استکان در استکان درگیر چای چشم توست
قوری قلبم ،گرفتار هوای چشم توست
سینی عصرانه با طعم شکرپاش ِ لبَت ..
نان و سبزی و پنیر اندر صفای چشم توست
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قوری قلبم ،گرفتار هوای چشم توست
سینی عصرانه با طعم شکرپاش ِ لبَت ..
نان و سبزی و پنیر اندر صفای چشم توست
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" برگ و سنگ "
برگ خشکی گر بیوفتد بر سر جریانِ رود
آب او را میبرَد بی وقفه تا پایانِ رود
سنگ اگر اُفتد بمانَد در کف ِ رود روان
همنشینی ها کنَد با آب در بنیان رود!
برگ بُنیادش سبک باشد روَد از یاد، زود!
سنگ از سنگینی اش گردد که هم پیمان رود
گر صدای رودخانه نغمه هایی جانفزاست
از حضور سنگ باشد آب چاوُش خوانِ رود
زندگی رود است و ما اندر گذارَش، برگ و سنگ
در کف ِ رودی نشستن بهتر است از خوانِ رود !
ای #سپهرم پیش رود ِ زندگی چون سنگ باش!
سنگ کی آسان روَد از خاطر ِ دامان ِ رود ؟!
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
برگ خشکی گر بیوفتد بر سر جریانِ رود
آب او را میبرَد بی وقفه تا پایانِ رود
سنگ اگر اُفتد بمانَد در کف ِ رود روان
همنشینی ها کنَد با آب در بنیان رود!
برگ بُنیادش سبک باشد روَد از یاد، زود!
سنگ از سنگینی اش گردد که هم پیمان رود
گر صدای رودخانه نغمه هایی جانفزاست
از حضور سنگ باشد آب چاوُش خوانِ رود
زندگی رود است و ما اندر گذارَش، برگ و سنگ
در کف ِ رودی نشستن بهتر است از خوانِ رود !
ای #سپهرم پیش رود ِ زندگی چون سنگ باش!
سنگ کی آسان روَد از خاطر ِ دامان ِ رود ؟!
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"محتاجم امشب"
به رویای تو بد محتاجم امشب
به تیر ِ تیز ِ غم، آماجم امشب
درختی سبز بودم هر زمستان
بریده با تبر چون کاجم امشب
به عشق سرزمینت شاه بودم
ولی مغلوبم و بی تاجم امشب
به درگاه آمده داروغه ی خواب
که برگیرَد ز خوابت باجم امشب!
به چاه خاک کنعان حسرتَم بود
چو یوسُف بَرده ای حرّاجم امشب
پَیَمبر وار در غار خیالت ..
نشستم تا رسد معراجم امشب!
#سپهرم دارد امشب صد بهانه
به رویای تو بد محتاجم امشب ...
#سپهرRoohi
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به رویای تو بد محتاجم امشب
به تیر ِ تیز ِ غم، آماجم امشب
درختی سبز بودم هر زمستان
بریده با تبر چون کاجم امشب
به عشق سرزمینت شاه بودم
ولی مغلوبم و بی تاجم امشب
به درگاه آمده داروغه ی خواب
که برگیرَد ز خوابت باجم امشب!
به چاه خاک کنعان حسرتَم بود
چو یوسُف بَرده ای حرّاجم امشب
پَیَمبر وار در غار خیالت ..
نشستم تا رسد معراجم امشب!
#سپهرم دارد امشب صد بهانه
به رویای تو بد محتاجم امشب ...
#سپهرRoohi
#شب_خوش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من آن بشکسته قایق از هجوم موج ِ دریا
که حیرانم به گرداب خیالات ِ تو تنها
گرفتار شبم ساحل نمی بینم به طوفان
تو چون فانوس دریایی پر از نوری به شب ها !
من از هر تازه موجی می هراسم در سیاهی
ندارم بی تو امّیدی، ببینم صبح فردا
اگر روشن نمایی پهنه ی تاریک دریا
بیابم راه خود را، یا شوم از دور پیدا !
تو ای دریاکنار ِ آشنایی، من غریقم
رسانم بر لب ساحل به آن آرام ِ زیبا
چراغ دیده ی ما شو که گم گشته #سپهرم
در این دنیای بی ساحل شکسته موج ، ما را ...
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که حیرانم به گرداب خیالات ِ تو تنها
گرفتار شبم ساحل نمی بینم به طوفان
تو چون فانوس دریایی پر از نوری به شب ها !
من از هر تازه موجی می هراسم در سیاهی
ندارم بی تو امّیدی، ببینم صبح فردا
اگر روشن نمایی پهنه ی تاریک دریا
بیابم راه خود را، یا شوم از دور پیدا !
تو ای دریاکنار ِ آشنایی، من غریقم
رسانم بر لب ساحل به آن آرام ِ زیبا
چراغ دیده ی ما شو که گم گشته #سپهرم
در این دنیای بی ساحل شکسته موج ، ما را ...
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"خدایی کردی"
آمدی قلب مرا باز هوایی کردی
از قفس مرغ دلم ،خام ِ رهایی کردی
کنج ویرانه ی سینه دلم آرام که داشت..
بردی آرامش و خود جلوه نمایی کردی
با مَن اش عهد نمود او ،دگر عاشق نشود
باز ترغیب ز پیمان ، به جدایی کردی
سال ها گوش به فرمان من و خامُش بود
آتش انداختی و ، شعله نمایی کردی
هرچه میگفتمش اندر حسَبِ منطق بود!
غرق در فلسفه ی چون و چرایی کردی!
حال با این دل دیوانه ی حیران چه کنم؟
شُهره ی شهر ِ غم و بی سر و پایی کردی!
مذهب شعر #سپهرم همه لامذهب بود!
آمدی در قلم عشق، خدایی کردی ...
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آمدی قلب مرا باز هوایی کردی
از قفس مرغ دلم ،خام ِ رهایی کردی
کنج ویرانه ی سینه دلم آرام که داشت..
بردی آرامش و خود جلوه نمایی کردی
با مَن اش عهد نمود او ،دگر عاشق نشود
باز ترغیب ز پیمان ، به جدایی کردی
سال ها گوش به فرمان من و خامُش بود
آتش انداختی و ، شعله نمایی کردی
هرچه میگفتمش اندر حسَبِ منطق بود!
غرق در فلسفه ی چون و چرایی کردی!
حال با این دل دیوانه ی حیران چه کنم؟
شُهره ی شهر ِ غم و بی سر و پایی کردی!
مذهب شعر #سپهرم همه لامذهب بود!
آمدی در قلم عشق، خدایی کردی ...
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ز بارانی که می بارَد به تابستان ِ روی تو !
هوای مِه گرفته در غزالِستان ِ کوی تو
رَمیده همچو آهویی دلم از ترس ِ چشمانت
هزاران دام افکَنده کمندِستان موی تو !
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
هوای مِه گرفته در غزالِستان ِ کوی تو
رَمیده همچو آهویی دلم از ترس ِ چشمانت
هزاران دام افکَنده کمندِستان موی تو !
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" اثرم نیست"
ترسم که بیایی و ببینی اثرَم نیست
جز آه و فغان،ناله و ماتم خبرم نیست
دیر آمده ای با تو بگویند ؛ که رفته است ..
نه جان و تن و سوخته حتی جگرَم نیست
دنبال منِ زار بگردی و بگویی؛ کجا رفت؟
گویند ؛ به جایی که ازآن راه و درَم نیست
شمعش به خموشی بگرایید و فنا شد
آنقدر به خود سوخته نوری دگرم نیست
اندر غم پروانگی ات خویش برافروخت
وآن شعله به سر داشتم اینک سحرم نیست
رفته است به بادی همه خاکستر جانش
یک ذره از آن خاک به دامان ترَم نیست
آید که بیایی و ببینی همه تلخم.!
شیرینی اشعار #سپهرم ،شِکرَم نیست
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ترسم که بیایی و ببینی اثرَم نیست
جز آه و فغان،ناله و ماتم خبرم نیست
دیر آمده ای با تو بگویند ؛ که رفته است ..
نه جان و تن و سوخته حتی جگرَم نیست
دنبال منِ زار بگردی و بگویی؛ کجا رفت؟
گویند ؛ به جایی که ازآن راه و درَم نیست
شمعش به خموشی بگرایید و فنا شد
آنقدر به خود سوخته نوری دگرم نیست
اندر غم پروانگی ات خویش برافروخت
وآن شعله به سر داشتم اینک سحرم نیست
رفته است به بادی همه خاکستر جانش
یک ذره از آن خاک به دامان ترَم نیست
آید که بیایی و ببینی همه تلخم.!
شیرینی اشعار #سپهرم ،شِکرَم نیست
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" دوری مکن"
با خودم گفتم که شاید سرزمین عشق را ..
در میان بیکران ِ دیدگانت یافتم
بعد از آن ساحل نشستن ها و تنهایی دل
قایقی بر موج موج ِ گیسوانت ساختم
در شب طوفان زدم اندیشه را بر موج ها
سوی تو من بادبانِ عاشقی افراشتم
در صدف بود این دلم در سینه ام اندر خفا
دُرّ ِ دل را ناخودآگه در قمارت باختم
مثل یک سردار تنها در نبردی بی امان
بی تامّل بر سپاه بی شمارت تاختم
من اسیرت آمدم شاه دلم تسلیم شد
پیش مژگانت سِلاح شعر را انداختم!
از #سپهر خسته دل ،خسته نفس، دوری مکن
چون به غیراز تو در این دنیا کسی نشناختم
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با خودم گفتم که شاید سرزمین عشق را ..
در میان بیکران ِ دیدگانت یافتم
بعد از آن ساحل نشستن ها و تنهایی دل
قایقی بر موج موج ِ گیسوانت ساختم
در شب طوفان زدم اندیشه را بر موج ها
سوی تو من بادبانِ عاشقی افراشتم
در صدف بود این دلم در سینه ام اندر خفا
دُرّ ِ دل را ناخودآگه در قمارت باختم
مثل یک سردار تنها در نبردی بی امان
بی تامّل بر سپاه بی شمارت تاختم
من اسیرت آمدم شاه دلم تسلیم شد
پیش مژگانت سِلاح شعر را انداختم!
از #سپهر خسته دل ،خسته نفس، دوری مکن
چون به غیراز تو در این دنیا کسی نشناختم
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"رقص در آتش"
با منِ پروانه خو از وحشت آتش مگو
من که دارم در دلم مُردن در آتش
آرزو!
سوختن آیین من باشد به دلداریِ شمع
شعله کن، پَروا مکن، من ایستادم پیش ِرو
از ازَل در پیله ام خواب و خیالی داشتم
تا بسوزم بر سر شمعی بدونِ گفت و گو
رقص در آتش نمودن ،بازی ِ پروانه هاست
غیر از این از من مَخواه و غیر از آن از من مَجو
گر نَسوزم قصّه ی عشقم بمانَد بی اثر
میروَد افسانه ام سینه به سینه، کو به کو
پیله یِ شعرش #سپهر ،اندر هوای تو شکافت
مینمایی بعد ِ من خاکسترم را جستجو !!
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با منِ پروانه خو از وحشت آتش مگو
من که دارم در دلم مُردن در آتش
آرزو!
سوختن آیین من باشد به دلداریِ شمع
شعله کن، پَروا مکن، من ایستادم پیش ِرو
از ازَل در پیله ام خواب و خیالی داشتم
تا بسوزم بر سر شمعی بدونِ گفت و گو
رقص در آتش نمودن ،بازی ِ پروانه هاست
غیر از این از من مَخواه و غیر از آن از من مَجو
گر نَسوزم قصّه ی عشقم بمانَد بی اثر
میروَد افسانه ام سینه به سینه، کو به کو
پیله یِ شعرش #سپهر ،اندر هوای تو شکافت
مینمایی بعد ِ من خاکسترم را جستجو !!
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" تا که هستی "
بعد مرگم شعرهایم را به یغما میبرند
دفترم را هم رقیبان صبح فردا میبرند
مثل ماهی های آزادی که میمیرند و بعد..
رودها اجسادشان را سوی دریا میبرند!
جسم بی روح مرا صد آشنا، زاین خاکدان..
روی دوش خود رفیقانِ شکیبا ميبرند
شاعران تا زنده اند دیوانه و بی وارث اند!
تا بمیرند نامشان با شور و غوغا میبرند
واژه ها میجوشد از سرچشمه ی دل، شاعران..
را بادها چون ریگ های داغ صحرا میبرند
شاعران را میدَهی مس ،کیمیایش می کنند
دُر و گوهر میفشانند و مُطلّا میبرند
هرکسی از ظنّ خود شد يار من، مانند نِی !
میبُرندَم از نیستان، زار و شیدا میبرند
تا که هستی هیچکس یارت نشد ،جانا #سپهر
چون بمیری نام تو تا عرش اعلا میبرند
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بعد مرگم شعرهایم را به یغما میبرند
دفترم را هم رقیبان صبح فردا میبرند
مثل ماهی های آزادی که میمیرند و بعد..
رودها اجسادشان را سوی دریا میبرند!
جسم بی روح مرا صد آشنا، زاین خاکدان..
روی دوش خود رفیقانِ شکیبا ميبرند
شاعران تا زنده اند دیوانه و بی وارث اند!
تا بمیرند نامشان با شور و غوغا میبرند
واژه ها میجوشد از سرچشمه ی دل، شاعران..
را بادها چون ریگ های داغ صحرا میبرند
شاعران را میدَهی مس ،کیمیایش می کنند
دُر و گوهر میفشانند و مُطلّا میبرند
هرکسی از ظنّ خود شد يار من، مانند نِی !
میبُرندَم از نیستان، زار و شیدا میبرند
تا که هستی هیچکس یارت نشد ،جانا #سپهر
چون بمیری نام تو تا عرش اعلا میبرند
#سپهرRoohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀