💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#دیوانه شدن
در این زمانه کمی سخت است

مجنون شدنم
به پای #لیلی نبودنت هم تلخ است

گفته بودی #تـღـو
هم عاشق شده ای به مثل مجنون

پس،بگو چرا
دوستت دارم هایت انقدر سرد است

#محمد_بشیری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از این وحشت که چشمانت مبادا در خطر باشد
نخوابیده است چشمم تا ز چشمت باخبر باشد

تو هم مهری و هم ماهی، شبی؟ روزی؟ نمی دانم!
همین کافی ست تا خواب از پی من در به در باشد

کمان ابرو فــراوان است با مـژگان زهــر آلود
به چشمت گوشزد کن تا از آنها بر حذر باشد

نگاهت می‌کننـــد امــا نمی‌ماننــد عــابــرها
رها کن آن قطاری را که دائم در سفر باشد

دعا کردم شبی باشی به جای من، فقط یک شب!
"ولـــی آهسـتـــه گفتـــم بـــارالهـــا بی‌اثـــر باشد"

#لیلی_افشانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#لیلی_بامن_داره_زندگی_میکنه

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو زلیخایی و من یوسفِ آشفته سرم
دوست دارم که خودم پیرهنت را بدرم!

تو هر اندازه که بگریزی و پرهیز کنی،
من همان قدر به آغوش تو مشتاق ترم!...

قصه برعکس شده، نوحم و طوفان زده ام
کشتی سوخته ای مانده میان جگرم!

دو قدم پیش بیا! ـ ای قدمت بر سر چشم! ـ
دو قدم... تا که تو را تنگ بگیرم به برم!

تو به اندازه ی هر یک قدمم آتشی و
من به اندازه ی هر یک نفست شعله ورم!

دور تر می شوی و بی خبر از حال منی
پیش می آیم و از شرم لبت با خبرم!

آه و صد آه! خلیلِ بُتِ خالت شده ام
شکر و صد شکر که اعجاز ندارد تبرم!

چه کُنم با دو لبت؟ دل بکنم یا نکنم؟
چه کنم جان و دلم را؟ ببرم یا نبرم؟

#لیلی


@Kafee_sheerr💖💖

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تقدیر
چرا بعضی وقتها اتفاق‌ها دیر رخ می دهند. آشنایی دیر می شود، عاشق شدن دیر می شود، رسیدن دیر می شود.
زمانی آشنا می شوی که به تمام شهر پشت کرده ای و در حال گذری.
زمانی عاشق می شوی که دیگر رها نیستی، زمانی می رسی که قطار ساعتهاست حرکت کرده است.
و تو می مانی و حجم عظیمی از خواستن و نرسیدن. تو می مانی و حجم عظیمی از سکوت، سکوتی که تبدیل به فریاد شده است.
تقدیر این است که تو نمی توانی چیزی را تغییر بدهی. ماندن یا رفتن با تقدیر است. نمی شود خواست و رفت. نمی شود ماند و نخواست.
تقدیر !تقدیر! بیزار از هرچه تقدیر است.
آرزوهای دلم کجای تقدیر است؟! خواستن ها و نرسیدن ها، خواستن ها و نتوانستن ها، تو نمی توانی برای تقدیر، چاره ای بیاندیشی او حاکم است و بس.....

🖊#لیلی_برهانی_نیکی

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮید
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﻮشی
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺫﻫﻦ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺭد
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ
ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭک ﻛﺮﺩ
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ "ﺑﻮﺩﻥ" ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻣﺮﺩ ﻫﻢ "اﻃﻤﻴﻨﺎﻥ" ﻣﻴﺨﻮﺍﻫد
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪقه ی ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ
ﺑﺎﻳﺪ ﻓﺪﺍﯼ خستگی های ﻣﺮﺩ ﻫﻢ شد
ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ بی ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﺁﻭﺭد
کلافگی ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ فهمید
ﺧﻼﺻﻪ مرد و زن ندارد
ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ی ما ﺷﺪﻥ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﯼ
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍیش
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺣﺲ ﻛﻨﺪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺩﺭکش نمیکند‌

#لیلی تبریزی
.
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوست داشتنت
بارانی است بر روی گل سرخ؛

عطر بوته های یاس است
در مشام رهگذران!
دوست داشتنت سپید است
ترکیبی از
انتظار
دلواپسی
بی قراری...

و طعمش تلخ ترین شیرینی است که چشیده ام!

#لیلی_برهانی_نیکی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چیزی را گم کرده‌ام
فراتر از نور
فراتر از حس
چیزی شبیه دوست داشتن؛
دوست داشته شدن
زیر پایم خالیست
آرزویم گم
حسرتم
یک خواب آرام
همه چیز سست است
تکیه‌گاهم لغزان
بوته‌ها بی ریشه
دوستی‌ها تلخ
عشق‌ها بی فرجام
چیزی درونم گمشده است
چیزی شبیه نبض
درون رگ حیات
چیزی شبیه خویشتن برای من
چیزی شبیه زیستن بدون تو!

#لیلی_برهانی_نیکی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#لیلی_و_مجنون

#مهدی_احمدوند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همیشہ عاشقانہ‌ها را
در افسانہ‌هاے ؛
لیلے و مجنون خوانده بودم ؛
اما غافل از اینڪـہ ؛
خودم  لیلے تر از لیلے ڪَـرفتارَ تواَم اے عشق ..!!

#لیلی_بهارشاهے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بوی
اغوش
تو
در
کنج
اتاقم مانده ست
با شراب لب خود باز مرا شیطان کن
همسفر بر سر قبرم غزلی تلخ بخوان
شب
جمعه
ست
مرا
فاتحه ای مهمان کن

#لیلی_محمدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#نفس،
#لیلیِ این قصٌه #امشب
بجای واژه
با دیدگانش سخن می گوید!
می خواهد
‌ چون
#دانه_های_برف
بر چتر آشنای چشمهایت
ببارد
بخوان او را
با مُشتی از گندم مهر!
چون‌ پرنده ای
در گنبدچشمانت
می نشیند
و از سقاخانهٔ چشمانت
اشکِ بیقرار عشق می نوشد!
زیر سایبان پلکهای تو
می شود شعر گفت
پرواز کرد در رویاها
می شود زندگی کرد.


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خواستم شعر بگویم قلمم زار گریست
چشم دفتر سر این شانه ی دیوار گریست

آمدم نقش تو را بر سر قالی بکشم
تار و پود غزلم بر سر آن دار گریست

عزم کردم که تو را از نظرم پاک کنم
دل به امید خوش لحظه ی دیدار گریست

روح بیمارم و در کالبدم درد ازل
جگرم در عطش سینه ی تب دار گریست

فال حافظ که زدم گفت نخواهی آمد
طوطی فال فقط بر من بیمار گریست

بعد تو سقف غزل های مرا باران شست
عنکبوتی که نمرد از غم آوار گریست


#لیلی_محمدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#لیلی_لیلی
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این
می‌نویسی نامه سوی کیست این

کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش

گفت شرح حسن لیلی می‌دهم
خاطر خود را تسلی می‌دهم

می‌نویسم نامش اول وز قفا
می‌نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه‌ای از جام او
عشقبازی می‌کنم با نام او.....


#راحم_تبریزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#امشب
زیر باران
صدای
#سکوتم را
در کوله ام
به
#دوش می کشم
باد
واژه‌ها را
در آغوش من می‌سپارد
تا
که از ریسمان
ضربان های تندم
زیباترین
#شعرها را #ببافم
تا
فقط من باشم و باران!

لطفاً به او بگویید
این دخترک کولی
#لیلی
#نفس_باران است
بگویید
من به
#باران #قول داده‌ام
چشم انتظار
چتر نگاهش می‌مانم.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀