💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تیغِ چشمانت زخم می زند
بر شبِ جانم‌
ساعت دلتنگیم را کوک میکنم
ایوان آغوشم را محیای خیالِ
سبز تو می کنم
صدای پای خیالت
شعرم را بیدار می کند
سر برگ تقویم خواستنت را
بر دیوار قلبم سنجاق میکنم
هر شب برای شُر شُر باران آمدنت
دعا میکنم
ماه چشمانت طلوع می کند
بر شبِ تار من
تبعید می شوم به ابدیت دستهای
لطیف زنانه ات
معتکف صحن و سرای شانه های
اطلسی تو می شوم
پیچک عطرِ تلخ نبودنت
پشت پنجره ی شب
چنان بی تابم می کند
که گُم می شوم در خود
بیا
تو مرا پیدا کن
حجم خیالِ آبی تو
پُر می کند عاشقانه های
شبم را
در هیاهوی گریه ی احساسم
تو مرا آرامم کن

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصر و گُم شدن من
میان جنگل دوست داشتنت
کلبه ی آغوشت کجاست؟

شعرم 🍁 #پاییز می شود
واژه های رنگ پریده
زیر پای دلتنگی له می شوند
شلاق نبودنت مدام بر جانم
میزند

می شود بیایی؟
جنگل چشمانت را به
منِ خسته بسپاری

#بیا
تا شعر و واژه را
بایگانی کنیم
تهِ قفسه ی 🍁#پاییز

#بیا
تا 🍁#پاییز را بهار کنیم

#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تارم گُسسته سازم شکسته نگاهم پریده
منِ به غم نشسته پرنده ی دلم پریده

شعرم دویده قلمم نوشته دفترم خمیده
ولی از تو هیچ نام و نشانی ندیده

خبر تو را از قاصدکِ شب گرفتم
گویی که ماه از تو صدای شنیده

رو کردم به ماه و از دوری تو گفتم
که چگونه چشم و اَبروی تو دلم را ربوده

شِکوه ی تو را زِ باد کردم و نوشتم
که من اینجا بی تو جانم به لب رسیده

خدا را من امشب صدا کردم به تمنای تو
بیا که همه ی اشکِ چشمانم به هوای تو چکیده

#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو پیامبر عشق منی
که در #شبِ دلدادگی
با آیهء چشمانت
نازل شدی بر احساسم
هر #شب اسبِ خیالِ تو
مرا به معراج هُرم نفس های
تو میبرد
ای خدای زمینی من
عَرش بودنت را
مآمن خستگی های تنِ
مردانه ام کن

بگذار پاهای بی رمقم
کوچهء داشتنت را قدم بزند
بگذار دست های آسمانی تو
التیام بخشِ زخمِ شانه های من باشد
بگذار آسمانِ نگاهت تمامی من را در
بر بگیرد
موسم آمدنت با چشمانم
به طواف نگاهت می آئیم

#سیامک_جعفری
#برای انکس که خودش میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#صبح خیالت
بسان کبوتری است سفید
که بال می گشاید
روی بام چشمانم
و پر می شوم از پرواز تو
در آسمان #صبح

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#جمعه شعری است
به بلندی شبِ یلدا
پُر از دلتنگی های پاره پاره
پُر از اشک های یواشکی
پشت پرچین تنهایی
دویدن چشم های بی رمق من
در پی ردِ پای از تو ته کوچه ی
پُر از اقاقیا
بی قراری دست هایم
در امتداد حریر شانه های زنانه ات

چاره ای نیست
من و #جمعه و خیال ابری تو
گُم می شویم میان واژه های عُریان


#سیامک_ جعفری
#برای انکس که خودش میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز #شنبه شد
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمی‌کند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند


#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوست دارم
دستانم را میان شالیزار های
موهایت پنهان کنم

دوست دارم
نگهبان مرزهای چشمانت
باشم

دوست دارم
گُم شَم میان حریر
سبزِ تَنَت

دوست دارم
آبی بپوشی
هم رنگ دریا

دوست دارم ، دوست دارم

افسوس
دستِ دلتنگی ورق میزند
شعرم را
کلاف خیالت تنهائیم را
در هم می پیچد
جانِ احساسم می میرد
تمامی من تو می شود
ایوانِ شعرم پُر می شود
از بوی یاس های وحشی
بودنت

من اینجا پُرم از تو
حوالی کوچه ی چشمانت
منتظر می‌مانم
تَنَم پُر می شود
از زخم "انتظار"

چه شیرین است زخم

"انتظار"

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تارم گُسسته سازم شکسته نگاهم پریده
منِ به غم نشسته پرندهء دلم پریده

شعرم دویده قلمم نوشته دفترم خوابیده
ولی از تو هیچ نام و نشانی ندیده

خبر تو را زِ قاصدکِ شب گرفتم
گویی که ماه از تو صدای شنیده

روی کردم به ماه و زِ دوری تو گفتم
که چگونه زِ فراغت قامتم خمیده

شِکوهء تو را زِ باد کردم و نوشتم
که من اینجا بی تو جانم به لب رسیده

من امشب خدا را به تمنای تو صدا کردم
بیا که همهء اشکِ چشمانم به هوای تو چکیده

#سیامڪ_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شبی گُذر کن بر این مردِ دل شکسته
تا ببینی که چگونه به غم تو نشسته

شانه هایم بار غم نبودنت را کشیده
نمی دانی که به چه شکل قامتم خمیده

هم نشینی من و دردِ تو قصهء غریبی است
شرح این قصه را کَس نشنیده

در حال و هوای خیالِ غم انگیز تو
نمی پرسی که این تَنم چه دردی کشیده

می نالم شب تا به سحر چو نی
که پرندهء تو زِ بامم رَمیده

می نشینم بر بامِ شبِ تو
ببین که چگونه جانم به هوای تو پریده

#سیامڪ_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر #شب
می جویم تو را
در لا به لای واژه ها
در بطنِ شعرم
جستجو می کنم تو را
در سکوت خیالم
در پس اشک های احساسم

"انتظاری تلخ"

پرستوی بال شکسته ی نگاهم
عزم تو دارد
قرار ما هر #شب
به وقت #دلتنگی
روی نیمکت خیالت

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر #شب
خیالِ تو طنابی از جنس
دلتنگی می بافد
تنهائیم را به دار می کشد
گلوی تنهائیم را می فشارد
نفسِ شعرم تنگ می شود
تابوتِ واژه ها بر دوش قلم
احساسم پیچیده می شود
بر کفنِ سفید ورق
عزای نبودنت
نوحه خوانی شقایق های عاشق
بر پیکر بی جانم

رویای نیلوفری آبی بودنت
بر برکه ی جانم
چه زیبا می شود شبی
من و تو و حریر
اطلسی شانه هایت


#سیامڪ_جعفرے
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می خواهم امشب
پشت پنجرهء
چشمان پاییزی تو
فنجان‌ خیالت را
پُر از یاس های وحشی کنم

می خواهم...
الفبای بودنت را
با شب نجوا کنم

می خواهم...
نفس های شعرم را
سنجاق کنم گوشهء باد

می خواهم...
ماه را مهمان
دست هایت کنم

می خواهم....
موهایت را
ببافم به شب

می خواهم...
شب را غافلگیر کنم
به بودنت

اصلا می خواهم
شب را پُر از تو کنم

#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀