قابِ عکسی کهنه ام، در گَنجه پیدا کن مرا
بـر غبـارِ صـورتم دستی بکِش؛ ها کن مرا
از تمـاشـا کردنِ بـاران کـه لذت می بری
روبـرویم ساعتی بنشین ، تمـاشـا کن مرا
دستهایت زیرِ چانه خیره شو در چشمِ من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا
حاصلِ تفریقت ازآغوشِ من گرچه غم است
از حـواسِ جمعِ آن آغـوش ، منها کن مرا
به همان تنهایی ام بسپار... بعد از سالـها
یک صدا می آید از گنجه، که پیدا کن مرا
#علی_باقـری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بـر غبـارِ صـورتم دستی بکِش؛ ها کن مرا
از تمـاشـا کردنِ بـاران کـه لذت می بری
روبـرویم ساعتی بنشین ، تمـاشـا کن مرا
دستهایت زیرِ چانه خیره شو در چشمِ من
بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا
حاصلِ تفریقت ازآغوشِ من گرچه غم است
از حـواسِ جمعِ آن آغـوش ، منها کن مرا
به همان تنهایی ام بسپار... بعد از سالـها
یک صدا می آید از گنجه، که پیدا کن مرا
#علی_باقـری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀