تو مگو همه بجنگند وز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود بیفروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتره
که به است به قد خوش ز هزار قامت کوز
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود بیفروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتره
که به است به قد خوش ز هزار قامت کوز
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دورْ مَرو سَفَر مَجو
پیشِ تو است ماهِ تو
نَعره مَزَن که زیر لب
میشنود زِ تو دعا
میشنود دُعای تو
میدهَدَت جوابْ او
کِی کَر من, کَری بِهِل
گوشْ تمامْ بَرگُشا
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیشِ تو است ماهِ تو
نَعره مَزَن که زیر لب
میشنود زِ تو دعا
میشنود دُعای تو
میدهَدَت جوابْ او
کِی کَر من, کَری بِهِل
گوشْ تمامْ بَرگُشا
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به آغوش تومحتاجم،پناه لحظه هایم شو
چوابری پرزبارانم،رفیق گریه هایم شو
دراین آوار تنهایی،چه بیزاروچه بیمارم
طبیب این دل زاروشفای دردهایم شو
خطوط عشق را ممتد ،موازی دیده ام درتو
سکوت عشق رابشکن،غریق شعرهایم شو
شبی مستانه رقصیدم درآن مکردوچشمانت
بزن بوسه عطشهایم،شریک غصه هایم شو
چنان پروانه می چرخم کنارپیکرت هرشب
دمی آغوش خود بگشا،کمی هم مبتلایم شو
#غزل_چاووش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چوابری پرزبارانم،رفیق گریه هایم شو
دراین آوار تنهایی،چه بیزاروچه بیمارم
طبیب این دل زاروشفای دردهایم شو
خطوط عشق را ممتد ،موازی دیده ام درتو
سکوت عشق رابشکن،غریق شعرهایم شو
شبی مستانه رقصیدم درآن مکردوچشمانت
بزن بوسه عطشهایم،شریک غصه هایم شو
چنان پروانه می چرخم کنارپیکرت هرشب
دمی آغوش خود بگشا،کمی هم مبتلایم شو
#غزل_چاووش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
رَقّاص تَر درختْ دَرین باغها مَنَم
زیرا درختِ بَختَم و اَنْدَر سَرَم صَباست
چون باشد آن درختْ که بَرگَش تو دادهیی؟
چون باشد آن غریبْ که همسایهٔ هُماست؟
در ظِلِّ آفتابِ تو چَرخی هَمیزنیم
کوریِّ آن که گوید ظِلّ از شَجَر جُداست
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
زیرا درختِ بَختَم و اَنْدَر سَرَم صَباست
چون باشد آن درختْ که بَرگَش تو دادهیی؟
چون باشد آن غریبْ که همسایهٔ هُماست؟
در ظِلِّ آفتابِ تو چَرخی هَمیزنیم
کوریِّ آن که گوید ظِلّ از شَجَر جُداست
#غزل_مولانا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هرچه "چنگیزصفت" دل ببَری میچسبد
در هوایت همه شب دربدری میچسبد
"قهوهی چشم تو را" با هیجان نوشیدن
هست با اینکه کمی هم "قجَری"! میچسبد
صَرفِ یک چای کنارت بشود توأم با_
_شِکر و قندِ لبت مختصری!، میچسبد
با تو "دیوار به دیوارم" و بعد از عمری
بینمان باز شود گر که "دری"! میچسبد
تا که میبینمت هربار چنان برقآسا_
میروم از خود و این بیخبری! میچسبد
"عقل" مَنعم کند و "دل" قدمی پا نکِشد
چهقدَر در طلبت خیرهسری! میچسبد
"بیستون هیچ دماوند شود سد" غم نیست
که به راهت گذر از هر خطری! میچسبد
#یاس_امینی
#غزل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
#حامد_بهاروند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در هوایت همه شب دربدری میچسبد
"قهوهی چشم تو را" با هیجان نوشیدن
هست با اینکه کمی هم "قجَری"! میچسبد
صَرفِ یک چای کنارت بشود توأم با_
_شِکر و قندِ لبت مختصری!، میچسبد
با تو "دیوار به دیوارم" و بعد از عمری
بینمان باز شود گر که "دری"! میچسبد
تا که میبینمت هربار چنان برقآسا_
میروم از خود و این بیخبری! میچسبد
"عقل" مَنعم کند و "دل" قدمی پا نکِشد
چهقدَر در طلبت خیرهسری! میچسبد
"بیستون هیچ دماوند شود سد" غم نیست
که به راهت گذر از هر خطری! میچسبد
#یاس_امینی
#غزل
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیستون هیچ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
#حامد_بهاروند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا خبر دارم از او، بیخبر از خویشتنم؛
با وجودش، ز من آواز نیاید که منم!
پیرهن میبدرم دمبهدم از غایت شوق،
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم!
ای رقیب، این همه سودا مکن و جنگ مجوی!
برکنم دیده، که من دیده از او برنکنم!
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعهایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنجِ دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با منِ مسکین در گور
خاک اگر بازکنی، سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنهای اینک من و سر، باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
#غزل_۴۰۹_سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با وجودش، ز من آواز نیاید که منم!
پیرهن میبدرم دمبهدم از غایت شوق،
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم!
ای رقیب، این همه سودا مکن و جنگ مجوی!
برکنم دیده، که من دیده از او برنکنم!
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعهایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنجِ دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم
گر همین سوز رود با منِ مسکین در گور
خاک اگر بازکنی، سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنهای اینک من و سر، باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم
#غزل_۴۰۹_سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#امروز
دست در دست خیالت
راهیِ جاده های
پر پیچ و خم کوهستان می شوم
در دامنه های تند کوه
به آبی ترین هوا
و به پاک ترین نفس
می سرایمت به #غزل!
به هوای #یادت
دلم بارانی است
تکیه گاهم نیمکت خیال است
در باغِ خاطرات!
اینجا #گلهای_شقایق
به رقص آمده اند
پروانه ها دلبری می کنند
بیا و
دست بکش بر چهرهٔ باورم
مگذار
که در طپش بیرحمِ ثانیهها
گمشوم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست در دست خیالت
راهیِ جاده های
پر پیچ و خم کوهستان می شوم
در دامنه های تند کوه
به آبی ترین هوا
و به پاک ترین نفس
می سرایمت به #غزل!
به هوای #یادت
دلم بارانی است
تکیه گاهم نیمکت خیال است
در باغِ خاطرات!
اینجا #گلهای_شقایق
به رقص آمده اند
پروانه ها دلبری می کنند
بیا و
دست بکش بر چهرهٔ باورم
مگذار
که در طپش بیرحمِ ثانیهها
گمشوم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من از دو چشم سیاهت شراب میگیرم
از آتش غزلت شعر ناب میگیرم
بتاب پرتو خورشید ظهر تابستان
که با هوای تنت آفتاب میگیرم
چه آشتی و چه قهرت برای من زیباست
گلی و از همه فصلت گلاب میگیرم
تمام راه در آرامشت قدم زدهام
به خانهات برسم اضطراب میگیرم
هزار بار اگر هم بیفتی از تورم
تو را من آخر قصه از آب میگیرم
#غزل_مهدوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از آتش غزلت شعر ناب میگیرم
بتاب پرتو خورشید ظهر تابستان
که با هوای تنت آفتاب میگیرم
چه آشتی و چه قهرت برای من زیباست
گلی و از همه فصلت گلاب میگیرم
تمام راه در آرامشت قدم زدهام
به خانهات برسم اضطراب میگیرم
هزار بار اگر هم بیفتی از تورم
تو را من آخر قصه از آب میگیرم
#غزل_مهدوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خلوتِ خاموش جانم خانهی پروانههاست
قصهام آغشته با افسانهی پروانههاست
بال ذهنم مستِ پروازی بدونِ مقصد است
صاحبی دارد که بد، دیوانهی پروانه هاست
مىدرخشد بر پرِ اندیشهام نقشِ نشاط
شادمانی وعدهی روزانهی پروانههاست
روزها سیّاحِ شرحِ سیرِ سرگردانیام
شب، خیالِ خسته ام کاشانهی پروانههاست
بار اندوه جهان را بالهایم میکِشد
تا سرِ تنهاییام بر شانهی پروانههاست
بارها باغ گل ابريشمم آتش گرفت
باز اما شاخههایش لانهی پروانههاست
ساحتِ امنی برای بال و پر گستردن است
آتشی که سینهاش پایانهی پروانههاست
زندگی درکِ جهان در پیلهای خاکستریست
گرچه در چشمانمان ويرانهى پروانه هاست…
#غزل_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قصهام آغشته با افسانهی پروانههاست
بال ذهنم مستِ پروازی بدونِ مقصد است
صاحبی دارد که بد، دیوانهی پروانه هاست
مىدرخشد بر پرِ اندیشهام نقشِ نشاط
شادمانی وعدهی روزانهی پروانههاست
روزها سیّاحِ شرحِ سیرِ سرگردانیام
شب، خیالِ خسته ام کاشانهی پروانههاست
بار اندوه جهان را بالهایم میکِشد
تا سرِ تنهاییام بر شانهی پروانههاست
بارها باغ گل ابريشمم آتش گرفت
باز اما شاخههایش لانهی پروانههاست
ساحتِ امنی برای بال و پر گستردن است
آتشی که سینهاش پایانهی پروانههاست
زندگی درکِ جهان در پیلهای خاکستریست
گرچه در چشمانمان ويرانهى پروانه هاست…
#غزل_آرامش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تَرسم بلایِ عشقِ تو شیدا کند مرا
در رَهگذارِ مهرِ تو رسوا کند مرا
گیرم سُراغِ ماهِ رُخِ همچو یوسفت
ترسم که شورِعشق ، زلیخا کند مرا
روزی که نیستی دِگَرَم طالبِ حضور
در لابه لای خاطره ها جا کند مرا
یاهمچو قطره ای به دلِ بحرِ بیکران
در موج خیزِ حادثه پیدا کند مرا
ترسم مثالِ شمع در این رهگذارِ عشق
با اندکی نسیم زِ سَر واکند مرا
این عشقِ آتشین که زِ دل شعله میکشد
روزی غریب وخسته وتنها کند مرا
بینِ هزار واژه که رنگِ غَمَند ودرد
شاید #غزل، دوباره هویدا کند مرا
#فائزه_فتحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در رَهگذارِ مهرِ تو رسوا کند مرا
گیرم سُراغِ ماهِ رُخِ همچو یوسفت
ترسم که شورِعشق ، زلیخا کند مرا
روزی که نیستی دِگَرَم طالبِ حضور
در لابه لای خاطره ها جا کند مرا
یاهمچو قطره ای به دلِ بحرِ بیکران
در موج خیزِ حادثه پیدا کند مرا
ترسم مثالِ شمع در این رهگذارِ عشق
با اندکی نسیم زِ سَر واکند مرا
این عشقِ آتشین که زِ دل شعله میکشد
روزی غریب وخسته وتنها کند مرا
بینِ هزار واژه که رنگِ غَمَند ودرد
شاید #غزل، دوباره هویدا کند مرا
#فائزه_فتحی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا
عطر نفس های مهربانی را
#روی_تن_تب_دار_ثانیه_ها_بریز
می خواهم
قالب تهی کنم از هیاهوی مهر
میـان واژه واژه اشعارم!
امروز درگیر نوشتن
شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطر نفس های مهربانی را
#روی_تن_تب_دار_ثانیه_ها_بریز
می خواهم
قالب تهی کنم از هیاهوی مهر
میـان واژه واژه اشعارم!
امروز درگیر نوشتن
شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا
عطر نفس هایت را
روی تن تب دار #جمعه
بریز
بگذار قالب تهی کنم
از هیاهوی مهر
میان سطرهای
#غمنامۀ_جمعه
درگیر نوشتن
#شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عطر نفس هایت را
روی تن تب دار #جمعه
بریز
بگذار قالب تهی کنم
از هیاهوی مهر
میان سطرهای
#غمنامۀ_جمعه
درگیر نوشتن
#شعری هستم
که هیچ وقت بی مهر
#غزل نمی شود.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#غزل
بیا تا روی چشمانِ خُمارم گام بگذاری
به یک دستم خَم زلفت...به دیگر جام بگذاری
کمی گیسوی خود را پس بزن از صورت ماهت!
که آتش در دل این عاشقانِ خام بگذاری
بخوان تا در سرِ حافظ غزل ریزی وَ یا اینکه...
رباعی بر لبانِ حضرتِ خیام بگذاری
به زیرِ اَبر خواهد رفت خورشید از خجالت باز...
زمانی که تو پایَت را به روی بام بگذاری
به شیرینیِّ لبهایت نمی آید که در آخر...
خداناکرده این دلداده را ناکام بگذاری!
دلم عمریست می خواهد که با موی سیاه خود
برای این حواسِ پرت یک شب دام بگذاری
بیا و بی قرارم کن! قسم بر ناز چشمانت...
نمی خواهم که یک لحظه مرا آرام بگذاری
#پژمان_اصلانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بیا تا روی چشمانِ خُمارم گام بگذاری
به یک دستم خَم زلفت...به دیگر جام بگذاری
کمی گیسوی خود را پس بزن از صورت ماهت!
که آتش در دل این عاشقانِ خام بگذاری
بخوان تا در سرِ حافظ غزل ریزی وَ یا اینکه...
رباعی بر لبانِ حضرتِ خیام بگذاری
به زیرِ اَبر خواهد رفت خورشید از خجالت باز...
زمانی که تو پایَت را به روی بام بگذاری
به شیرینیِّ لبهایت نمی آید که در آخر...
خداناکرده این دلداده را ناکام بگذاری!
دلم عمریست می خواهد که با موی سیاه خود
برای این حواسِ پرت یک شب دام بگذاری
بیا و بی قرارم کن! قسم بر ناز چشمانت...
نمی خواهم که یک لحظه مرا آرام بگذاری
#پژمان_اصلانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#امروز
دست در دست خیالت
راهیِ جاده های
پر پیچ و خم کوهستان می شوم
در دامنه های تند کوه
به آبی ترین هوا
و به پاک ترین نفس
می سرایمت به #غزل!
به هوای #یادت
دلم بارانی است
تکیه گاهم نیمکت خیال است
در باغِ خاطرات!
اینجا #گلهای_شقایق
به رقص آمده اند
پروانه ها دلبری می کنند
بیا و
دست بکش بر چهرهٔ باورم
مگذار
که در طپش بیرحمِ ثانیهها
گمشوم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دست در دست خیالت
راهیِ جاده های
پر پیچ و خم کوهستان می شوم
در دامنه های تند کوه
به آبی ترین هوا
و به پاک ترین نفس
می سرایمت به #غزل!
به هوای #یادت
دلم بارانی است
تکیه گاهم نیمکت خیال است
در باغِ خاطرات!
اینجا #گلهای_شقایق
به رقص آمده اند
پروانه ها دلبری می کنند
بیا و
دست بکش بر چهرهٔ باورم
مگذار
که در طپش بیرحمِ ثانیهها
گمشوم.
#فریبا_قربان_کریمی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀