💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد
جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد


فلک نظر به که دارد که نیش غمزهٔ او
هزاز ناوک جادوفکن فروریزد

#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر به رازفشانی لبم اجازت داشت
چه‌ها به عابد طاعت‌فروش می‌کردم

منم به این‌همه تردامنی همان عرفی
که عیب زاهد پشمینه‌پوش می‌کردم

#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به زهر تشنه لبم، با شکر چه کار مرا
دراز باد شبم، با سحر چه کار مرا

مرا نشاط تماشا بِهْ از بهشتِ وصال
به قسمت کم و بیش ثمر چه کار مرا

مرا فریب دهد ناله و به غم گوید:
ز من ترانه شنو، با اثر چه کار مرا

من و شکستن افغان به سینه در شبِ غم
به نغمه‌سنجی مرغ سحر چه کار مرا

چرا ز
عرفی جانباز سر نمی‌طلبی
فدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرا



#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بگذر از دارالشفای عشق کز بهر علاج
هر نفس آید مسیح آن جا و بیمار آورد

مو به مویم دوست شد، ترسم که استیلای عشق
یک انالحق گوی دیگر بر سر دار آورد

#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سر تا به قدم عیبم و از دوستی خویش
عیبی نشناسم کزان پرده نپوشم

#عرفی

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
شکایت از که کنم خانگیست غمازم

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت
غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

#حافظ

از صحبت دوستی به رنجم
کاخلاق بدم حسن نماید

کو دشمن شوخ چشم ناپاک
تا عیب مرا به من نماید

#سعدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز چشمم آبِ حسرت می‌تراود
ز هر مویم شکایت می‌تراود

چنان در دل خلد گاهِ نمازم
که کفرم از عبادت می‌ترواد

بگو، تیغ از چه شربت آب دادی
که از هر زخم، لذّت می‌تراود

مَلَک همچون مگس جوشد بران زخم
کزو شهد شهادت می‌تراود

حذر کن زین دعای آتش‌آلود
کزین چشمه اجابت می‌تراود


#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا ز غمکدهٔ سینه داغ می‌روید
ز بزمگاهِ محبّت چراغ می‌روید

بهشت کو که تماشا کند؟ که حُسن تو را
ز باغْ لاله و از لاله باغ می‌روید

مسیح گو گهرِ آفتاب را بفروش
که از خرابۀ ما شبچراغ می‌روید

هزار کعبه خراب مزار کشتهٔ دوست
کزان سلامت، ازین درد و داغ می‌روید

 

#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرگاه که چشم من و عرفی به هم افتاد


در هم نگرستیم و گرستیم و گذشتیم


#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیا که نغمه گشایان نفس به نی بستند
پیاله را به لب شیشه های می بستند

دلی که مایهٔ آزادگیست، بی دردان
به ذوق سلطنت روم و ری بستند

فسانه ها که به بازیچه روزگار سرود
کسان به مسند جمشید و تاج کی بستند

بیا به ملک قناعت که دردسر نکشی
ز قصه ها که به همت فروش طی بستند

دلم به فصل خزان زاد و در بهاران مرد
ببین که کی در هستی گشاد و کی بستند

چو یاسمین خود ای باغ وصل خندان باش
که بلبلان تو دست خزان و دی بستند

کلید توبه خریدم برای قفل بهشت
ولی چه سود که دستم به جام می بستند

بگو ز عرفی مجنون به لیلی ای محرم
که بر اسیر تو راه طواف حی بستند

#عرفی_شیرازی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در باغ طبیعت بفشردیم قدم را
چیدیم و گذشتیم،گل شادی و غم را

نوبت به من افتاد، بگویید که دوران
آرایشی از نو بکند مسند جم را

در بحث دل و عشق تصرف نتوان کرد
در خون کشد این مساله برهان حکم را

الماس بود طعنه شنو از جگر ما
بیهوده به زهرآب مده تیغ ستم را

در روضه چو با این دهن تلخ بخندم
بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را

ما سجده بر سایه ی دیوار کنشتیم
از بی ادبان پرس حرم گاه صنم را

عرفی غم دل گر طلب جان کند از تو
زنهار بر افشان و مرنجان دل غم را

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
منصور و اناالحق زدن از دار و دگر هیچ
ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ

بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ
کای وای ز محرومی دیدار و دگر هیچ

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای دل! حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست؟
زهر است در پیاله، چشیدن ز بهر چیست؟

ای نیشِ غم! که مرهم آسایش منی
در زخمِ سینه نرم خلیدن ز بهر چیست؟

ای زهرِ فتنه! کز تو مرا تشنگی فزود
زان نیشِ غمزه دیر چکیدن ز بهر چیست؟

کشتِ وفای غیر نرست ای نسیم وصل!
چندین به شوره‌زار وزیدن ز بهر چیست؟

در حیرتم که بلهوسان چون ز زهر عشق
جامی نمی‌کشند، چشیدن ز بهر چیست؟

این دشت را سمومْ نسیم است و شعلهْ آب
ای سبزۀ امید! دمیدن ز بهر چیست؟

تو حسن لایزالی و من عشق بی‌زوال
ما هر دو آتشیم، رمیدن ز بهر چیست؟

عرفی خمار عشق، عذابی است بس الیم
جامی بکش، عذاب کشیدن ز بهر چیست؟

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای دل! حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست؟
زهر است در پیاله، چشیدن ز بهر چیست؟

ای نیشِ غم! که مرهم آسایش منی
در زخمِ سینه نرم خلیدن ز بهر چیست؟

ای زهرِ فتنه! کز تو مرا تشنگی فزود
زان نیشِ غمزه دیر چکیدن ز بهر چیست؟

کشتِ وفای غیر نرست ای نسیم وصل!
چندین به شوره‌زار وزیدن ز بهر چیست؟

در حیرتم که بلهوسان چون ز زهر عشق
جامی نمی‌کشند، چشیدن ز بهر چیست؟

این دشت را سمومْ نسیم است و شعلهْ آب
ای سبزۀ امید! دمیدن ز بهر چیست؟

تو حسن لایزالی و من عشق بی‌زوال
ما هر دو آتشیم، رمیدن ز بهر چیست؟

عرفی خمار عشق، عذابی است بس الیم
جامی بکش، عذاب کشیدن ز بهر چیست؟

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رمید صبح، طرب دل منه به یک دم عیش
رسید بخت سفر کرده، فرش خواب انداز

گرت هواست که با عشق هم پیاله شوی
هزار میکده از خون دل شراب انداز

مده عنان تعلق به حسن هر ذره
برآر دستی و بر فرش آفتاب انداز


#عرفی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زخمی شوق توام، سینۀ جوشان دارم
خانه در کوچۀ الماس‌فروشان دارم

کی مسلمان کندم صحبت اصحاب حرم؟
که دران زمره بسی حلقه به گوشان دارم

آتشِ پنبۀ گوش دگرانم، کامروز
گوش را مزرعۀ پنبه‌فروشان دارم

صحبت عمر فرومایه ملولم دارد
میل همدوشی تابوت به دوشان دارم

واعظا! درگذر از قافلۀ من که متاع،
همه گوش است ولی نذر خموشان دارم

عرفی امروز به کاشانۀ من باش که باز
گله‌ای از دل بی‌شرم خروشان دارم

#عرفی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد
جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد

فلک نظر به که دارد که نیش غمزهٔ او
هزاز ناوک جادوفکن  فروریزد

اجل به صیدگه ناز او شود پامال
ز بس بر سر هم جان وتن فروریزد


#عرفی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا
جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا

هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست
طایر بی قفس و دام کدام است این جا

آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت
صنعت راه روان لغزش گام است این جا


#عرفی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
... گویند کفر زلفش بر دین زند شبیخون
بر گوش دین‌فروشان این داستان مبارک

بر ما خجسته بادا دوزخ‌فروزی عشق
طوبا و حور و کوثر بر این‌و‌آن مبارک ...


#عرفی_شیرازی
#صـبح_بخیر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی می کنیم
مژده اهل دیر را کانجا وداعی می کنیم

گر حدیث عشق کم گویی تو با آسودگان
جای منت هست، تحقیق صداعی می کنیم

زهر کو، خون جگر کو، شهد ناب و شیر چند
صبر دشوار است، با رضوان نزاعی می کنیم

در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز
در شهادت گاه او ما هم سماعی می کنیم

شیوه های زاهدان گر در شمار دین بود
غم مخور عُــــــــــرفی که ما هم اختراعی می کنیم

#عرفی_شیرازی         

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀