو را گوش شنود
متوالی شود اشعار و زبان هم ول بود
عطر خوش میرسد از هر غزل تازه و ناب
ز دل ار آید و چون بوی خوش آن هل بود
یا رب این حس کلام از دم راقب تو مگیر
ز سر کوی تو بهتر به کجا منزل بود ؟
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از همان اول کار این سخنان از دل بود
قیمت هر سخنی در گرو ناطق اوست
بی شک از دل چو نیاید همه اش بر گل بود
هر چه گفتیم و شنیدیم سرن کن چون خاک
سخن از دل چو ندیدی به گلو چون سل بود
تا مرا نای سخن بود و تو را گوش شنود
متوالی شود اشعار و زبان هم ول بود
عطر خوش میرسد از هر غزل تازه و ناب
ز دل ار آید و چون بوی خوش آن هل بود
یا رب این حس کلام از دم راقب تو مگیر
ز سر کوی تو بهتر به کجا منزل بود ؟
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ایـن همـان فــرزنـد خُـرد است کـز بـرایش مادرش
از صفـا تـا مــروه ره بـا تـشنـگی طــی کــرده بـود
هـفت بار ایـن راه را هـاجـر به عشقش رفـتـه بـود
تا کـه "زم زم"جوشش اش را در بر وی کرده بود
ذکـــر روی مـاه او را هــر شبـان در وادی اش
پــرده ای از پــرده های ساز خــود نـی کـرده بـود
همچنان قد می کشید و صد گل ازگل می شکفت
کاسه ی چشمان مست اش باده ی مـی کـرده بـود
ناگهـان در ایـن میـان فـرمان ذبح اش چون رسید
نــو گــل فـصـل بهـار اش را چنـان دی کـرده بـود
لیــک در فـرمان حــق راهـی بـه جز تسلیم نیست
مــر خـلیــل الّلَه تمـــرّد از خــدا کـــی کــرده بـود
بــر ســر راه اش بــه قــربان گاه شیـطان رجــیـم
فـتـنـه ها کـرد و به سنگ ابلیس را هی کرده بود
کـس نـمـی دانــد چـه رازی بـوده بـیـن تـیغ و رگ
تیـغ راهــی جــز بـریـدن بهـر خـود پـی کرده بود
راقب ام تا حفـظ گــردد ســرّ ِ حـق با تـیغ سخت
مــرد حـــق عــــزم سفــر تـا وادی ری کــرده بـود
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از صفـا تـا مــروه ره بـا تـشنـگی طــی کــرده بـود
هـفت بار ایـن راه را هـاجـر به عشقش رفـتـه بـود
تا کـه "زم زم"جوشش اش را در بر وی کرده بود
ذکـــر روی مـاه او را هــر شبـان در وادی اش
پــرده ای از پــرده های ساز خــود نـی کـرده بـود
همچنان قد می کشید و صد گل ازگل می شکفت
کاسه ی چشمان مست اش باده ی مـی کـرده بـود
ناگهـان در ایـن میـان فـرمان ذبح اش چون رسید
نــو گــل فـصـل بهـار اش را چنـان دی کـرده بـود
لیــک در فـرمان حــق راهـی بـه جز تسلیم نیست
مــر خـلیــل الّلَه تمـــرّد از خــدا کـــی کــرده بـود
بــر ســر راه اش بــه قــربان گاه شیـطان رجــیـم
فـتـنـه ها کـرد و به سنگ ابلیس را هی کرده بود
کـس نـمـی دانــد چـه رازی بـوده بـیـن تـیغ و رگ
تیـغ راهــی جــز بـریـدن بهـر خـود پـی کرده بود
راقب ام تا حفـظ گــردد ســرّ ِ حـق با تـیغ سخت
مــرد حـــق عــــزم سفــر تـا وادی ری کــرده بـود
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
راز دل عاشقانه ای تو
آسایش جاودانه ای تو
من مست شراب چشم یارم
یعنی که شرابخانه ای تو
نوش است مرا دو گانه ی صبح
روی از من و آستانه ای تو
از یاد نمی برم که هستی
قادر تویی و جلاله ای تو
بسم الله من به نام نامیت
من عبد توام یگانه ای تو
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آسایش جاودانه ای تو
من مست شراب چشم یارم
یعنی که شرابخانه ای تو
نوش است مرا دو گانه ی صبح
روی از من و آستانه ای تو
از یاد نمی برم که هستی
قادر تویی و جلاله ای تو
بسم الله من به نام نامیت
من عبد توام یگانه ای تو
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رویم سیه از تو دل اگر بریده باشم
از روی تو بهتری اگر گزیده باشم
قدری ز سوالات خودت بکاه و بنگر
بیهوده مکن فکر و بدی ندیده باشم
هم فرصت درد دل دهم چه غصه داری ?
سخت است مکرری ز تو شنیده باشم
تلخ است و مگو که من گذشتم ز تو ای یار
من مطمئنم تو را همیشه دیده باشم
آن لحظه که آغوش تو را گشوده بینم
یک باره بدان عنان ز کف دریده باشم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از روی تو بهتری اگر گزیده باشم
قدری ز سوالات خودت بکاه و بنگر
بیهوده مکن فکر و بدی ندیده باشم
هم فرصت درد دل دهم چه غصه داری ?
سخت است مکرری ز تو شنیده باشم
تلخ است و مگو که من گذشتم ز تو ای یار
من مطمئنم تو را همیشه دیده باشم
آن لحظه که آغوش تو را گشوده بینم
یک باره بدان عنان ز کف دریده باشم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می خواهم از این آینه ها خانه بسازم
یک خانه برای تو جداگانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمای پَر پروانه بسازم
من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری
در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز
یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه آباد تو ویرانه بسازم
#شاعرحامدحسینخانی
جوابیه 👇👇👇👇👇👆👆👆👆👆
رو ز آینه ها خانه بساز آینه پرداز
از ول وله هایت تو در آن خانه بینداز
قصری تو بنا کن که همه منعکس شعر
با ظرف مربای غزل غصه بر انداز
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک خانه برای تو جداگانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمای پَر پروانه بسازم
من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری
در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز
یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه آباد تو ویرانه بسازم
#شاعرحامدحسینخانی
جوابیه 👇👇👇👇👇👆👆👆👆👆
رو ز آینه ها خانه بساز آینه پرداز
از ول وله هایت تو در آن خانه بینداز
قصری تو بنا کن که همه منعکس شعر
با ظرف مربای غزل غصه بر انداز
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
راضی مشو شعر دلت را با کسی قسمت کنی
آیینه داری پس چرا تکثیر این ﺣﺸﻤﺖ کنی
مستانه یک شب تا سحر گفتی غزل از عمق دل
یعنی چه با این کار خود خواهی به اوخدمت کنی
نسیان گرفتی بس که با تکرار ده ها قافیه
رفتی سراغ خون دل شعرت چه بی عصمت کنی
آخر مگر حرف دلت نان و پنیر است ای عزیز
قدر غزلهایت بدان شاید نشد همت کنی
با قسمت اشعار خود کفران این ﻧﻌﻤﺖ مکن
مستی درست اما چرا تکفیر این ﺣﮑﻤﺖ کنی؟
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آیینه داری پس چرا تکثیر این ﺣﺸﻤﺖ کنی
مستانه یک شب تا سحر گفتی غزل از عمق دل
یعنی چه با این کار خود خواهی به اوخدمت کنی
نسیان گرفتی بس که با تکرار ده ها قافیه
رفتی سراغ خون دل شعرت چه بی عصمت کنی
آخر مگر حرف دلت نان و پنیر است ای عزیز
قدر غزلهایت بدان شاید نشد همت کنی
با قسمت اشعار خود کفران این ﻧﻌﻤﺖ مکن
مستی درست اما چرا تکفیر این ﺣﮑﻤﺖ کنی؟
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون گل سرخی که سر بر شانه ام بگذاشتی
آمدی پا در هوای خانه ام بگذاشتی
کلبه ام خالی ز نور و خالی از فریاد بود
خشت روی آجر کاشانه ام بگذاشتی
گفته بودم هستم و می آیم اما در شبی
آمدی خنجر به زیر چانه ام بگذاشتی
بلبلی بودم که میخواندم برایت روز و شب
رفتی و تنها شدم بی دانه ام بگذاشتی
راقب از دست نگار خود به تنگ آمد هوار
از چه بی شرب اینچنین مستانه ام بگذاشتی
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمدی پا در هوای خانه ام بگذاشتی
کلبه ام خالی ز نور و خالی از فریاد بود
خشت روی آجر کاشانه ام بگذاشتی
گفته بودم هستم و می آیم اما در شبی
آمدی خنجر به زیر چانه ام بگذاشتی
بلبلی بودم که میخواندم برایت روز و شب
رفتی و تنها شدم بی دانه ام بگذاشتی
راقب از دست نگار خود به تنگ آمد هوار
از چه بی شرب اینچنین مستانه ام بگذاشتی
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
یک زمانی زندگی چون طعم سیبی تازه بود
آرزوهامان اگر چه کم ولی اندازه بود
کار و باری بود واندک اجرتی پایان کار
بی نیاز از هر نیازی , دخلمان اندازه بود
خسته کی بودیم از بار گران زندگی ؟؟
خستگی هامان فقط اندازه خمیازه بود ..!
يادش بخير
#امیر_حسین_مقدم
جوابیه رامین راقب از باب همدلی 👇👇👇👇
روزگاری پای مردم در گلیم اندازه بود
ابتدا و انتهای شهر ما دروازه بود
قیمت حرمت فراوان آه بیش از صد کرور
بین مردم سبقتی در شهرت و ﺁﻭﺍﺯﻩ بود
هر که در کار خودش می کرد اخلاص عمل
سیرت و صورت یکی بود و همیشه تازه بود
تا دغل افتاد در بین عمل تا حرف ما
مثل موشی شد که هر شب در دل مغازه بود
یادش بخیر
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آرزوهامان اگر چه کم ولی اندازه بود
کار و باری بود واندک اجرتی پایان کار
بی نیاز از هر نیازی , دخلمان اندازه بود
خسته کی بودیم از بار گران زندگی ؟؟
خستگی هامان فقط اندازه خمیازه بود ..!
يادش بخير
#امیر_حسین_مقدم
جوابیه رامین راقب از باب همدلی 👇👇👇👇
روزگاری پای مردم در گلیم اندازه بود
ابتدا و انتهای شهر ما دروازه بود
قیمت حرمت فراوان آه بیش از صد کرور
بین مردم سبقتی در شهرت و ﺁﻭﺍﺯﻩ بود
هر که در کار خودش می کرد اخلاص عمل
سیرت و صورت یکی بود و همیشه تازه بود
تا دغل افتاد در بین عمل تا حرف ما
مثل موشی شد که هر شب در دل مغازه بود
یادش بخیر
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روزگارم سر رسید و عشق پیدایم نکرد
از دل دریا گذشتم باز شیدایم نکرد
منتظر بودم که شاید همچو ناز ارغوان
یا که ناز سروناز ، اما چه ؟ اقوایم نکرد
نسترن هم راز خود از حسن مینا گفت و حیف
راز ما در سینه چون ایهام و معنایم نکرد
آسمان با وسعت اش الهام بخش شاعر است
قسمت ام یک خاطره در بین شبهایم نکرد
بیم آنم بوده مبهم در کنار پنجره
هیچم از یک انتظار آید که دنیایم نکرد
سیل ویرانگر سکوت ریشه هایم را شکست
تا که یاد آرم زبانم بسته نجوایم نکرد
مانده ام در یادگار آن شقایق های سرخ
اندر آن مهتاب بی نوری که فردایم نکرد
هستی ام آتش گرفت ، آرامش از این خانه رفت
لحظه های التهاب آمد که یارایم نکرد
از لهیب عشق سوزان در امانم روز و شب
نوبت ما چون نشد عشقی که یکتایم نکرد
زخم هر یک ضربه از آن تیشه ی فرهاد بود
لذتی بر بیستون ، آنگونه رسوایم نکرد
یک دم از قید حقایق بگذر ای راقب که شیخ
ملحدان را حد که زد یک دفعه فتوایم نکرد
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از دل دریا گذشتم باز شیدایم نکرد
منتظر بودم که شاید همچو ناز ارغوان
یا که ناز سروناز ، اما چه ؟ اقوایم نکرد
نسترن هم راز خود از حسن مینا گفت و حیف
راز ما در سینه چون ایهام و معنایم نکرد
آسمان با وسعت اش الهام بخش شاعر است
قسمت ام یک خاطره در بین شبهایم نکرد
بیم آنم بوده مبهم در کنار پنجره
هیچم از یک انتظار آید که دنیایم نکرد
سیل ویرانگر سکوت ریشه هایم را شکست
تا که یاد آرم زبانم بسته نجوایم نکرد
مانده ام در یادگار آن شقایق های سرخ
اندر آن مهتاب بی نوری که فردایم نکرد
هستی ام آتش گرفت ، آرامش از این خانه رفت
لحظه های التهاب آمد که یارایم نکرد
از لهیب عشق سوزان در امانم روز و شب
نوبت ما چون نشد عشقی که یکتایم نکرد
زخم هر یک ضربه از آن تیشه ی فرهاد بود
لذتی بر بیستون ، آنگونه رسوایم نکرد
یک دم از قید حقایق بگذر ای راقب که شیخ
ملحدان را حد که زد یک دفعه فتوایم نکرد
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اهل امروزم و با حادثه ای پیر شدم
و به زیبایی چشمان تو درگیر شدم
گاهی از باور یک حسّ تَرِ بارانی
می نویسم به قُلِ عشق تو زنجیر شدم
سَرَکی قلب مرا میزنی و می فهمی
دوستت دارم و از دست خودم سیر شدم
تازه گی شعر پُر از نم نم باران گفتم
کمَکی عاشقم ای دوست،کمی شیر شدم
ول کُنِ بازی شعر و دُم این قافیه ها
نیستم من به تبِ چشم تو درگیر شدم
#فاروق_تیموریان
جوابیه 👇👇👇👇👇
رخ زیبای تو را دیده ، زمین گیر شدم
از خودم خسته و آزرده و دل گیر شدم
مشق عشقی که نوشتی پس از آن باور تر
یکسره خواندم و با حس تو درگیر شدم
نه سرک بلکه تماما شده ام محو تو یار
راهی راه تو گشتم و چه شب گیر شدم
از پس نم نم باران شده ای شاعر محض
قلب تو پر ز طراوت شده پاگیر شدم
بازی شعر و دم قافیه را ول کردم
مثل راقب شده ام لاک غلط گیر شدم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و به زیبایی چشمان تو درگیر شدم
گاهی از باور یک حسّ تَرِ بارانی
می نویسم به قُلِ عشق تو زنجیر شدم
سَرَکی قلب مرا میزنی و می فهمی
دوستت دارم و از دست خودم سیر شدم
تازه گی شعر پُر از نم نم باران گفتم
کمَکی عاشقم ای دوست،کمی شیر شدم
ول کُنِ بازی شعر و دُم این قافیه ها
نیستم من به تبِ چشم تو درگیر شدم
#فاروق_تیموریان
جوابیه 👇👇👇👇👇
رخ زیبای تو را دیده ، زمین گیر شدم
از خودم خسته و آزرده و دل گیر شدم
مشق عشقی که نوشتی پس از آن باور تر
یکسره خواندم و با حس تو درگیر شدم
نه سرک بلکه تماما شده ام محو تو یار
راهی راه تو گشتم و چه شب گیر شدم
از پس نم نم باران شده ای شاعر محض
قلب تو پر ز طراوت شده پاگیر شدم
بازی شعر و دم قافیه را ول کردم
مثل راقب شده ام لاک غلط گیر شدم
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
روز شد چشمان خود را باز کن صبحت بخیر
آفتاب آمد , برایش ناز کن صبحت بخیر
مستی بلبل نگه , از بهر تو میخواند او
یک کمی با نغمه اش آواز کن صبحت بخیر
نازنین , لبهای تو , زیبا چو لبخند گل است
روز را با خنده ات آغاز کن صبحت بخیر
آفرین ای دخترم , دنیا قشنگ از روی توست
قلب دنیا را به زلفت ساز کن صبحت بخیر
با تو ساحل امن و دریای خروشان بی خطر
مهربان چشمان خود را باز کن صبحت بخیر
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آفتاب آمد , برایش ناز کن صبحت بخیر
مستی بلبل نگه , از بهر تو میخواند او
یک کمی با نغمه اش آواز کن صبحت بخیر
نازنین , لبهای تو , زیبا چو لبخند گل است
روز را با خنده ات آغاز کن صبحت بخیر
آفرین ای دخترم , دنیا قشنگ از روی توست
قلب دنیا را به زلفت ساز کن صبحت بخیر
با تو ساحل امن و دریای خروشان بی خطر
مهربان چشمان خود را باز کن صبحت بخیر
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبی ست
برای با تو نشستن بهانه ی خوبی ست
#حسن_صادقی_پناه
رسیده جان به لب و این تمام حادثه است
از این خلاصه چه گویم نشانه ی خوبی ست
قدم زدی تو به خلوتگه دلم آن دم
بزن بزن تو قدم چون زمانه ی خوبی ست
هوای دل چه عوض شد چو آمدی جانا
سواحل دلم امشب کرانه ی خوبی ست
تویی تویی که نگارم شدی در این دنیا
مرام و هم سکناتت زنانه ی خوبی ست
کنون که راقب خسته جوان شد از تو بگو
همین جوانی دل هم جوانه ی خوبی ست?
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برای با تو نشستن بهانه ی خوبی ست
#حسن_صادقی_پناه
رسیده جان به لب و این تمام حادثه است
از این خلاصه چه گویم نشانه ی خوبی ست
قدم زدی تو به خلوتگه دلم آن دم
بزن بزن تو قدم چون زمانه ی خوبی ست
هوای دل چه عوض شد چو آمدی جانا
سواحل دلم امشب کرانه ی خوبی ست
تویی تویی که نگارم شدی در این دنیا
مرام و هم سکناتت زنانه ی خوبی ست
کنون که راقب خسته جوان شد از تو بگو
همین جوانی دل هم جوانه ی خوبی ست?
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رخ ماه تو را در دل تماشا میکنم هر شب
از این دیوانه بازی ها چه زیبا میکنم هر شب
من این خواب و خیالِ بوسه بر لبهای داغت را
یگانه عشق پنهان بارِ صهبا میکنم هر شب
ندای قلب من بشنو طلب دارد تو را هر دم
رهایم گر کنی اشکم چو دریا میکنم هر شب
اگر دورم ز کوی تو ولی هستی تو در قلبم
قرار بین مان را هی تمنا میکنم هر شب
بیا و رخ به من بنما مکن در پرده آزارم
من این آزار را هر چند حاشا میکنم هر شب
اگر عاشق منم پس تا ابد هستم به پای تو
هوایت را به دل دارم که سودا میکنم هر شب
لزوم عاشقی دل دادن است و دل خریداری
امان از این دل شیدا که معنا میکنم هر شب
نمی دانی چه آتش در دلم افتاده از عشق ات
زمین و هم زمان را بی تو دعوا میکنم هر شب
لب راقب به جز ذکر گل نام تو از بَر نیست
یکایک حرف نامت را چه نجوا میکنم هر شب
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از این دیوانه بازی ها چه زیبا میکنم هر شب
من این خواب و خیالِ بوسه بر لبهای داغت را
یگانه عشق پنهان بارِ صهبا میکنم هر شب
ندای قلب من بشنو طلب دارد تو را هر دم
رهایم گر کنی اشکم چو دریا میکنم هر شب
اگر دورم ز کوی تو ولی هستی تو در قلبم
قرار بین مان را هی تمنا میکنم هر شب
بیا و رخ به من بنما مکن در پرده آزارم
من این آزار را هر چند حاشا میکنم هر شب
اگر عاشق منم پس تا ابد هستم به پای تو
هوایت را به دل دارم که سودا میکنم هر شب
لزوم عاشقی دل دادن است و دل خریداری
امان از این دل شیدا که معنا میکنم هر شب
نمی دانی چه آتش در دلم افتاده از عشق ات
زمین و هم زمان را بی تو دعوا میکنم هر شب
لب راقب به جز ذکر گل نام تو از بَر نیست
یکایک حرف نامت را چه نجوا میکنم هر شب
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رسا تـریـن کــلـماتـــی ، به شـعــر عـالــــیِ مـن
تــو تــک تــکِ گِـره هایی ، بــه دار قــالــیِ مـن
اسـاس هـــــر غــزلـی تو ، چـکـیـده ی ذهــنـی
تــو سیـلِ جاریِ آبــــی ، به خـشـک سـالـی من
قـداستـی کـه تـنـیـدی ، به هـــر چــه در فکرم
تــو مالِـکِ همـــه مُلکی ، شـدی تـو والـــــی من
به سـاز من تو طـنـیـنـی ، تـویی صدای طپش
سکوت من ، تو شکستی ، در ایـن حـوالـی من
هــــدایــتــم بــه نــشانِ مکان نمای تو هست
فـرو چکـیـده ی اشکت ، ــود چــگالـــــی مــن
سـرت به روی دو کـِتفَـم ، تــو گـریـه کـــن اما
به شــــرط آنـکه بشویــی ، دل زغـــالــــی مـن
تـویـی کــه با همــه دنیا ، غـــریــبــگـی کــردی
شــدی تمـام قـــَـوافـــی ، تـــویـی تَعالــــی من
مـکــن به هـــق هـــق گــریه، گلــوی خـــود آزار
کــه نـای نـــــرم تــــو آنــی ، شــود زلالـــی مــن
منـــم کــه راقبِ اَشکـــَـــم ، به وقـت بـاریــــدن
تویی که حمد و سجودی، به وقت خــالــــی من
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تــو تــک تــکِ گِـره هایی ، بــه دار قــالــیِ مـن
اسـاس هـــــر غــزلـی تو ، چـکـیـده ی ذهــنـی
تــو سیـلِ جاریِ آبــــی ، به خـشـک سـالـی من
قـداستـی کـه تـنـیـدی ، به هـــر چــه در فکرم
تــو مالِـکِ همـــه مُلکی ، شـدی تـو والـــــی من
به سـاز من تو طـنـیـنـی ، تـویی صدای طپش
سکوت من ، تو شکستی ، در ایـن حـوالـی من
هــــدایــتــم بــه نــشانِ مکان نمای تو هست
فـرو چکـیـده ی اشکت ، ــود چــگالـــــی مــن
سـرت به روی دو کـِتفَـم ، تــو گـریـه کـــن اما
به شــــرط آنـکه بشویــی ، دل زغـــالــــی مـن
تـویـی کــه با همــه دنیا ، غـــریــبــگـی کــردی
شــدی تمـام قـــَـوافـــی ، تـــویـی تَعالــــی من
مـکــن به هـــق هـــق گــریه، گلــوی خـــود آزار
کــه نـای نـــــرم تــــو آنــی ، شــود زلالـــی مــن
منـــم کــه راقبِ اَشکـــَـــم ، به وقـت بـاریــــدن
تویی که حمد و سجودی، به وقت خــالــــی من
#رامین_راقب
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀