💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
شهریور و پایان تابستان داغی که...
باز از تو می گیرند عابرها سراغی که...

سیب و انار و میوه های زرد و سرخت را 
یک‌ روز می چینم خودم از کوچه باغی که...

کم کم می آیی با نگاه زرد و نارنجت
تا کوچه ها خلوت نماند با چراغی که...

خش خش!صدای پای تو آهسته می آید 
گم می شود در ازدحام کوچه زاغی که...

با بادها می‌آیی و بوی تو می پیچد 
در زیر پای عابران بی دماغی که...

پاییز فصل روزهای زرد و نارنجی 
با خود ببر ما را دوباره سمت باغی که...

#یوسف_احمدی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عاشق دیوانه منم،وارث میخانه منم
بی در و کاشانه منم،راوی افسانه منم

خسته منم،بسته منم،شاعر برجسته منم
از قفست جسته منم،کوزه ی بی دسته منم

عود منم،دود منم،مهدی موعود منم
طالع مسعود منم،آتش نمرود منم

ساده منم،باده منم،از همه جا رانده منم
از نفس افتاده منم،خنده ی افسرده منم

نور منم،شور منم،بنده ی مجبور منم
نفخه ی آن صور منم،زنده ی در گور منم

ساز منم،راز منم،قافیه پرداز منم
پشت هم انداز منم،عارف طنّاز منم

گشنه منم،تشنه منم،زخمی هر دشنه منم
بر لجن آغشته منم،سوی تو برگشته منم

پیر منم،شیر منم،از همه دلگیر منم
آیه ی تطهیر منم،سوره ی تکویر منم

راه منم،چاه منم،در دلِ گِل کاه منم
گرچه گدا شاه منم،فرصت کوتاه منم

هوش منم،گوش منم،عاقل مدهوش منم
یادِ فراموش منم،آتش خاموش منم

هست منم،مست منم،آیِنه در دست منم
گفت مرا پست منم،لایق این شست منم.

باد منم،شاد من. م،هفتصد و هفت داد منم
معنی اعداد منم،رابط ابعاد منم

گریه ی یعقوب منم،طاقت ایوب منم
ساقی مشروب منم،پیش تو مغلوب منم.

#یوسف_محمد_حریری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
@TakByt
یوسف زمانی - جواهر
#یوسف_زمانی

#جواهر

   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بی تو هم بستر شب هستم و
همخواب خیال

بردم از یاد دگر
طعـم هم آغوشی را...

#حامد_فلاحي_راد

🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا در فلک عشق بچرخم به مدارت
خورشید تویی ذره منم حول و کنارت

مجنون شده ام دلبری ات را فتبارک
از آمدنت خانه ی دل گشت عمارت

بگذار که آرام بگیرد همه جانم
در لحظه ی دیدار من و چشم خمارت

وقتی که خبردار نبودی زخیالم
آن نرگس جادوت دلم برد به غارت

دیدی که چگونه پر پرواز گشودم
از شوق رها گشتن در باغ بهارت

در راه تو بسیار نشینند رقیبان
همچون من دیوانه کسی نیست دچارت

#یوسف_حمزه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
Dobare Paeize
Yousef Zamani
#یوسف زمانی


#دوباره_پاییز 🤞



   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ◁❚❚▷ ◉────‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌





🍀🍀🍀🍀🍀


🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ با تو هستم قافیه در شعر نابم می شوی ؟
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟

نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!

من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟

حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟

با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟

#یوسف_حمزه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ با تو هستم قافیه در شعر نابم می شوی ؟
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟

نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!

من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟

حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟

با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟

#یوسف_حمزه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
خواب من خوش آمدی ای رفته با اغیار من
جان  فدای  مقدمت ای  نازنین دلدار  من

مر تو هم  دلتنگ  من  بودی به هنگام غروب
که  هراسان آمدی این وقت شب دیدار من

تازه پیدا کرده ای راهی  به خوابم  ای عزیز
یا که ره گم  کرده ای  در نیمه های  تار من

پیش از اینها منتظر بودم تو باز آیی که چون
سالیانی   مانده   بر  در  دیده   بیدار  من

نیمی از عمرم در این چشم انتظاری ها گذشت
پس  کجا بودی  تو  ای  آلاله ی   گلزار من

آمدی    تا     شاهد    احوال     بیمارم  شوی
یا  پرستاری   کنی از   این   دل   بیمار من

نازنینم    یا   نیا   یا   آمدی    عصیان نکن
تا  نیفزایی  غمی   را   بر   دل   غم  دار من

صبح دم چشمم گشودم تا که دیدم جای تو
رفته بودی تا نباشی لحظه ای غم خوار من


#یوسف_رحمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نگاهم  می کنی ،حالم  پریشان  میشود
قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود

زُل به رویم  میزنی، کلی خجالت  میکشم
دست و پاهایم  مثال ِ بید ، لرزان  میشود

شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند
غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود

چون صدایم میکنی ،روحم هوا  پر میزند
مردم چشمم ،به زیر  پلک ، پنهان  میشود

بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است
حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود

پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی
بلبل ِ در لک فرو ، فورا  غزلخوان میشود

شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند
تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود

در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر
دردِ بی درمان ِ من ،یکباره  درمان میشود

#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دنــبال تو  هر کـوچــه و هر ســـوی دویــدم
جـــز حـــرف تنــاقـض ز زبـانــت نشـــنیدم


هر بــار به تــو گفتـــــم از ایـن ناز حــذر کن
بر نــاز خود افــــزودی و آن نـــاز کشــــیدم


این عشـوه ی یک لحظه ای و گاه به گـاهت
بر قیـــمت یــک عمــر گـرانمــایـه خــــریـدم


مقصـود من آن  زلف پریـشان  شده ات بـود
صـد بـار دویــدم  ولـی مقصــد  نرسیــدم


در طـالــــع من بــوده فقـــط سرزنــــش تو
کــز جـانـــب هر واعـــظ بیــــگانـه شنــیدم


گفتند کـه در عشق تو جُز دردِ سـری نیـست
دلبــسته به عشـــقت شــدم و  دل نـــبُریدم


بر عهد خود ایستادم و کوشیدم و افسـوس
تا عـاقبـــت ایــــن تلــخیِ ایـام چــــشـیدم


بعـداز تــو بـه گلـــــزار دلــم رفــتم و دیــدم
پژمــرده گــــلی مـانـده در ایــن باغ امیـــدم


از آن هـمه بالیـــــدنـم از عشــــق تـو اکنـون
آشفتـــه دلـــی دارم و ایــن مــوی سپیــــدم


#یوسف_رحمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از اول صبح جام و پیمانه و می
تار و دف و تنبور و هم آوایی نی

از صبح که نه که خواب دیدم با او
حرف و سخن و نکته پنهانی وی

من بودم و او بود و شب و جام شراب
هی خوردم و هی بوسه به لب هایش هی

مستی و خرابی و شب و روز همین
یوسف که نه مست جام اوپی در پی

خوش بود هم آغوشی و آواز و طرب
دیدار من و چشم به چشمش شد کی

#یوسف_حمزه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه  آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم

قالبِ احساسِ من را دیدی و  بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم

عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم

آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم

با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم

راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها  شدم
تا به خود من آمدم  دیدم که گمراه آمدم

نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی  با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم


#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه  آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم

قالبِ احساسِ من را دیدی و  بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم

عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم

آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم

با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم

راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها  شدم
تا به خود من آمدم  دیدم که گمراه آمدم

نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی  با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم


#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در خیــال یـار بــودم مســتِ مســت
تیــــر آهــی نـاگهـــان قلبــــم نشــست


ایـن سکوت نیـمه شـب را بی صـــدا
ناله ی مستــورِ خامـوشــم شــــکست


خلــوتـم آغشـته شد با درد و غـــــم
از ســـــــرم یادِ رُخِ جانانـــه جَســــت


یـادِ یـــارِ دلــــــــربا در یـــــاد بــــود
وقتی دستانش جدا می شد ز دســت


جــان فشـانـش می شــدم آن لحظه که
بی تفاوت شد وُ از چشــمم گُســــست


ای دریغــــــا بــی وفـــایــی تا یه کـــی
از پرستـــاری کـه زخمـم را نَـبَــست


اشــک پنــهان ، نالـــه های عـاشقــــــان
رسـمِ مرسومِ کدام معشــوقه هسـت؟


غــم بـه پایانــــش نمـــی آیــــد ز دل
تا زمــانــی که خیــالــش در ســر اسـت


#یوسف_رحمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در خیــال یـار بــودم مســتِ مســت
تیــــر آهــی نـاگهـــان قلبــــم نشــست


ایـن سکوت نیـمه شـب را بی صـــدا
ناله ی مستــورِ خامـوشــم شــــکست


خلــوتـم آغشـته شد با درد و غـــــم
از ســـــــرم یادِ رُخِ جانانـــه جَســــت


یـادِ یـــارِ دلــــــــربا در یـــــاد بــــود
وقتی دستانش جدا می شد ز دســت


جــان فشـانـش می شــدم آن لحظه که
بی تفاوت شد وُ از چشــمم گُســــست


ای دریغــــــا بــی وفـــایــی تا یه کـــی
از پرستـــاری کـه زخمـم را نَـبَــست


اشــک پنــهان ، نالـــه های عـاشقــــــان
رسـمِ مرسومِ کدام معشــوقه هسـت؟


غــم بـه پایانــــش نمـــی آیــــد ز دل
تا زمــانــی که خیــالــش در ســر اسـت


#یوسف_رحمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#تو کجايی و منِ بی خبر از خويش کجا؟
کاش #یوسفِ کنعان شوی و مصرِ دل برپا کنی


#عاشقِ چشمِ تـو هستم تو زما بی خبری
کاش #قلبِ لرزان مرا صاحب شوی ماوا کنی.


#فریبا_قربان_کریمی
‎ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
قســم  بر تاری از مـــویـت  به آن طــاق دو ابرویـت
به  انــــوارِ  مــــهِ  رویـــت  به موجِ مستِ گیسویت

                     حلالم کن که من رفتم

به این اشک و به این ماتم   به این لبـخند پُر از غـم
بـه  آهِ ســــوزِ   پُــــر دردم   کـه با یادت سحر کردم

                     حلالم کن که من رفتم

به چشم  مانده در سـویت   به رنـــــدان درِ کویــت
قســــم بر آن دخیـــلی را  که خود بستم به بازویت

                    حلالم کن که من رفتم

به دســتِ بـر دعا مانده   به ذکـری که تو را خوانده
به چشــم بی گناهی که   نگاهــش پشت سـر مانده

                    حلالم کن که من رفتم

به ایـن احوال افســـرده   پــریـشان حـــال و آزرده
به اشـک دیـده در راهت  به ایـن قلب تَـرَک خورده

                   حلالم کن که من رفتم

به لــرزش های  دستانم   به اشــک چشــم  گـریانم
به ایــن بغض گلو مانده   به پلـک خیــس مـژگـانـم

                  حلالم کن که من رفتم

به اسم و عصمتت سوگند  به مهر و عفتت سوگند
به آن حُجب و حیای  تو   شکوه و شوکتت سوگند

                  حلالم کن که من رفتم

به قـلب عاشـق ســرمد   به عـــزم راســخ و پُر درد
به عشـق بی وصــال تو   که  شــــد راه بلا مقصـــد

                 حلالم کن که من رفتم
                 حلالم کن که من رفتم


#یوسف_رحمانی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ازهمان روز  که عشق آمدو بیدارم کرد
زهر ِ عشق ِ تو به جانم زدو بیمارم کرد

چشم من را به همه خوبی ِدنیا بست و
شدم افسرده  و محتاج ِ  پرستارم کرد

غم ِ  تودار ِ  مرا  عالم  و آدم  فهمید!
تا نگاهی به من و زردیِ  رخسارم کرد

این دلم درحرمِ کعبه ِ چشمت چرخید
تا"صفا"رفت و رَه ِ "مَروه"گنهکارم کرد

هرکه آمد به دلم از بدی ات حرفی زد!
عشقِ من کم نشدوسخت هوادارم کرد

گفته بودی  نروم  در پی ِ عشقت  اما
چه کنم خنده ی لبهای تو  وادارم کرد

به کجا رفته ای اکنون که ببینی بی تو
ازهمه خسته ام و دوری ات آزارم کرد

گم شدی از نظرم دور ِ جهان را گشتم
آنچنان تا همه جا شهره ی بازارم کرد

بسکه من آگهی ات را  به جراید دادم
قسمت گم شدگان  لایق ِ اسکارم کرد

گفته بودم ندهم دل به کسی  اما باز
مهره یِ مار ِ تو اینگونه  گرفتارم کرد

#یوسف_محقق

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ در جهانی که پر است از دَل ِ ترفند پرست
خون دل می چکد از چشم خردمند  پرست

چه بگویم من از احساس خوش آزادی
نرود در سر نابنده ی پابند پرست

در دیاری که خرد خاک ِ خرافات شده
بیگمان کور شود دیده ی اسپند پرست

بخت با فرقه ی قتال ِ قجر یار شده
وای بر طایفه ی پاک دل ِ زَند پرست

بر درخت ِ سر ِ هر کوچه طنابی پیداست
آوخ از دلهره ی مادر فرزند پرست

دادگاهی‌که در آن‌حضرت شیطان قاضی‌ست
سربداریست مکافات ِخداوند پرست

این زمان تار ترین گاه هنرمند است آه...
به مقامات رسد مرد هنربند پرست

#یوسف_ولایی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بُگذر از این دشتِ گرگ‌ومیش، شتابان!
وقفه حرام است در مسیر بیابان

معرکه‌ای را که جلوه‌گاه دَدان است
خواه بیابان بنام و خواه خیابان

لاشخوران در طوافِ قبله‌ی مرگ‌اند
سر به سر سنگ می‌نهند عقابان

آه... که در دست روزگار، یکی شد
اوّل اردیبهشت و آخر آبان

بارش ابر بهار و سیل خزانی
فرق ندارد برای خانه‌خرابان

کفش و کلاهی نمانده‌است، خدایا
کو اثری از درخت و شعله‌ی تابان؟

از که شکایت کنم که چرخ زمانه
هیچ نچرخد مگر برای جنابان!

عرصه‌ی صحبت فراخ و حوصله تنگ است
بُگذر و بُگذار بُگذریم شتابان...!

#یوسف_بینا

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀