.
باید که لهجهی کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک صبحِ تازه را بسُرایم از آفتاب
شمعِ قدیمِ سوختنم را عوض کنم
دارم میان مقبرهها راه میروم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعرهای مرا، مرهمی بیار
بُگذار وصلههای تنم را عوض کنم
بُگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خستهی بارانِ دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم...
#علی_داوودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
باید که لهجهی کهنم را عوض کنم
این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم
یک صبحِ تازه را بسُرایم از آفتاب
شمعِ قدیمِ سوختنم را عوض کنم
دارم میان مقبرهها راه میروم
شاید هوای زیستنم را عوض کنم
بردار شعرهای مرا، مرهمی بیار
بُگذار وصلههای تنم را عوض کنم
بُگذار شاعرانه بمیرم از این سرود
از من مخواه تا کفنم را عوض کنم
من که هنوز خستهی بارانِ دیشبم
فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم...
#علی_داوودی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آدمت نیستم آنگونه که حوّا باشی
ساحلت نیستم آنقدر که دریا باشی
آدمت نیستم آری، به بهشتم بفروش
قسمت این بود در این باغچه تنها باشی
مرغ باغ ملکوتی، بپر از شاخه و خاک
تا به کِی چشم به راهم به تماشا باشی؟
مردِ این حادثه من نیستم، از من بگذر!
در من آنقدر جنون نیست که صحرا باشی
دلم آزردهتر از آنکه ز من دل ببری
روح من مردهتر از آنکه مسیحا باشی
شاعری نیستم آنگونه که مدحت گویم
گرچه مضمون غزل باشی و رؤیا باشی
باز میگویم... میخندد و میگوید باز
خوب میدانم، میخواهم امّا باشی!
#علی_داوودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساحلت نیستم آنقدر که دریا باشی
آدمت نیستم آری، به بهشتم بفروش
قسمت این بود در این باغچه تنها باشی
مرغ باغ ملکوتی، بپر از شاخه و خاک
تا به کِی چشم به راهم به تماشا باشی؟
مردِ این حادثه من نیستم، از من بگذر!
در من آنقدر جنون نیست که صحرا باشی
دلم آزردهتر از آنکه ز من دل ببری
روح من مردهتر از آنکه مسیحا باشی
شاعری نیستم آنگونه که مدحت گویم
گرچه مضمون غزل باشی و رؤیا باشی
باز میگویم... میخندد و میگوید باز
خوب میدانم، میخواهم امّا باشی!
#علی_داوودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀